معرفی و دانلود کتاب درس و یک نمایشنامه دیگر
برای دانلود قانونی کتاب درس و یک نمایشنامه دیگر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب درس و یک نمایشنامه دیگر
پرفسور منتظر توست. همهچیز را آماده کرده تا برای همیشه در کنارش بمانی. مبادا فراموش کنی در را پشت سرت ببندی! کسی حق ندارد از راز آن خانه باخبر شود. اوژن یونسکو نیز آنجاست و حوادث را در کتاب درس و یک نمایشنامه دیگر مینویسد. هرطورشده، در میان راه خانهی پروفسور، به جهنم سرد و بیروح «ژان» نیز سری بزن. این مرد شوربخت، از تو دعوت کرده تا تماشاگر زندگی حقیرانه و رنجهای ابدیاش باشی.
دربارهی کتاب درس و یک نمایشنامه دیگر
زندگی واقعاً چیز مضحکی است. معلوم نیست چه بلایی سرمان میآورد که حتی اگر در بهشت هم باشیم، بعد از یک ماه، از باغهای انگور و جوی شیر و عسل خسته میشویم. این دچار شدن به ملال و روزمرگی، ازلیترین دردسر بشر است و نخستین احساسی بود که بهسراغ آدم و حوا آمد و سیب ممنوعه را بهعنوان راه فرار از بهشت، پیش رویشان قرار داد. مثل، ژان، شخصیت اصلی نمایشنامهی تشنگی و گشنگی در کتاب درس و یک نمایشنامه دیگر. (منظور از «نمایشنامهی دیگر» همین نمایشنامهی تشنگی و گشنگی است.) ژان آدم خوشبختی است، البته فعلاً. زن و فرزندش او را دوست دارند. ظاهراً زندگیاش خوب است اما ژان از همهچیز خسته شده. از خانه، موهای سپید همسرش، وسایل زندگی و حتی خورشیدی که از شرق سر برمیآورد نفرت دارد. تصور میکند مدینهی فاضله بیرون از در خانه منتظر اوست و میان او و خوشبختی تنها بهاندازهی یک «ترک خانه و خانواده» فاصله است.
ژان همهچیزش را رها میکند و بهسوی مقصدی نامعلوم به راه میافتد. پردهی دوم نمایشنامهی تشنگی و گشنگی از همینجا آغاز میشود: پردهی برزخ؛ یعنی زمانی که هنوز از بهشت بهطور قطعی رانده نشده و به خانه و همسرش نزدیک است. اما تا چشم برهم میزند جهنم پیش رویش قدم علم میکند؛ اینجا آغاز پردهی سوم است: دوزخ. دیگر امیدی به ژان نیست. او با دستان خود، حکم تبعید و طردش از بهشت را امضا کرده. شاید اگر نویسندهی کتاب درس و یک نمایشنامه دیگر اوژن یونسکو (Eugène Ionesco) نبود تا مصیبتهای ژان را چندان بزرگ نبیند و ما را آرام و شاد نگهدارد، در جهنمی که این مرد مفلوک اسیرش شده، دوام نمیآوردیم و بهدنبال راه گریزی میگشتیم، اما ویژگی مثبت مصیبت نمایشنامهی تشنگی و گشنگی، همین پوچگرایی و از «کوه»، «کاه» ساختن است.
نخستین نمایشنامهی کتاب درس و یک نمایشنامه دیگر را حالا به شما معرفی میکنیم تا از اینکه جای شاگردان پروفسور نیستید، خوشحال شوید. اسم این نمایشنامهی تک پردهای «درس» است و واقعاً هم میخواهد به ما درس زندگی بدهد! سعی کنید هنگام گوش دادن به سخنان پروفسور راجعبه زبانشناسی و ریشهیابی لغتها، از جایتان تکان نخورید. تظاهر کنید حرفهای خستهکنندهاش، جذابترین کلماتی است که تابهحال از دهان کسی بیرون آمده. در غیر این صورت ما نمیتوانیم تضمین کنیم که از خانهی پروفسور زنده بازمیگردید. البته پروفسور آدم بدی نیست، فقط کمی دیوانه است. تا زمانی که در منزل این پیرمردید، حواستان به خدمتکار خانه باشد. به او اعتماد نکنید. سرش فریاد نکشید. از او کمک نخواهید. نگذارید وارد اتاق درس شود. ما هنوز راه نجاتی برای گریز از این خانهی وحشت پیدا نکردهایم، اما بهمحض یافتن راه فرار، به شما اطلاع میدهیم. فعلاً کاری از دستتان برنمیآید جز اینکه همچون شخصیت «آقای همساده» در مجموعهی کلاه قرمزی با فلاکتها و خطر مرگی که گریبانتان را گرفته شاد باشید، این سرمستی و خندهی از گریه غمانگیزتر، خاصیت نمایشنامههای ابزورد اوژن یونسکو است.
کتاب درس و یک نمایشنامه دیگر و سایر نمایشنامههای ابزورد، معنا را مثل لقمهی حاضر و آماده در دهان شما نمیگذارند، بلکه لقمه را دور سرتان میچرخانند تا خود چیزی را که میخواهید از دل آن بیرون بکشید. در یک نمایشنامه و تئاتر ابزورد، معنای مشخصی وجود ندارد، مانند زندگی عادی که حوادثش میآیند و میروند و خودتان باید از آن نتیجهگیری کنید. آماده هستید زنبیلی بهدست بگیرید و معنای پراکنده در جایجای نمایشنامه را جمع کنید و در زنبیلتان بگذارید؟
کتاب درس و یک نمایشنامه دیگر برای چه کسانی مناسب است؟
اوژن یونسکو آدم جالبیست. خشنترین و دردناکترین لحظهها را روایت میکند و در نهایت میگوید: «اشکالی ندارد. زندگی همین است.» او میداند دنیا کوتاهتر از آن است که بهخاطر اتفاقی کوچک مثل بهقتل رسیدن و ویران شدن زندگی، خود را ناراحت کنیم. دو نمایشنامهی ابزورد درس و تشنگی و گشنگی، برای کسانی جالب است که دوست دارند انتهای بدبختی را ببینند، رنج را بچشند اما یاد بگیرند که به آن بخندند.
در بخشی از کتاب درس و یک نمایشنامه دیگر میخوانیم
ماری مادلن: تو تحمل تلفن نداری. خودت خواستی قطعش کنن.
ژان: وقتی دارم، میخوام قطعش کنن. وقتی ندارم، باید داشته باشمش. آدم باید تلفن داشته باشد که بتونه قطعش کنه. حتی تلفن نمیتونم قطع کنم. دیگه هیچی که آدم انتظارش رو بکشه وجود نداره، هیچ کاری نیست آدم بکنه.
ماری مادلن: تو نمیتونی مثل همه زندگی کنی. همیشه یه چیزی کم داری.
ژان: درسته، همیشه، فقط با این امید میتونم زندگی کنم که اون چیز فوقالعاده به وجود میآد. مدرسه هم که میرفتم همیشه منتظر چهارشنبه بودم، منتظر تعطیلات کریسمس. به امید اسباببازی و شکلات زندگی میکردم، هنوز هم بوی اون پرتقالا و نارنگیها یادمه، بعد هم امیدوار بودم دوستم داشته باشی.
ماری مادلن: منتها، حالا که دوستت دارم دیگه برات کافی نیست.
ژان: زمستونا هم به امید بهار زندگی میکردم. برای خاطر تعطیلات بزرگ زندگی میکردم؛ تعطیلات که بود، با رؤیای پاییز و برگشتن به شهر زندگی میکردم. همیشه به امید برف و دریا زندگی کردهم، به امید کوههایی که از پس دشتا پیدا میشن، دریاچههای زلالی که پیدا میشن. بهخصوص، به امید نو شدن و پشت هم اومدنِ فصلا زندگی کردهم. فقط یک فصل غمانگیز بیشتر نیست، مخلوطی از پاییز و زمستان.
ماری مادلن: اینجا سکوت و آسایش هست. آرامشمون هیچ کموکسری نداره.
ژان: چیزی که من میخوام آرامش نیست، خوشبختی ساده نیست. من یه شادی لبریز میخوام، سرمستی. تو این چاردیواری سرمستی ممکن نیست. هنوز بیست دقیقه نیست که رسیدهیم، نگاهت که میکنم، هیچی نشده پیر شدی، داری چینوچروک برمیداری. موهای سفیدی که پیش از این نداشتی. زودتر از اونی که فکر کنی، میگذره. سرت خم شده پایین، این گل واسه اون ساقه سنگینه.
فهرست مطالب کتاب
- درس
- تشنگی و گشنگی درام کمیک
بخش اول: فرار
بخش دوم: قرار
بخش سوم: مراسم نیایشهای شیطانی مهمانخانۀ نیک
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب درس و یک نمایشنامه دیگر |
نویسنده | اوژن یونسکو |
مترجم | سحر داوری |
ناشر چاپی | نشر بیدگل |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 194 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-313-136-3 |
موضوع کتاب | کتابهای نمایشنامه تراژدی خارجی |