معرفی و دانلود کتاب صوتی دفترچه‌های کتابفروش

معرفی کتاب صوتی دفترچه‌های کتابفروش

کتاب صوتی دفترچه‌های کتابفروش داستان کتابفروش جوانی به نام ابراهیم را روایت می‌کند که کتابفروشی‌اش را از دست می‌دهد و بی‌خانمان می‌شود. او به جهان داستان‌ها و رمان‌ها پناه می‌برد و هر کس را در هیبت یک شخصیت داستانی می‌گذارد. خود رابین هود می‌شود و می‌رود که عدالت را در جهان برقرار کند. گفتنی است که کتاب حاضر به قلم جلال برجس، نویسنده‌ی اردنی، به رشته‌ی تحریر درآمده و برنده‌ی جایزه‌ی بین‌المللی ادبیات در بخش داستان عربی شد.

درباره‌ی کتاب صوتی دفترچه‌های کتابفروش

شاید هرگز ترس بی‌خانمان شدن به جانتان نیفتاده باشد و ناخودآگاه بی‌خانمان‌ها را آدم‌هایی تصور کنید که با اشتباهات فاحشی زندگی را باخته‌اند. خبر بد اینکه بی‌خانمان نشدن اغلب ما به مویی بند است! یک اشتباه، یک ناعدالتی، یک بلندپروازی می‌تواند همه چیز را از ما بگیرد و زندگی‌مان را به خیابان‌ها بکشاند. درست مثل ابراهیم، کتابفروش جوان اردنی که سرگذشتش را در کتاب صوتی دفترچه‌های کتابفروش (The Bookseller's Notebooks) اثری از جلال برجس (Jalal Barjas)، نویسنده‌ی برجسته‌ی ادبیات عرب، می‌شنوید.

ابراهیم در عمان، پایتخت اردن، زندگی می‌کند. او تمام اعضای خانواده‌اش را از دست داده است. تنها دلخوشی او دکه‌ی کتابفروشی است که آن را هم شهرداری از چنگش درمی‌آورد. یک روز شهرداری به بهانه‌ی عریض کردن پیاده‌رو دکه‌ی کتاب‌فروشی او را تصاحب می‌کند. پس از این، او عملاً شغلش را از دست می‌دهد و بی‌خانمان می‌شود. از همین نقطه فروپاشی روانی ابراهیم آغاز می‌شود و طرد و انزوایی را تجربه می‌کند که مستحق هیچ‌کس نیست. تنهایی در شهری بزرگ و پرهیاهو... چه کسی می‌تواند سنگینی چنین باری را تحمل کند و با سلامت روان ادامه بدهد؟

همان‌طورکه گفته شد، زندگی ابراهیم به یکباره زیر و رو می‌شود و او در عرض چند روز از جایگاه یک کتابفروش رویاپرداز در گرداب بی‌خانمانی سقوط می‌کند. مثل اغلب بی‌خانمان‌های دیگر، ابراهیم برای اینکه بار ویرانی زندگی‌اش را تاب بیاورد، به جهان تخیلات پناه می‌برد. تخیلات مورد نظر او، داستان‌ها هستند. در این انزوای کامل، هویت شخصیت‌های کتاب‌هایی که می‌خواند، در نظرش زنده می‌شوند. از اسمرالدای کتاب گوژپشت نتردام تا پرنس میشکین کتاب ابله، همه و همه برمی‌خیزند و در قامت آدم‌ها حلول می‌کنند. خود او اما می‌شود رابین هود قهرمان. کسی که از ثروتمندان می‌گرفت و به فقرا می‌داد تا بلکه عدالت را به اجرا درآورد. ابراهیم نیز یک رابین هود واقعی می‌شود و با دستبرد زدن به بانک‌ها و خانه‌های لوکس، سفر ویرانی را که جهان به او ارمغان داشته، به پیش می‌راند.

ساختار کتاب صوتی دفترچه‌های کتابفروش در هفت فصل نوشته شده است. داستان به‌صورت چندصدایی روایت می‌شود و هر فصل از زاویه دید یک شخصیت به تصویر کشیده می‌شود. یک روز که ابراهیم غرقه در اعماق اندوه دست و پا می‌زند، پیرمردی را می‌بیند که به او می‌گوید: «هرچقدر بیشتر سکوت کنی، اندوهت بیشتر می‌شود». به این ترتیب دست به نوشتن می‌برد تا شاید به آرامش برسد؛ بنابراین او شروع به روایت داستان زندگی‌اش در قالب فصل‌هایی که نامش را یدک می‌کشند، می‌کند. گفتنی است که کتاب حاضر فضای روانشناختی و پلیسی دارد و داستان در میانه‌ی سال‌های 1947 تا 2019 در کشور اردن اتفاق می‌افتد. نویسنده از خلال این داستان نقاب‌ها را از صورت اجتماع برمی‌دارد و لایه‌های عمیق نابرابری‌ها و ویرانی‌های اجتماعی را به تصویر می‌کشد.

کتاب صوتی دفترچه‌های کتابفروش برجسته‌ترین کتاب جلال برجس، نویسنده‌ی اردنی، به حساب می‌آید. این کتاب نخستین بار در سال 2020 به انتشار رسید. انتشارات مروارید آن را با ترجمه‌ی کریم اسدی اصل در ایران به چاپ رسانده و نشر صوتی موج کتاب با صداپیشگی رامین سلیمی، سارا نوری، افسانه اولیایی و مرجان شهنازفرد در اختیار شما قرار داده است.

جوایز و افتخارات کتاب دفترچه‌های کتابفروش

• رمان پرفروش سال 2021 در جهان عرب؛
• برنده جایزه‌ی بین‌المللی ادبیات در بخش داستان عربی یا جایزه‌ی ادبی بوکر عربی در سال 2021.

نکوداشت‌های کتاب دفترچه‌های کتابفروش

• کتاب دفترچه‌های کتابفروش از کتاب‌های موردعلاقه‌ام در تمامی دوران‌هاست. رمانی شاعرانه، بدیع و ظریف که جلال برجس در آن به آسیب‌های نسلی می‌پردازد، از بی‌عدالتی‌های روزمره می‌گوید و به یک سیستم نابرابر جهانی اشاره می‌کند. (مجله‌ی بنیشیا)
• نویسنده در اثر حاضر از مطرودان حرف می‌زد و نابرابری‌های سیستم اجتماعی جهانی را به تصویر می‌کشد که بسیاری را زیر پا له می‌کند. او شخصیتی به نام ابراهیم خلق می‌کند که آینه‌ی تمام‌نمای آن‌هایی است که می‌خواهند زندگی را کاملاً ببلعند، اما به‌خاطر شرایط اجتماعی که در آن دخیل نیستند، نمی‌توانند به آرزوهایشان برسند. (منال شاکر، نویسنده‌ی پاکستانی)
• مهم‌ترین ویژگی این رمان، فارغ از زبان فاخر و موضوع قوی و گیرا، مهارت بی‌نظیر آن در پایین افکندن نقاب‌های فراوان و افشا کردن چهره‌ی واقعیت تراژیک است. نویسنده سیاه‌ترین پرتره‌ها را از جهان بی‌خانمانی، فقر، بی‌معنایی و ناامیدی ترسیم می‌کند، اما شما را ناامید نمی‌کند، بلکه از این روش برای نشان دادن عمق ویرانی‌ها و پیدا کردن کورسوی امید بهره می‌برد. (شوقی بزیع، شاعر)

کتاب صوتی دفترچه‌های کتابفروش برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به ادبیات عرب علاقه دارید، یا از خوانندگان رمان‌های اجتماعی و روانشناختی هستید، به کتاب صوتی دفترچه‌های کتابفروش گوش فرا بدهید.

در بخشی از کتاب صوتی دفترچه‌های کتابفروش می‌شنویم

چندین صدا به من هجوم آوردند. صدای پدرم که به ما دستور می‌داد به امان مهاجرت کنیم، سپس محتاط بودنش را به ما تحمیل می‌کرد. صدای دکه‌ای که فرو می‌ریخت. صدای عقربه‌های ساعت روی دیوار که تنهایی مرا گوشزد می‌کرد. صدای «جادالله» معلم که به من اجازه نمی‌داد به دستشویی بروم. صدای التماس‌هایم به او از سر شرم و خجالت درست کمی قبل از آن‌که لباس‌هایم را کثیف کنم. صدای زنانی که دور یک جسد کفن‌پوش گریه و زاری می‌کردند. صدای مادرم که در محله گیاهان دارویی می‌فروخت. صدای مسئولی که روی صفحه‌ی تلویزیون ظاهر می‌شد و از مردم می‌خواست کمربندهای خود را محکم ببندند. آن صدای عجیب به من نزدیک‌تر شد. به آنچه لحظه‌ای پیش به من گفته بود فکر کردم، سپس سرم را تکان دادم؛ گویی فکر نادرستی را از خودم دور می‌کردم. سرم را میان زانوهایم پنهان کردم، تا آن‌که صدا خاموش شد و تنها همهمه‌ای در گوشم و سرگیجه‌ای در سرم از خود به‌جا گذاشت. تلفن همراهم را چک کردم. پیامی از یک شماره‌ی ناشناس آمده بود: «آنچه در آشپزخانه اتفاق افتاد را دیدم.» وارد آشپزخانه شدم و پنجره‌ را بررسی کردم. متوجه شدم که پنجره‌ی آشپزخانه‌ی ما درست روبه‌روی پنجره‌ی خانه‌ی همسایه قرار دارد و تنها از پنجره‌ی آن‌ها می‌توان داخل آشپزخانه‌ی ما را دید. دیوار خانه‌ی ما بلند است و پنجره‌های ساختمان‌های دیگر با پنجره‌ی خانه‌ی ما در یک راستا قرار ندارد. پس این شماره‌ حتماً شماره‌ی تلفن همراه همسایه‌ی روبه‌رویی‌ام است و به‌نظر می‌رسد که او لحظات خودکشی پدرم را دیده بود؛ اما منظورش از این پیام چه بود؟

احساس کردم در خانه هوایی جریان ندارد و احساس تنگی نفس به من دست داد. درحالی‌که از سالن خانه عبور می‌کردم، گوینده‌ی زن را روی صفحه‌ی تلویزیون دیدم که با لبخندی بر لب خبرهایی را می‌خواند که هیچ‌چیز خوشحال‌کننده‌ای در آن‌ها نبود. به سمت پنجره رفتم و چند نفس عمیق کشیدم؛ گویی با میخی به ته دریا بسته شده و حالا به‌شکل اتفاقی آزاد شده‌ بودم.

فهرست مطالب کتاب صوتی