معرفی و دانلود کتاب صوتی حباب سیاه

معرفی کتاب صوتی حباب سیاه

حجی جابر در کتاب صوتی حباب سیاه، که رمانی تحسین‌شده است و افتخار دریافت جایزه‌ی ادبی کتارا در سال 2019 را از آن خود کرده، داستانی از یک مهاجر را روایت می‌کند که تنها خاطره‌اش از زندگی، تجربه‌ی آوارگی است. این رمان به سادگی نشان می‌دهد که چطور مهاجرت تحمیلی و اجباری،‌ هویت انسان‌ها را از آن‌ها می‌گیرد و هویتی تازه از رنج بی‌موطنی را به آن‌ها می‌بخشد.

درباره‌ی کتاب صوتی حباب سیاه

حجی جابر (Haji Jabir) در کتاب صوتی حباب سیاه (Black Foam) که نخستین بار با نام «رغوه السودا» منتشر شد، داستانی از رنج آوارگی را روایت می‌کند که برای میلیون‌ها نفر در سرتاسر این کره‌ی خاکی، یک قصه‌ی آشناست؛ قصه‌ی کندن از خانه و کاشانه و بی‌باکانه به دل مرگ زدن برای یافتن ذره‌ای آرامش. این کتاب، داستان مردی است که برای فرار از گذشته‌ی تاریکی که در خانه، نقطه‌ای در شمال آفریقا، داشته، راه سفری طولانی را پی می‌گیرد که در نهایت خود را به اسرائیل برساند.

بسته به اینکه او را کی و در چه مکانی ملاقات کنید، نام‌های متفاوتی دارد؛ داوید، داوود، عادل و هزار اسم دیگر. شخصیت اصلی این داستان که در اینجا از او با نام «داوید» یاد می‌شود، از خطرات بسیاری جان سالم به در برده. او در مواجهه با آدم‌ها و فرهنگ‌های مختلف، چاره‌ای جز این نداشته تا نامش، ظاهرش، دینش و هر چیز دیگری راجع به هویتش را پنهان کند و هربار قصه‌ای تازه برای زندگی‌اش بسازد. وطن از او بسیار دور است و راه زیادی نیز تا مقصد مانده. او که دیگر نمی‌داند به کجا تعلق دارد و واقعاً کیست، از دل این بی‌هویتی یک هویت تازه برای خود می‌تراشد و آن نیز «مهاجر» است.

حجی جابر با داستان‌پردازی منحصربه‌فرد خود در تلاش است تا در قالب قصه‌ی داوید، از درد و رنج میلیون‌ها انسانی بگوید که در راه مهاجرت تحمیلی و آواره شدن از وطنشان، به چالش‌های بسیاری برمی‌خورند، مورد ظلم و خشونت فراوانی قرار می‌گیرند و در بسیاری از موقعیت‌ها ناچار می‌شوند تا دست خود را نیز به بزه آلوده کنند تا زندگیشان را نجات دهند. آنچه در مواجهه با چنین انسان‌های ستم‌دیده‌ای اغلب نادیده گرفته می‌شود همین گذشته‌ی دردناک و ظلم زنجیرواری است که آن‌ها را به لبه‌ی پرتگاه کشانده است. مردم اغلب با خودخواهی آنان را باری اضافی بر دوش خود و سرزمینشان می‌بینند و با نفرت تمام می‌خواهند آن‌ها را از خود دور کنند، درست مثل داوید که در قصه‌اش، بارها مورد هجوم و تعرض کسانی قرار می‌گیرد که خود را بهتر و اصیل‌تر از او می‌پندارند.

رهسپار شدن داوید به سمت اسرائیل نیز رازی است که حجی جابر در داستان هزارتویی که هر لحظه، میان لحظه‌ی حال و گذشته در نوسان است، از آن پرده برداشته. داوید در مسیرش با هزاران یهودی متعصب هم‌مسیر می‌شود که خود را برگزیدگانی می‌بینند که عاقبت افتخار پای گذاشتن بر سرزمین مقدس شیر و عسل را به دست آورده‌اند. زن‌ها، مردها، کودکان و مسن‌ترها، هر یک با پیاده شدن از هواپیما، دوان دوان خود را به زمین می‌اندازند و سجده‌ی شکر به جا می‌آورند. در این میان داوید، مرد جوان سیاه‌پوستی که چندان شباهتی به بقیه ندارد، باید هرطور که شده راهش را به داخل کمپ باز کند و خود را یک یهودی اصیل جا بزند...

کتاب صوتی حباب سیاه با تلاش کریم اسدی اصل به فارسی ترجمه شده و گویندگی آن نیز به عهده‌ی مهدی مجنونی کسمایی بوده است. نشر صوتی موج کتاب و انتشارات مروارید، وظیفه‌ی انتشار این کتاب را به عهده داشته‌اند.

جوایز و افتخارات کتاب حباب سیاه

• برنده‌ی جایزه‌ی ادبی کتارا به‌عنوان بهترین داستان عربی در سال 2019
• نامزد دریافت جایزه‌ی بوکر عربی در سال 2019

نکوداشت‌های کتاب حباب سیاه

• داستانی گیرا راجع به سفر طاقت‌فرسای مرد جوانی که می‌خواهد به یک نقطه، حس تعلق خاطر داشته باشد. (بوک‌لیست)

• در این رمان هوشمندانه، همواره در مورد واقعیت‌ها حسی شبیه به تردید خواهید داشت. مفهوم زمان در این اثر به‌گونه‌ای دستخوش تغییر شده که مخاطب را غافلگیر می‌کند. (آیریش تایمز)

• حجی جابر در این کتاب به موضوع مورد علاقه‌ی خود پرداخته: روایت‌های مردم حاشیه‌نشین در قاره‌ی آفریقا از زندگی. ترکیبی از ادبیات، روایتی گیرا و واقعیت‌ها. (روزنامه‌ی قدس)

• کتاب حباب سیاه، قصه‌ای غم‌انگیز است که تلاش انسان برای بازیابی عشق و هویتش را نشان می‌دهد. این اثر می‌کوشد به این سوال پاسخ دهد که: آیا ممکن است یک پناهنده که در شرایطی اسفبار به سر می‌برد و هر لحظه مرگ را پیش چشمان خود می‌بیند، عشق را تجربه کند؟ (روزنامه‌ی اینترنتی ایده)

• حجی جابر از طریق روایت واقعیت‌ها و ترکیب لحن و بیان خود با ذوق ادبی‌اش، در حقیقت داستانی مستند را خلق کرده که مفاهیم و رخدادهای آن هرگز از یاد مخاطبان نمی‌رود. (العربی الجدید)

• به اعتقاد من و بسیاری از مخاطبان دیگر، کتاب حباب سیاه، روایتی غیرعادی و غیرمعمول دارد. حجی جابر را برای این‌که به لایه‌های روان‌شناختی اثرش توجه کرده، تحسین می‌کنم. این کتاب، اثری است که جست‌و‌جو برای پیدا کردن هویت و بقا را به نمایش می‌گذارد. نویسنده دو قصه را در این کتاب روایت می‌کند. یکی از آن‌ها مربوط به زندگی گذشته‌ی شخصیت اصلی می‌شود و دیگری در زمان حال جریان دارد. نویسندگان دیگری نیز از این روش و تکنیک بهره برده‌اند، اما کار حجی جابر، منحصربه‌فرد است. (وبلاگ ادبی)

• حجی جابر در رمان خود با نام حباب سیاه، برخی از پرسش‌های اساسی در رابطه با دین، هویت و احساس تعلق را به بحث گذاشته. همچنین موضوعاتی مثل پناه‌جویی، مهاجرت، عشق، نژادپرستی، بی‌عدالتی، زندگی و مرگ را نیز به زیر ذره‌بین برده است. (نقاط دوو، روزنامه‌ی آنلاین)

• این اثر، یک افشاسازی از زندگی مشقت‌باری است که یهودیان اتیوپی پس از مهاجرت به اسرائیل تجربه می‌کنند! اثر پیش رو، به یک فیلم سینمایی شباهت دارد. گویا حجی جابر، دوربینی را به دست گرفته و از زاویه‌ی لنز آن دنیاهای جدیدی را کشف می‌کند. او به سراغ دغدغه‌ها و خیالات قهرمان داستان رفته و آن‌ها را به‌دقت به‌تصویر می‌کشد. سراسر این قصه با صحنه‌های وحشتناکی از تنهایی و اراده‌ی تسلیم‌ناپذیر شخصیت اصلی داستان برای زنده ماندن همراه شده‌ است. (لیلا ابوللا، نویسنده)

• کتاب حباب سیاه، مخاطبان را تا صفحه‌ی آخر طلسم می‌کند! این کتاب در عین صمیمی بودن، از تجربیات میلیون‌ها انسانی که برای یافتن آرامش و امنیت در قرن بیست‌و‌یکم ناچار به مهاجرت شده‌اند می‌گوید. (Brittle Paper)

• حجی جابر احترام زیادی برای شخصیت اصلی قصه‌اش قائل است و با تعریف شخصیت او، موجب می‌شود تا پس از پایان کتاب، قلب خوانندگان مملو از غم و حس همدردی با او شود. (لیلی مایر، NPR)

کتاب حباب سیاه برای چه کسانی مناسب است؟

طرفداران داستان‌های ادبیات آفریقا با درون‌مایه‌ی مهاجرت و رفتن از وطن، از شنیدن این کتاب استقبال خواهند کرد.

در بخشی از کتاب صوتی حباب سیاه می‌شنویم

روز بعد، پس از آنکه داوید داروهایش را خورد، تمام روز با پیراهن آبی راه‌راهی که مالک هتل به او هدیه داده بود روی تختی نرم دراز کشید. روی میز روبه‌رویش سبد میوه‌ای گذاشته بودند که در فواصل زمانی میان‌وعده‌های غذا از آن بخورد. مالک هتل نیز مرتب به او سر می‌زد و هر بار از او می‌پرسید که آیا به چیز دیگری نیاز دارد یا نه، و دوباره از او تشکر می‌کرد. از لحن گفتارش معلوم بود که به خاطر سخنانی که قبلاً به او گفته بود کمی عذاب وجدان دارد. صابا مانند کسی شده بود که کاملاً پوست انداخته است. آن چهره‌ی سردی را که با آن از او استقبال کرده بود از صورت خود جدا کرده و چهره‌ی مادر دلسوزی را جایگزین آن کرده بود. به مادربزرگ پرحرفی تبدیل شده بود. درباره‌ی خود، هتل، و کارکنان آن برای داوید تعریف می‌کرد.

فهرست مطالب کتاب صوتی