معرفی و دانلود کتاب صوتی شصت سالگی

معرفی کتاب صوتی شصت سالگی

آهو پرنده‌ی مهاجری بود که خود و آرمان‌هایش را در طوفان انقلاب و بعد هم در سراسیمگی زندگی گم کرد و حالا در شصت سالگی به ایران بازگشته است تا نفس گرم خود را روی شعله‌ی بی‌جان امیدها و آرزوهایش بدمد. کتاب صوتی شصت سالگی نوشته‌ی ناهید طباطبایی، داستان بازگشت به سرزمینی است که برای تغییر آن جنگیده‌ای، اما شکست خورده‌ای و هنگام بازگشت به آن خاک، با جوانانی روبه‌رو می‌شوی که تو و عشق بربادرفته‌ات را پوچ می‌دانند. شما می‌توانید این داستان صوتی اجتماعی و عاشقانه را با صدای گرم و بی‌نظیر رویا نونهالی بشنوید.

درباره‌ی کتاب صوتی شصت سالگی

گاهی طناب زندگی آن‌قدر سخت دور گردن نازک و نحیفت می‌پیچد که پاک فراموش می‌کنی تو یک مبارز انقلابی هستی. مبارز بودن در لحظاتی که برای نفس کشیدن تقلا می‌کنی به تلاش برای بقا تنزل پیدا می‌کند و تو را به انسانی تبدیل می‌کند که به جای مبارزه با آرمان‌ها، برای حفظ جان خودش می‌جنگد. دست و پا زدن در این لحظات بود که آهوی داستان صوتی شصت سالگی نوشته‌ی ناهید طباطبایی را نیز به انسانی خودخواه تبدیل کرد که به جز فرار و انتخاب زندگی خودش، راه دیگری در پیش رو نداشت.

آهوی کتاب صوتی شصت سالگی، جوانی خود را در دورانی سپری کرد که شور و شوق انقلاب سراسر ایران را فرا گرفته بود و او نیز مثل تمام جوانانی که قلب تپنده‌شان آن‌ها را به سوی خیابان‌ها سرازیر می‌کرد، درگیر فعالیت‌های سیاسی بود؛ اما راهی که او برای مبارزه برگزیده بود، فعالیت‌های حزبی بود. مادر و پدر آهو با بالا گرفتن جریانات دستگیری‌های سیاسی در ایران، تصمیم می‌گیرند تا قبل از اینکه بلایی سر آهو بیاید و سرنوشت او برای همیشه دچار تغییر و تحول شود، او را به خارج از ایران بفرستند. آهو در جریان فرار ناخواسته‌ی خود از ایران است که معشوق و مبارز هم‌پای خود را رها می‌کند و راهی سرزمینی می‌شود که برای چهل سال تمام او را در بند خود نگاه می‌دارد؛ مرزی که برای ساکنانش امن، شاد و سرسبز است اما برای آهو به معنای دوری، جدایی و تلخی زندگی است.

آهو در شروع داستان صوتی شصت سالگی قصد دارد به ایران بازگردد و در تلاش است تا با بازگشت به ایران، امید، آرزوها و روابطی که در این خاک جا گذاشته بود را نیز از نو پیدا کند. آهو در این راه به صورتی اتفاقی با دوست دوران دانشجویی خودش مواجه می‌شود؛ رفیقی که از سرنوشت معشوق آهو در زندان سیاسی باخبر بوده است و حالا این ملاقات قرار است به آن‌ها در تجدید خاطرات مشترک‌شان و یافتن تکه‌پاره‌های گمشده‌ی خاطرات آهو کمک بسیاری کند.

آهو به ایران بازگشته است اما او برای سنجش مسائل مختلف، متری به دست دارد که متعلق به چهل سال پیش است؛ او به هیچ عنوان نمی‌تواند با به دست گرفتن چنین متری به سنجش معیارهای امروزی جامعه‌ی ایران بپردازد. غم حاصل از چنین مواجهه‌ای، می‌تواند تا عمق استخوان‌های او رسوخ کند و به آهوی کتاب صوتی شصت سالگی یادآوری کند که گاهی رفتن به معنای جا گذاشتن دیگران پشت سرمان نیست، به معنای جا ماندن از قلب‌ها و خاطرات آن‌ها است.

کتاب صوتی شصت سالگی نوشته‌ی ناهید طباطبایی، نویسنده‌ی موفق داستان خارق‌العاده و پرفروش «چهل سالگی» است. شما می‌توانید این رمان صوتی اجتماعی و عاشقانه را با صدای دلنشین و تحسین‌برانگیز رویا نونهالی بشنوید. وظیفه‌ی انتشار نسخه‌ی چاپی این کتاب برعهده‌ی نشر چشمه بوده است. نسخه‌ی صوتی این کتاب توسط نشر صوتی رادیوگوشه تهیه و تولید شده است.

کتاب صوتی شصت سالگی برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به داستان‌های اجتماعی و عاشقانه می‌توانند از شنیدن داستان صوتی شصت سالگی، اثر نویسنده‌ی محبوب و توانای کتاب «چهل سالگی» لذت بسیاری ببرند.

در بخشی از کتاب صوتی شصت سالگی می‌شنویم

آهو خیلی دلش نمی‌خواست برود دانشکده‌ی هنر، می‌دانست می‌تواند خوب بنویسد. همیشه نمره‌ی انشایش بهتر از همه بود، اما عاشق ریاضی بود. عاشق این بود که سعی کند و جواب مسئله‌ای را پیدا کند. دبیرستان خوارزمی رفته بود و کلاس دهم رشته‌ی ریاضی را انتخاب کرده بود. توی بعضی درس‌ها خوب بود، جبر و مثلثات و حساب استدلالی را دوست داشت، اما از مخروطات و ترسیمی و رقومی خوشش نمی‌آمد. سال‌های آخر دبیرستان سال‌های گیجی و سرگردانی آهو بود. نمی‌دانست چه می‌خواهد یا اصلاً چرا باید چیزی بخواهد‌. کلاس کنکور می‌رفت، اما درس نمی‌خواند. کلاس طراحی می‌رفت، اما تمرین نمی‌کرد. به جاش کتاب می‌خواند‌. عاشق این بود که یک بسته پاستیل مینو بگذارد کنارش و رمان بخواند. روزی که رفت کنکور بدهد انگار همه‌ی وقایع توی مه می‌گذشت. کنکور توی دبیرستانی برگزار می‌شد روبه‌روی موزه‌ی ایران باستان‌.

یک مدرسه‌ی درندشت قدیمی. آهو از مدرسه‌های خیلی بزرگ متنفر بود. احساس می‌کرد گم می‌شود‌. احساس می‌کرد امنیت ندارد. امتحان نهایی را هم در مدرسه‌ی فیروز بهرام داده بود. آن‌جا هم خیلی بزرگ بود. سالن امتحان سقف خیلی بلندی داشت که باعث می‌شد آدم احساس کند هیچی نیست‌، حقیر است. و بعد هم آن مقبره‌ی توی حیاط که آدم را متوهم می‌کرد‌. با این‌همه نمره‌ی انشای امتحان نهایی‌اش هم شد نوزده. همه تعجب کرده بودند. خودش هم تعجب کرده بود. با معدل پانزده دلش می‌خواست فیزیک یا مکانیک بخواند‌. اما قبول نشد و به پیشنهاد دوستی رفت دانشکده‌ی هنرهای دراماتیک و امتحان داد و نفر سوم شد‌.

فهرست مطالب کتاب صوتی