معرفی و دانلود کتاب مگسها
برای دانلود قانونی کتاب مگسها و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مگسها
کتاب مگسها، نمایشنامهای درام از نویسنده و فیلسوف فرانسوی، ژان پل سارتر است. این نمایشنامه که در سه پرده روایت میشود، در سال ۱۹۴۳ نوشته شده و بارها توسط گروههای مختلف در سراسر جهان به روی صحنه رفته.
نمایشنامه مگسها (The Flies) داستان اُرست و خواهرش، الکترا، را روایت میکند. این دو قصد دارند تا با کشتن مادرشان، کلیتمنستر، و شوهرش، اژیست، انتقام مرگ پدرشان، آگاممنون که پادشاه آرگوس مقتدر بوده، را بگیرند. نویسنده با درگیر کردن اُرست و الکترا با زئوس و الهههای انتقام، مفاهیم اگزیستانسیالیستی مورد نظر خود را به داستان تزریق کرده است. درگیری دو شخصیت اصلی با خدایان آرگوس که مرکز ثقل باورهای دینی مردم به حساب میآیند، ترس و دلهرهای در دل پرستش کنندگان زئوس ایجاد میکند؛ انسانهایی که همیشه از انسان بودن خود سرافکنده هستند.
نمایشنامه مگسها از ژان پل سارتر (Jean Paul Sartre) برای خوانندهای که به دنبال لذت از متنی ادبی است، آرامش نمیآورد. زیرا که، مگسها قصه ناآرامیها و کلافگیهای روح آدمی است. داستان ازخودبیگانگیها، دروغها، خیانتها، جداییها و جنایتهاست و در پس این همه آنگاه، ندامت، پشیمانی و دلهرههای همراه آن.
در بخشی از کتاب مگسها میخوانیم:
- ژوپیتر: آگامنون مرد خوبى بود، ولى ببینید، خطاى بزرگى کرد. اجازه نداده بود که اعدامها در ملأعام صورت بگیرد. حیف است. یک دار زدن حسابى، سرها را گرم مىکند، اندکى از حساسیت مردم نسبت به مرگ مىکاهد. مردم اینجا چیزى نگفتند، چون ملول مىشدند و مىخواستند یک مرگ فجیع ببینند. وقتى دیدند شاهشان دم دروازهی شهر آشکار مىشود هیچ نگفتند، و هنگامى که دیدند کلىتمنستر دستهاى زیباى خوشبویش را بهسوى او دراز میکند، هیچ نگفتند. در آن لحظه یک کلمه، فقط یک کلمه کافى بود، ولى آنها سکوت کردند، و هرکدام تصویر جسدى بزرگ با چهرهی خرد و خمیر را در ذهن داشتند.
- اورست: و شما، شما هم چیزى نگفتید؟
- ژوپیتر: جوان، این موضوع عصبانىتان مىکند؟ ازاینبابت خیلى راضىام؛ این احساسهاى خوب شما را ثابت مىکند. خب، خیر، من حرفى نزدم: اهل اینجا نیستم، و این قضایا به من ربطى نداشت. اما مردم آرگوس، روز بعد وقتى صداى فریادهاى ناشى از درد شاهشان را از قصر شنیدند، باز هم چیزى نگفتند، پلکهایشان را روى چشمهاىشان خواباندند.
- اورست: و آدمکش فرمانروایى مىکند. پانزده سال خوشبختى به خود دیده. فکر مىکردم خدایان عادلاند.
- ژوپیتر: هى! هى! اینقدر زود خدایان را متهم نکنید. یعنى همیشه کیفر دادن لازم است؟ آیا بهتر نیست این جنجال به سود نظم اخلاقى تمام شود؟
- اورست: این کارى است که خدایان کردهاند؟
- ژوپیتر: آنان مگسها را فرستادهاند.
- آموزگار: مگسها در این میان چه نقشى دارند؟
- ژوپیتر: آه! این یک نماد است. ولى دربارهی کارى که آنان کردهاند بر این پایه داورى کنید: این خرخاکى پیر را که آنجا با پاهاى کوچک سیاهش در حالیکه دیوارها را میخراشد تندتند راه مىرود، مىبینید؛ نمونهی خوب قشنگى است از این مجموعهی جانوران سیاه و یکنواختى که در شکافها وول مىزنند. روى حشره مىپرم، آن را مىگیرم و براى شما مىآورم. [به سمت پیرزن هجوم مىبرد و او را به قسمت مقدم صحنه مىآورد.] این صید من است. به این مایهی هراس و بیزارى نگاه کنید! چشمهایت را به هم مىزنى، ولى همهتان به شمشیرهایى که در برابر خورشید بر اثر گداختگى سفید شدهاند، عادت کردهاید. این جستهاى ماهى را بر سر قلاب ببینید. پیرزن، به من بگو ببینم، باید یک دوجین از پسرانت را از دست داده باشى: سرتاپا سیاهپوشى. خب، حرف بزن و آن وقت شاید رهایت کنم. سوگوار چه کسى هستى؟
فهرست مطالب کتاب
مگسها [درام در سه پرده]
پردهی اول
تابلوی اول
صحنهی اول
صحنهی دوم
صحنهی سوم
صحنهی چهارم
صحنهی پنجم
صحنهی ششم
پردهی دوم
تابلوی اول
صحنهی اول
صحنهی دوم
صحنهی سوم
صحنهی چهارم
تابلوی دوم
صحنهی اول
صحنهی دوم
صحنهی سوم
صحنهی چهارم
صحنهی پنجم
صحنهی ششم
صحنهی هفتم
صحنهی هشتم
پردهی سوم
صحنهی اول
صحنهی دوم
صحنهی سوم
صحنهی چهارم
صحنهی پنجم
صحنهی ششم
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مگسها |
نویسنده | ژان پل سارتر |
مترجم | قاسم صنعوی |
ناشر چاپی | بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 181 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-5733-62-4 |
موضوع کتاب | کتابهای نمایشنامه تراژدی خارجی |