معرفی و دانلود کتاب صوتی خانواده سمی

معرفی کتاب صوتی خانواده سمی

استیون تات براین در کتاب صوتی خانواده سمی، به سراغ یکی از معضلات بسیار دردناک، آسیب‌زا و البته شایعی رفته که زندگی خیلی از آدم‌ها را به نابودی کشانده است؛ زندگی و رشد در خانواده‌ی سمی و نابسامان که از بابت هوش عاطفی پایینشان، به یکدیگر آسیب‌های جبران‌ناپذیری می‌رسانند.

درباره‌ی کتاب صوتی خانواده سمی

تصور کنید هر روز که از خواب بیدار می‌شوید؛ زره و کلاه‌خودتان را می‌پوشید، شمشیرتان را برمی‌دارید، و خود را آماده می‌کنید تا هر لحظه از جایی که انتظار ندارید به شما حمله شود و آسیب ببینید. سنگینی زره را بر تنتان حس می‌کنید، درد زخم‌هایی که خورده‌اید و می‌خورید در تمام جانتان می‌پیچد و وحشت و اضطراب آسیب دیدن حتی به اندازه‌ی یک نفس راحت نیز امانتان نمی‌دهد. زندگی کردن با آدم‌هایی که سواد عاطفی، هوش هیجانی و همدلی پایینی دارند، چیزی شبیه به همین موقعیت است؛ وارد شدن به یک میدان جنگ که هیچ‌وقت تمام نمی‌شود. گرچه در عرف امروز چنین آدم‌هایی را «سمی» خطاب می‌کنند، اما این حالت تنها از تربیت بد و نبود آگاهی منجر می‌شود، حالتی که می‌تواند مانند یک شمشیر دو لبه، یا به سمت بهبودی برود و یا سلامت روانتان را دچار صدمات جدی کند.

استیون تات براین (Steven Todd Bryant) در کتاب صوتی خانواده سمی (The Toxic Family Solution) همین موضوع را مورد بحث و بررسی قرار داده و آن را خطاب به افرادی نوشته که در چنین محیط آسیب‌زایی زندگی می‌کنند. رشد در میان افرادی که طرز فکرهای مسمومی دارند، کسانی که از بابت پایین بودن هوش هیجانی نه توانایی شناخت و مدیریت احساسات خودشان را دارند و نه می‌توانند احساسات دیگران را درک کنند، همدلی و رواداری را یاد نگرفته‌اند و تنها در زندگی به خودشان و باورهایشان اهمیت می‌دهند، می‌تواند از جهات گوناگونی باعث آسیب شود. اول اینکه شما باور می‌کنید دنیا در همه‌جا به همین شکل است و این سمی بودن، روال طبیعی زندگی است. حس بی‌ارزش بودن، ناتوان بودن، ناچار به سکوت و پذیرش بودن و دادن همیشگی حق به آزارگران، تنها گوشه‌ای از آسیب‌های تربیت غلطی است که از سوی افراد سمی به فرزندان می‌رسد.

دوم اینکه خانواده‌ی سمی، با به رسمیت نشناختن شما، افکار، ایده‌ها، آرزوها، حریم شخصی و مرزبندی‌هایتان، شما را از هویت واقعیتان دور می‌کند. آن‌ها کاری می‌کنند تا برای داشتن آن زندگی که آرزویش را دارید دروغ بگویید و پنهان‌کاری کنید، و وقتی هم که مرزهایتان را نادیده می‌گیرند کاری می‌کنند که با بروز خشم و عصبانیتتان، فردی ناهنجار به نظر برسید. آن‌ها آرامش را از شما می‌گیرند و بودن در این شرایط سبب می‌شود تا هیچ‌وقت به اهدافتان نرسید؛ چون هرگز آرامش و تمرکز کافی برای حرکت در این مسیر را نداشته‌اید. این پایین بودن عزت‌نفس خودش را در تصمیمات مهم زندگی مثل انتخاب کار و همسر نیز نشان می‌دهد و مسیر سرنوشت را جوری منحرف می‌کند که آسیبش تا آخر عمر نیز باقی بماند.

استیون تات براین در کتاب صوتی خانواده سمی شما را راهنمایی می‌کند تا با ایجاد مرزبندی‌های فکر شده، از خودتان و سلامت روانتان مراقبت کنید. او توضیح می‌دهد که چه وقت باید با این شرایط سازگار شوید و چه زمان باید به فکر قطع رابطه باشید. او به شما امکان این را می‌دهد که ذهنتان را از نو برنامه‌ریزی کنید و تربیت غلطی را که در این سال‌ها داشته‌اید تغییر بدهید تا بتوانید مسیر زندگی‌تان را از این تفکر سمی جدا کنید.

کتاب صوتی خانواده سمی کاری از نشر صوتی نیک و انتشارات کتابسرای همراز است. این کتاب را با ترجمه‌ی امید حسینی و روایت اشکان فتولی در اختیار دارید.

نکوداشت‌های کتاب خانواده سمی

• این کتاب فوق‌العاده است! کاش سی سال پیش آن را خوانده بودم تا به مراجعانم بیشتر کمک می‌کردم. کتاب خانواده‌ی سمی اطلاعات مهمی را در قالبی ساده و گیرا توضیح می‌دهد که برای همه مفید است. (ویلیام ای. رنج، روان‌درمانگر معتبر)
• کتاب خانواده‌ی سمی مسیری را پیش پای مخاطب می‌گذارد تا خود را از رنج‌های روانی زندگی با خانواده‌ی سمی خلاص کند. (Caleb Sheldrup)
• این کتاب از همدلی بالایی برخوردار است و مخاطب را در این مسیر همراهی می‌کند. همچنین این کتاب یک منبع کارآمد برای متخصصان نیز هست تا بهتر افراد تحت خشونت را حمایت کنند. (توصیه‌ای از جانب یک مددکار اجتماعی)
• کتابی روان و خواندنی که هرکس بودن در خانواده‌ای سمی را تجربه کرده باشد با آن ارتباط برقرار می‌کند. (جمعی از روان‌شناسان)

کتاب صوتی خانواده سمی برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب را به تمام کسانی که زندگی در کنار افراد به اصطلاح سمی را تجربه کرده و از آن آسیب دیده‌اند، پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی خانواده سمی می‌شنویم

تا جایی که یادم می‌آید، همیشه می‌خواستم از خانواده‌ی سمی‌ام فرار کنم. اتاقم مثل پناهگاه بود، آن‌جا می‌رفتم تا از دست خانواده‌ام قایم شوم. با اینکه اتاقم تنها جای امن برایم بود، پدرم همیشه خلوتم را به‌هم می‌زد. هر وقت دلش می‌خواست، روز و شب، یکهو به اتاقم می‌آمد و بابت اشتباه‌هایی که به خیالش کرده بودم، سرم عربده می‌کشید.

در اتاقم، انگار به دنیایی خیالی می‌رفتم که همه خوشحال‌اند و هیچ مشکلی وجود ندارد. بیشتر وقت‌ها با ماشین‌های اسباب‌بازی‌ام سرگرم بودم. در دنیای خیالی‌ام، پدرها عاشق پسرشان بودند و تنبیه‌شان نمی‌کردند.

غیر از حریم شخصی محدودی که در اتاقم داشتم، در بقیه‌ی جاهای خانه‌ی سمی‌ام فضای خصوصی اصلاً معنی نداشت. هیچ جایی نبود که بتوانم به آرامش برسم، فکرهایم را مرتب کنم و باتری‌ام شارژ شود. همیشه گوش‌به‌زنگ و حواس‌جمع بودم، چون پدرم بارها حریم شخصی‌ام را زیر پا گذاشته بود. جایی نبود که در آن فکر کنم یا بفهمم چه بلایی دارد سرم می‌آید. هدف دست‌نیافتنی‌ام این بود که بچه‌ی بی‌نقصی باشم، دردسر درست نکنم و جلوی چشم نباشم.

از غذا برای فرار، خوشحال‌شدن و تسکین دردهایم استفاده می‌کردم. وقتی شکمم پر بود، خوشحال می‌شدم. پرخوری تنها سازوکار مقابله‌ای در خانواده‌مان بود که پدر و مادرم «تأیید» می‌کردند. اگر کسی سه بار هم بشقابش را پر می‌کرد، هیچ ایرادی نداشت. کل خانواده‌ام دچار پرخوری بودند. به‌جای یک کاسه‌ی کوچک، خانواده‌ام کل ظرف بستنی را می‌خورد. بچه‌ها در مدرسه بهم می‌گفتند «تپلی» یا «چاقالو»، اما خانواده‌ام هیچ‌وقت این بخش از وجودم را قضاوت نمی‌کرد. خیلی وقت‌ها آن‌قدر می‌خوردم تا حالم بد می‌شد.

فهرست مطالب کتاب صوتی