معرفی و دانلود کتاب شصت سالگی

معرفی کتاب شصت سالگی

ناهید طباطبایی پیش از این مهارت خود را در روایت احساسات و تجربه‌های مختص زنان ثابت کرده و این بار هم با کتاب شصت سالگی تجربه‌ی قرار گرفتن در آستانه‌ی پیری و کهن‌سالی را از زبان زن مهاجری بیان می‌کند که بعد از ده‌ها سال دوری از وطن به کشور خود بازگشته. ناهید طباطبایی در این کتاب هم با شوخ‌طبعی مخصوص خودش و دست گذاشتن روی تجربیات مشترک ایرانیان پس از انقلاب موفق شده داستان ساده و در عین حال دلنشین و دلخراشی را به زیبایی روایت کند.

درباره‌ی کتاب شصت سالگی

زندگی و سرنوشت اهالی خاورمیانه و به‌خصوص ایران، با تجربیات تلخ و شیرینی گره خورده است. هرکدامِ ما از نظر نسل‌، موقعیت‌ جغرافیایی و تاریخی و پس‌زمینه‌های شخصی، تفاوت‌های بسیاری با یکدیگر داریم و در عین تمام تفاوت‌هایمان تجربیات مشترک زیادی را از سر گذرانده‌ایم. جنگ، فقر، مهاجرت و تبعید، درگیری‌های اقتصادی و اجتماعی، و احساس غربت (چه داخل وطن و چه دور از وطن)، قرن‌هاست که بر مرزهای این کشور سایه انداخته و سرنوشت اهالی آن را به‌ هم پیوند می‌دهد.

ناهید طباطبایی در روایت کردن این تجربیات تلخ و شیرین با قلمی گیرا و صمیمی مهارت بخصوصی دارد. او با تمرکز بر احساسات و تجربیات مخصوص زنان در برهه‌های مختلف زندگی تلاش می‌کند تصویر حقیقی عواطف و احساسات زنانه را در این مرز و بوم به نمایش بگذارد. آهو، شخصیت اصلی کتاب شصت سالگی هم یکی از همان زنانی است که قربانی سرنوشت تلخش شده. آهو بعد از انقلاب به دلیل فعالیت‌های سیاسی خود مجبور به فرار از ایران شده و حالا بعد از چندین سال زندگی در غرب، درحالی‌که در آستانه‌ی شصت سالگی قرار دارد، به ایران بازگشته است.

بازگشت به خانه همیشه تجربه‌ی دلنشینی است؛ اما اگر به خانه‌ای برگردید که قبلاً از آن فرار کرده‌اید چطور؟ اگر بدانید تمام آدم‌ها، اهالی و شرایط آنجا با چیزی که به خاطر دارید فرق دارند؛ اگر بعد از بازگشت با جای خالی عزیزان و آشناهایی مواجه شوید که زمانی سایه‌ی بالای سرتان بودند؛ اگر بدانید در خودتان هم دیگر خبری از روزهای جوانی و سرخوشی که در آن خانه به سر کردید نیست؛ اگر سال‌ها پیش مجبور شده باشید به عشق، امید و خانواده‌تان پشت کنید و سال‌ها برای عادت کردن به خانه‌به‌دوشی در غربت تلاش کرده باشید چطور؟ این‌ها تجربه‌های تلخ و آشنایی است که ناهید طباطبایی در کتاب شصت سالگی به تصویر کشیده است.

بازگشت به خانه برای آهو در عین حال که نوید دیدار دوباره‌ی عزیزان، خانواده و خانه‌ای که زمانی عزیز می‌داشت را به همراه می‌آورد، خاطره‌ی تصمیم‌های سخت و زندگی‌های نکرده‌ای را نیز زنده می‌کند. ناهید طباطبایی در این کتاب داستان تازه یا تکان‌دهنده‌ای را روایت نمی‌کند. همه‌ی ما آهوهایی را در زندگی خود داریم که دوستشان می‌داریم، از عاقبتشان می‌ترسیم و حسرت می‌خوریم و با وجود گرد سال‌ها دوری و غربت که روی چهره‌شان نشسته دیگر مطمئن نیستیم بتوانیم آن‌ها را به یاد بیاوریم. اما چیزی که قلم طباطبایی را جذاب کرده و به روایتش تازگی بخشیده، صراحت بیان و صمیمیت زبانش است که احساس آشنایی و غربت را در عین حال در مخاطب زنده می‌کند. برای کشف بهتر استعداد ناهید طباطبایی و کشف سرنوشت آهو شما را به مطالعه‌ی کتاب شصت سالگی دعوت می‌کنیم.

کتاب شصت سالگی توسط ناهید طباطبایی به نگارش درآمده و به همت نشر چشمه در اختیار مخاطبان فارسی زبان قرار گرفته است.

کتاب شصت سالگی برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی کتاب شصت سالگی را به تمام مخاطبان و علاقه‌مندان به ادبیات داستانی، به‌خصوص دنبال کنندگان ادبیات معاصر فارسی و طرفداران آثار خانم ناهید طباطبایی پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب شصت سالگی می‌خوانیم

«ما که جوان بودیم به هر کسی که عطر می‌زد می‌گفتیم بورژوا‌. عطر ممنوع بود. لباس شیک ممنوع بود. خودمان برای خودمان ممنوع کرده بودیم. خجالت می‌کشیدیم. من تمام عطرهایم را دادم به احمد ببرد برای دخترش.»
کوکب که تا آن موقع ساکت بود به آهو گفت‌:
«یادت می‌آید همان سال انقلاب رفتیم آلمان؟ هر چی بهت می‌گفتیم لباس بخر، نمی‌خریدی. آخرش هم برای این‌که دیگر بهت نگوییم رفتی گشتی یک اورکت پیدا کردی شبیه آن اورکت‌امریکایی‌هایی که پسرها می‌پوشیدند.»
عمه خندید و گفت‌:
«کله‌شان بوی قورمه‌سبزی می‌داد دیگر. چریک‌. کمونیست. آن یکی چی بود؟ آهان، مائوییست.»
آهو آه کشید‌. کوکب و عمه فقط در دو چیز هم‌عقیده بودند، یکی این‌که بابای آهو از خوبی نظیر نداشته و دیگر این‌که آهو در جوانی بیخود قاطی مسائل سیاسی شده.
عمه به آهو گفت‌:
«یک چیزی ازت می‌پرسم ناراحت نشو.»
«بپرس.»
«چرا انقلاب کردید؟»
آهو جواب نداد‌. عمه خندید. کوکب گفت:
«ولش کن‌. حالا چه موقع این حرف‌هاست؟!»
«ای بابا‌. چهل سال گذشته، باز هم می‌ترسی از انقلاب حرف بزنی؟ بیا این دختر یکی‌یک‌دانه‌ات، نه دیگر تظاهرات می‌رود، نه دیگر کاری به این کارها دارد. کوکب‌جان، دخترت دارد دیگر پیرزن می‌شود، تو هنوز می‌ترسی بیایند ببرندش‌. به چه جرمی؟ به جرم کتاب فروختن، به جرم دوستی با بچه‌های گروهک‌ها، ول کن دیگر.»