معرفی و دانلود کتاب درخشش
برای دانلود قانونی کتاب درخشش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب درخشش
کتاب درخشش، نامزد جایزهی لوکاس، به قلم استیون کینگ، به احتمال خیلی زیاد از بهترین آثار این نویسندهی سرشناس است که باعث شد جایگاه او در ژانر وحشت تثبیت شود. زندگی جک تورنس محور اصلی داستان است؛ نویسندهای گرفتار که پیشنهاد شغلیِ سرایداری در فصل کمرونقِ هتلی دورافتاده را میپذیرد. خانوادهاش همراه او به هتل میآیند و پسر کوچکش، دَنی، از قدرتی به اسم درخشش برخوردار است که باعث میشود بتواند ماهیت واقعی این هتل را ببیند. دیری نمیگذرد که برف و بوران آنها را گرفتار میکند و نیروهای ماورایی سرتاسر هتل را در بر میگیرد و جک را به تهدیدی برای خانوادهاش بدل میکند.
دربارهی کتاب درخشش
استیون کینگ (Stephen King) کتاب درخشش (The Shining) را با الهام از تجربیات شخصی خودش، زمانی که در سال 1974 به هتل استنلی رفته بود و با مشروبات الکلی دست و پنجه نرم میکرد، به رشتهی تحریر درآورده است. او در این کتاب شخصیتی به نام جک تورنس را خلق کرده که نویسندهی بلندپروازی است و در فصل زمستان در هتل اورلوک بهعنوان سرایدار استخدام میشود. او که معتاد به الکل است، این عادت را کنار گذاشته و دارد با آن دست و پنجه نرم میکند و نیز آدم پرخاشگری است؛ همین امر باعث شده تا در گذشته بهصورت اتفاقی دست دَنی، پسر کوچکش، را بشکند و بعدها به خاطر حمله به یک دانشآموز، از شغل تدریس برکنار شود. جک امیدوار است که بتواند در این هتل ساکت و آرام، رابطهاش را با پسرش و همسرش، وندی، بهبود دهد و اینجا برای او بهانهای باشد تا انگیزهای را که برای نوشتن نمایشنامه نیاز دارد، به دست آورد.
استیون کینگ ماجرای کتاب درخشش را به همین سادگی در یک هتل دورافتاده رها نمیکند و از آنجایی که مهارت بالایی در خلق فضایی خوفناک و ماورایی دارد، خواننده را در این اثر نیز بینصیب نمیگذارد. دنی، پسر جک تورنس، دارای قدرتهای ماورایی است و خانوادهاش از این موضوع ناآگاهند. نویسنده نام این قدرتهای ماورایی را درخشش گذاشته که شامل ذهنخوانی، پیشآگاهی و روشنبینی است. زمانی که خانوادهی تورنس در هتل مستقر میشوند، دنی ارواح و نشانههای ترسناکی میبیند. پسرک حرفی از این موضوع به پدر و مادرش نمیزند، چون فکر میکند شغل سرایداری برای پدرش خیلی مهم است و اگر به مادرش هم بگوید، باعث میشود شوهرش را در هتل تنها بگذارد و برود. با وجود این، دنی خیلی زود متوجه میشود که حضور او در هتل باعث قدرتمندتر شدن اتفاقات ماورایی شده و زمزمههای وقایع ناگوار گذشتهی هتل را به تهدیدهای خطرناک تبدیل میکند. ارواح و چمنهایی که به شکل حیوانات هرس شدهاند، جان میگیرند و بارش شدید برف باعث میشود ارتباط خانوادهی تورنس با دنیای بیرون از هتل، به طور کامل قطع شود.
استفادهی استیون کینگ از فصل زمستان و برف و بوران، خصوصاً در هتلی دورافتاده، به هیجانانگیزتر شدن کتاب کمک دوچندان کرده است و مخاطب را پیوسته در هول و هراس نگه میدارد. نویسنده در ادامهی کتاب درخشش اینطور روایت میکند که هتل اورلوک نمیتواند دنی را در اختیار بگیرد و به همین خاطر، تمرکزش را روی جک معطوف میکند و اجازهی کار کردن به او نمیدهد و از طریق آلبوم عکسی در زیرزمین، او را با تاریخ تیرهوتار هتل فریب میدهد. پس از اینکه تشویش و اضطراب از زیاد ماندن در این هتل دورافتاده در برف و بوران، وجودش را میگیرد، اوضاعش پیوسته به هم میریزد و اسنوموبیل را که تنها وسیلهی فرار خانوادهاش است، خراب میکند. جک پس از دعوا با وندی، به بارِ هتل میرود و میبیند که تمام قفسهها، که سابقاً خالی بودند، پر از نوشیدنی شده و میبیند که وسط مهمانی ارواح قرار گرفته است. جک که پس از نوشیدن هوش از سرش پریده، روح دلبرت گریدی را میبیند؛ سرایدار سابقی که خانوادهاش را به قتل رسانده بود و حال از جک میخواهد که او نیز همین کار را با دنی و وندی کند.
استیون کینگ با نوشتن کتاب درخشش سعی بر بیان مفاهیمی همچون انزوا، شکنندگی روان انسان و ماهیت ویرانگرِ آسیبهای حل نشده دارد. نویسنده با روایت قصهی جک تورنس که با پلیدیهای درونی خود درگیر است، خطرات ناشی از تسلیم شدن به نقاط ضعف شخصی را بررسی میکند. استیون کینگ در کتاب درخشش همچنین به این نکته اشاره میکند که پلیدی و شیطانصفتی میتواند هم درونی و هم بیرونی باشد و این موضوع را هم در هتل روحزدهی اورلوک و هم در شخصیت مجنون جک نمایان کرده است.
نویسنده اساساً میکوشد این مفهوم را به ما القا کند که هیولاهای درون ما میتوانند به همان اندازه ترسناک باشند که هیولاهای موجود در پیرامونمان ترسناکند. قصهی کتاب درخشش، ترکیبی است از وحشت روانشناختی با عناصر ماورایی که باعث میشود خواننده نداند وحشت حقیقی کجا قرار گرفته است. فرزاد فربد این شاهکار را به فارسی برگردانده و نشر چشمه آن را چاپ و روانهی بازار کرده تا شما علاقهمندان به ژانر وحشت و معمایی بتوانید کتاب را تهیه کرده و از خواندن آن لذت ببرید.
جوایز و افتخارات کتاب درخشش
- نامزد جایزهی لوکاس برای بهترین رمان فانتزی (1978).
- نامزد جایزهی گندالف (1978).
نکوداشتهای کتاب درخشش
- یک شاهکار تمام عیار و احتمالاً بهترین رمان صد سال اخیر در ژانر ماورایی. (پیتر استراب، نویسنده)
- استیون کینگ در مقام یک نویسنده در جایگاه چارلز دیکنز قرار دارد. (تایمز)
- یک داستانسرای متبحر. (لس آنجلس تایمز)
- کینگ مردی است به طرزی شگفتآور مخوف که در این کرهی خاکی زندگی میکند. (یواساِی تودی)
- از زمان ادگار الن پو به بعد، استیون کینگ احتمالاً بیش از هر نویسندهی دیگری از اتفاقات خوفناک در اماکن دورافتاده و پرت آگاهی دارد. (اینترتینمنت ویکلی)
- خیالتان تخت که کتاب درخشش روح از بدنتان جدا میکند... خصوصاً با نقطه اوجی که به معنای واقعی کلمه انفجاری است. (کازموپولیتن)
اقتباسهای فرهنگی و سینمایی از کتاب درخشش
- فیلمی به کارگردانی استنلی کوبریک، کارگردان صاحب سبک و برجسته، با نقشآفرینی جک نیکلسون (1980).
- مینی سریالی اقتباسی به نویسندگی خودِ استیون کینگ (1997).
کتاب درخشش برای چه کسانی مناسب است؟
اگر از دوستداران ژانر وحشت هستید، اگر از طرفداران استیون کینگ و سبک روایی او هستید، اگر اهل سینما هستید و فیلم درخششِ استنلی کوبریک را دیدهاید، جای این کتاب در کتابخانهی شما خالی است.
در بخشی از کتاب درخشش میخوانیم
دیک، پسر سوم خانم هَلورَن، با لباس سفیدِ آشپزی و سیگار لاکی استرایک گوشهی لب، سوار بر کادیلاک لیموزین بازسازیشدهاش دندهعقب از جاپارکش در پشت بازار ترهبار بیرون آمد و آرام ساختمان را دور زد. مَسترسُن، که حالا مالک بخشی از آنجا بود اما هنوز به عادت دوران قبل از جنگ جهانی دوم لِخلِخکنان اینسو و آنسو میرفت، داشت یک صندوق کاهو را به داخل ساختمانی بلند و تاریک هل میداد.
هَلورَن دکمهی شیشهی کمکراننده را به پایین فشار داد و داد زد «اون آووکادوها خیلی موندهست، آدمِ بُزخر!»
مَسترسُن از روی شانه نگاهی انداخت، خندهی گلوگشادی کرد تا هر سه دندان طلایش را بیرون بیندازد، و در جواب داد زد «من خوب میدونم میتونی اونها رو کجا بچپونی، رفیق.»
«حواسم به اینجور حرفهات هست، داداش.»
مَسترسُن انگشت وسطش را حوالهی او کرد. هَلورَن هم متقابلاً جوابش را داد.
مَسترسُن پرسید «خیارهات رو گرفتی؟»
«آره، گرفتم.»
«فردا صبح زود بیا تا بهترین سیبزمینیهای تازهای رو که به عمرت دیدهای بهت بدم.»
هَلورَن گفت «پسره رو میفرستم. امشب میآی؟»
«بساط روبهراهه، داداش؟»
«خیالت راحت.»
«پس میبینمت. خونه که رفتی دیگه این نعش رو بیرون نیار، میشنفی چی میگم؟ همهی پلیسهای اینجا تا سنپیت میشناسندت.»
فهرست مطالب کتاب
یادداشت دبیر مجموعه
یک: مقدمه مهم است
یک: مصاحبهی شغلی
دو: بولدِر
سه: واتسن
چهار: سرزمین سایهها
پنج: باجهی تلفن
شش: فکرهای شبانه
هفت: در اتاقخوابی دیگر
دو: روز تعطیلی
هشت: چشمانداز اُوِرلوک
نه: کنترل اوضاع
ده: هَلورَن
یازده: درخشش
دوازده: تور بزرگ
سیزده: ایوان ورودی
سه: لانهی زنبورها
چهارده: روی بام
پانزده: در حیاط جلویی
شانزده: دنی
هفده: مطب دکتر
هجده: آلبوم بریدهی جراید
نوزده: بیرونِ 217
بیست: حرف زدن با آقای اُلمَن
بیست و یک: افکار شبانه
بیست و دو: توی وانت
بیست و سه: در زمین بازی
بیست و چهار: برف
بیست و پنج: داخل اتاق 217
چهار: گرفتار در برف
بیست و شش: خوابوخیال
بیست و هفت: کاتاتونی
بیست و هشت: «اون خانمه بود!»
بیست و نه: حرفهای توی آشپزخانه
سی: بازدید مجدد از اتاق 217
سی و یک: حکم
سی و دو: اتاقخواب
سی و سه: اسنوموبیل
سی و چهار: شمشادها
سی و پنج: لابی
سی و شش: آسانسور
سی و هفت: تالار رقص
پنج: مسئلهی مرگوزندگی
سی و هشت: فلوریدا
سی و نه: روی پلهها
چهل: در زیرزمین
چهل و یک: روزِ روشن
چهل و دو: در آسمان
چهل و سه: نوشیدنی به حساب هتل
چهل و چهار: گفتوگوهای توی مهمانی
چهل و پنج: فرودگاه استَپلتُن، دِنوِر
چهل و شش: وِندی
چهل و هفت: دنی
چهل و هشت: جک
چهل و نه: هَلورَن در راه
پنجاه: راتشک
پنجاه و یک: هَلورَن از راه میرسد
پنجاه و دو: وِندی و جک
پنجاه و سه: هَلورَن وارد میشود
پنجاه و چهار: تونی
پنجاه و پنج: آن که فراموش شده بود
پنجاه و شش: انفجار
پنجاه و هفت: خروج
پنجاه و هشت: مؤخره / تابستان
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب درخشش |
نویسنده | استیون کینگ |
مترجم | فرزاد فربد |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 626 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-01-1268-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان ترسناک خارجی، کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی خارجی |