معرفی و دانلود کتاب صوتی گزارش یک مرگ

معرفی کتاب صوتی گزارش یک مرگ

کتاب صوتی گزارش یک مرگ داستانی جذاب و پرتعلیق از گابریل گارسیا مارکز برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات است که به بررسی قتل سانتیاگو می‌پردازد، قتلی که به دلیل باورها و سنت‌های مردم آمریکای لاتین جوانی را به ساده‌لوحانه‌ترین شکل ممکن به کام مرگ کشاند.

درباره‌ی کتاب صوتی گزارش یک مرگ:

گابریل گارسیا مارکز (Gabriel Garcia Marquez) در این کتاب صوتی ناموس‌پرستی و روابط مردم آمریکای لاتین را شرح می‌دهد. رمان گزارش یک مرگ (Chronicle of a death foretold) روایتی روزنامه‌نگارانه از کشتن پسری به نام سانتیاگو ناصر به وسیله‌ی دو برادر است. اتفاقی که پس از سال‌ها همچنان در خاطر شاهدانش باقی مانده است؛ چرا که این قتل، مرگی از پیش اعلام شده به شمار می‌آمد و همه از آن خبر داشتند.

در یک روستای کوچک در حوالی دریای کاراییب و در منطقه‌ی دوردست کشور کلمبیا، بایاردو سان رومان که مردی ثروتمند است، با دختری به نام آنجلا ازدواج می‌کند. پس از مراسم عروسی بایارد متوجه می‌شود همسرش باکره نیست و از این موضوع عصبانی می‌شود و به همراه آنجلا به خانه‌ی پدر تازه عروسش می‌رود. داماد این مسئله را با اعضای خانواده در میان می‌گذارد و در چنین شرایطی آنجلا مردی به نام سانیتاگو را به عنوان عامل این اتفاق معرفی می‌کند.

از آنجایی که مردم این روستا افکار سنتی دارند، برادرهای آنجلا یعنی پابلو و پدرو برای دفاع از حیثیت خود آماده می‌شوند و به تمام اهالی روستا اعلام می‌کنند که برای حفظ آبروی خود قصد کشتن آن مرد را دارند. با این وجود، مردم حرف آن‌ها را باور نمی‌کند و کاری برای جلوگیری از کشتن سانتیاگو انجام نمی‌دهد. عده‌ای دیگر هم تصور می‌کنند سانتیاگو نیز در جریان این موضوع است.

پابلو و پدرو به سمت خانه‌ی سانتیاگو می‌روند و جلوی چشم اهالی روستا او را در نزدیکی خانه‌اش با چاقو به قتل می‌رسانند. مردم هم فقط به تماشای کل ماجرا می‌ایستند و هیچ کاری برای نجات او نمی‌کنند. اکنون در کتاب صوتی گزارش یک مرگ یکی از دوستان نزدیک سانتیاگو پس از 27 سال جزئیات این قتل بی‌رحمانه را روایت می‌کند.

این کتاب جذاب و شنیدنی داستانی غیرخطی دارد و ماجرا از صبحی آغاز می‌شود که سانتیاگو قرار است به قتل برسد. این جوان که قربانی تعصبات کورکورانه می‌شود نژاد عرب دارد و اموال پدرش را به ارث برده است و در کنار مادر و فرزند خود زندگی آرامی را سپری می‌کند تا این‌که دو برادر به سراغش می‌آیند.

کتاب حاضر بدون شک یکی از مهم‌ترین و ماندگارترین آثار نویسنده‌ی بزرگی مانند گابریل گارسیا مارکز محسوب می‌شود اما جالب اینجاست که رمان گزارش یک مرگ در سال‌های نخست جایزه‌ای به دست نیاورد و تنها در سال 1983 به عنوان نامزد بهترین کتاب داستانی لس آنجلس تایمز اعلام شد.

از طرف دیگر، کارگردانی ایتالیایی به نام فرانچسکو روزی در سال 1987 فیلمی بر اساس این رمان جذاب ساخت اما نتوانست چندان در زمینه‌ی به تصویر کشاندن داستان پرمحتوا و متفاوت مارکز موفق عمل کند.

نکوداشت‌های کتاب صوتی گزارش یک مرگ:

- درخشان. (San Francisco Chronicle)
- یک موفقیت. ( Washington Post Book World)
- بسیار عجیب و فکر شده. (New York Times Book Review)

کتاب صوتی گزارش یک مرگ مناسب چه کسانی است؟

اگر به داستان‌های جنایی و معمایی علاقه دارید، مطمئن باشید که از شنیدن این رمان لذت خواهید برد. از طرف دیگر، فراموش نکنید که مارکز نویسنده‌ی بزرگی است و آشنایی با آثار او برای تمامی دوستداران ادبیات تجربه‌ی جالب و فراموش‌نشدنی‌ای محسوب می‌شود.

با گابریل گارسیا مارگز بیشتر آشنا شویم:

او با نام گابریل خوزه گارسیا مارکز (Gabriel Jose Garcia Marquez) در 1927 به دنیا آمد اما بعدها میان کتابخوان‌ها با لقب گابو و گابیتو مشهور شد. او به عنوان نویسنده، ناشر، فعال سیاسی و روزنامه‌نگار فعالیت‌های بسیاری داشت و پس از برخی از درگیری‌ها با سیاستمداران کلمبیا برای ادامه‌ی زندگی ساکن مکزیک شد. او در سال 1982 توانست جایزه‌ی مهم نوبل را به دست آورد و بسیاری او را با رمان صد سال تنهایی می‌شناسند که یکی از آثار پرفروش دنیا محسوب می‌شود. از میان سایر آثار مارکز می‌توان به پاییز پدرسالار، عشق در زمان وبا، ساعت نحس و... اشاره کرد.

در بخشی از کتاب صوتی گزارش یک مرگ می‌شنویم:

بایاردو سان رومان همان دامادی که زنش را پس فرستاد شش ماه قبل از عروسی یعنی در ماه اوت سال پیش از آن برای اولین بار سر و کله‌اش پیدا شد. روی دوشش کیف‌های چرمی بزرگی داشت با سگک‌های نقره‌ای که با قلاب کمر و چکمه‌اش جور بود. از کشتی‌ای که هفته‌ای یک بار می‌آمد پیاده شد. سی سال داشت شبیه گاوبازهای مبتدی اما با هیکل باریکش جوان‌تر به نظر می‌آمد. چشمانش طلایی بود و پوستش از نمک دریا سوخته بود، طوری که انگار روی آتش ملایمی پخته شده باشد. آن روز کت کوتاهی به تن داشت با شلوار چسبانی از پوست طبیعی گاو و دستکش‌هایی چرمی از همان رنگ.

ماک دانل اولیویر که مسافر همان کشتی بود در تمام مدت سفر نتوانسته بود چشم از او برگیرد. به من گفت: «به نظرم همجنسباز آمد ولی بدبختی این‌جاست که آدم دلش می‌خواست رویش کره بمالد و زنده زنده بخوردش.»

ماک دانل اولیویر نه فقط تنها کسی نبود که چنین فکری می‌کرد بلکه آخرین نفری هم نبود که متوجه شد بایاردو سان رومان از آن مردهایی نیست که بشود از همان نگاه اول شناخت.

فهرست مطالب کتاب صوتی