معرفی و دانلود کتاب صوتی بعد از پایان

معرفی کتاب صوتی بعد از پایان

واگویه‌های دو غریبه که در مسیر سفر، از زندگی پرفرازونشیبشان برای هم می‌گویند. فریبا وفی در کتاب صوتی بعد از پایان، ماجرای دو زن را روایت می‌کند که به صورت اتفاقی با یکدیگر هم‌سفر شده‌اند و به واسطه‌ی مسیر طولانی سفر تا تبریز، کم‌کم تصویر روشن و زیبایی از آنچه در زندگی پشت سر گذاشته‌اند، برای مخاطب ترسیم می‌شود.

درباره‌ی کتاب صوتی بعد از پایان

با کتابی بر سینه، روی کاناپه خوابش برده و در این خیال است که به بزرگ‌ترین سعادت جهان دست پیدا کرده؛ خواب راحت و بی‌دغدغه. زندگی به طرز دلنشین و بی‌حاشیه‌ای راکد است و زنی به سن‌وسال او چیزی جز این را هم از دنیا نمی‌خواهد. در آرامش خود غوطه‌ور است که پیامی از خواهرزاده‌ی دردانه‌اش «آیسان»، مثل سنگی که به سطح آرام آب برخورد می‌کند، هزار چین به خاطرش می‌اندازد و رکود دلچسبش را مواج می‌کند. آیسان از او درخواستی دارد؛ او می‌خواهد دوستش را، که البته خود قصه‌ی مفصلی دارد، در سفر به تبریز همراهی کند. گرچه چمباتمه زدن روی کاناپه و خزیدن در غار تنهایی از هرچیزی مطلوب‌تر است، اما روی خواهرزاده‌ی جوان را که نمی‌شود زمین انداخت!

فریبا وفی در کتاب صوتی بعد از پایان، ماجرای رویا را روایت می‌کند که زنی میانسال است و از هیاهوی زندگی، به کنج امن خودش پناه برده. رویا با پیامی، متوجه می‌شود که قرار است هم‌سفر و میزبان یکی از دوستان خواهرزاده‌اش باشد که در سوئد زندگی می‌کند. این دوست عجیب، خانمی کمی بزرگتر از رویاست و «منظر» نام دارد که گرچه ایرانی است، سال‌های زیادی را در سوئد زندگی کرده. شوهر منظر، «اسد» در سوئد راننده تاکسی است و آیسان هم مسافر همین تاکسی بوده که با شیطنت‌ها و روحیه‌ی شادابش مرد و زن را سر ذوق آورده و به دوست نزدیک آن‌ها در غربت بدل شده. حالا هم که منظر هوس ایران‌گردی و سر زدن به تبریز را کرده، آیسان گزینه‌ی مناسب‌تری از خاله رویا برای همراهی و درنهایت میزبانی او در تبریز پیدا نکرده.

برگشتن به تبریز و خانه، بعد از این همه سال، برای رویا کار آسانی نیست. به هزار زحمت توانسته میان خودش و خانواده‌ای که شباهتی به آن‌ها ندارد فاصله بیندازد و در تهران برای خودش زندگی علم کند. با آن‌ها مشکلی ندارد اما دیدنشان هم چیزی نیست که چندان برایش دلتنگی کند. حالا همراهی این مسافر خسته و اجابت خواهش خواهرزاده، یک توفیق‌اجباری شده تا دوباره بتواند به تبریز، سرزمین مادری‌اش سری بزند.

سفر آغاز می‌شود. گرچه رویا آدم پرچانه و کنجکاوی نیست که بخواهد زیروزبر زندگی منظر را بیرون بکشد، اما شما هم برای چند روز مصاحبت و همراهی با آدمی که قرار است راهنما و میزبانش باشید، نیاز دارید تا اندکی از او و زندگی‌اش اطلاعات داشته باشید! در نگاه اول منظر زنی پنجاه ساله است که از بابت استایل توریستی و لباس‌های غیرمعمولش نسبت به دیگر مردم، حسابی به چشم می‌آید. این نگاه‌ها و کنجکاوی‌های مردم می‌تواند برای هرکسی آزاردهنده باشد، ولی منظر چنان به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با آن‌ نگاه‌ها رسیده که گویی به زندگی در مرکز توجه عادت دارد. اهل کنجکاوی‌های بی‌جا و سرک کشیدن در زندگی مردم نیست، ولی به سبک دیگر جهانگردان باتجربه‌ی دنیا دفتری دارد که هرچیز جالبی را از زندگی مردم و مقصد سفرش، در آن یادداشت می‌کند. دفتر که مثل اوراد جادوگران پر از نقش‌ونگارهای مختلف است، بهانه‌ای برای رویا می‌شود تا کمی از لاک درونگرایی‌اش بیرون بیاید و به سبک یک راهنمای گردشگری خبره، درباره‌ی هر چیز مربوط و نامربوطی که منظر می‌پرسد اطلاعات بدهد تا دفترش را پر کند.

مابقی مسیر سفر تا تبریز که با ماشین طی می‌شود، به مکالمات گرم و پراکنده و گاه عمیق میان منظر و رویا اختصاص پیدا می‌کند که کم‌کم یکدیگر را می‌شناسند، به هم اعتماد می‌کنند، و از آرزوها و خاطرات و دلبستگی‌هایشان می‌گویند. رویا درباره‌ی اینکه دلش می‌خواسته متفاوت باشد و مثل خواهرش «فاطمه» درگیر شوهر و بچه نشود حرف می‌زند، و منظر هم کم‌کم از غربت و دوری و جبر ترک وطن می‌گوید که سرنوشتش را دستخوش تغییر کرده است. در پایان این راه، قصه‌ی زندگی هر کدام، مثل یک تابلوی نقاشی که به آهستگی و از طریق گفت‌وگو بر بومی سفید نقش می‌بندد، شکل می‌گیرد و معنا پیدا می‌کند.

کتاب صوتی بعد از پایان کاری از نشر صوتی نوین کتاب گویا و انتشارات مرکز است. این کتاب را با روایت دلنشین بهناز جعفری می‌شنوید.

کتاب صوتی بعد از پایان برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به رمان‌های فارسی با پس‌زمینه‌ی سفر و مهاجرت و مضمون اجتماعی علاقه دارید، شنیدن این کتاب می‌تواند برایتان تجربه‌ی دلنشینی باشد.

در بخشی از کتاب صوتی بعد از پایان می‌شنویم

خانه‌ی فاطمه در طبقه‌ی یازدهم ساختمان بلندی بود با نمای خشن. اما داخل خانه با اثاث لوکس و پنجره‌های بزرگش اندرون نرم و آسوده‌ای شده بود. شب که پشت پنجره می‌ایستادم، خیال می‌کردم در اتاق هتلی مرتفع و در شهری ثروتمند هستم و دارم شهر غرق در نور و چراغ را تماشا می‌کنم، بس که از آن دور رویایی و زیبا به نظر می‌رسید. بخش‌های دور و تاریک شهر تکیه داده بود به کوه عینولی که با هیبت جدی و استوارش، تجمل شبانه‌ی شهر را نظاره می‌کرد. داریوش با هیجان مخصوص ورود مهمان که معمولاً دو سه دقیقه بیشتر طول نمی‌کشید از ته پذیرایی بزرگ و شیک خانه به استقبال منظر آمد:

- به‌به! مهمان خارجی!

رو کرد به آیلار: «از کجا فهمیدم خارجیه؟» هنوز هم عادت داشت بچه‌ها را با سوال تربیت کند.

فهرست مطالب کتاب صوتی