معرفی و دانلود کتاب شازده کوچولو برای بزرگترها
برای دانلود قانونی کتاب شازده کوچولو برای بزرگترها و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب شازده کوچولو برای بزرگترها
کتاب شازده کوچولو برای بزرگترها اثر روبرتو لیمانتو، برخی از جنبههای مهم روانشناسی را که در داستان شازده کوچولو شاهکار آنتوان دوسنت اگزوپری، وجود دارد، بررسی و شفاف میکند.این کتاب به شما میآموزد چگونه بتوانید ارتباط بهتری با خود داشته باشید و بیشترین بهره را از الهامهایی که دریافت میکنید، ببرید.
درباره کتاب شازده کوچولو برای بزرگترها:
«شازده کوچولو» ممکن است کتابی کودکانه و ساده به نظر برسد اما مفاهیم عمیق فراوانی در آن نهفته است، به همین دلیل لیما نتو یک بار دیگر این کتاب را از جنبههای متفاوتی بررسی میکند و داستان را پیش میبرد. او همجهت با جریان اصلی کتاب، به کشف آموزهها، اشتراکاتش با دنیای اسطورهای و کتاب انجیل میپردازد.
در کتاب شازده کوچولو برای بزرگترها (The Little Prince for Grownups) مفهوم خدا بارها مطرح میشود، منظور از خدا در این کتاب بر اساس نظریههای یونگ، خویشتنِ درون و آنچه در ناخودآگاهتان وجود دارد، است نه آن خداوندی که در هر یک از ادیان با نام خاصی شناخته میشود. درک و شناخت خداوند به طور حقیقی از ظرفیت ذهن شما خارج است و به همین راحتی نمیتوان درباهاش نوشت و گفت.
بر اساس نظریات یونگ همه انسانها در ضمیر ناخودآگاه خود یک نیروی راهنما به نام دایمون دارند که اگر بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند، جواب بسیاری از پرسشهایی را که برای مدتها ذهن و فکرشان را مشغول کرده، در مییابند. طبق آموزههای یونگ میتوان با استفاده از خلاقیت، با بخش ناخودآگاه ذهن ارتباط ایجاد کرد.
در کتاب «شازده کوچولو برای بزرگترها» روای خلبان است و به دنبال دایمون میگردد، شازده کوچولو هم در حقیقت نمادی از خویشتن یا دایمون و سرشار از خلاقیت است و میتواند مسائل را به خوبی حل کند.
درباره کارل گوستاو یونگ:
این فیلسوف و روانپزشک سوئیسی بیشتر با نظریههای روانشناسی تحلیلی که بنیانگذار آنها بود شناخته میشود. فعالیتها و نظریات یونگ را به نوعی تکمیل کننده کارهای فروید میدانند. از شناخته شدهترین مفاهیمی که یونگ بنیانگذار آنها بوده است میتوان به سایه، ضمیر ناخودآگاه، پرسونا، برونگرایی، درونگرایی، عقدهها و... اشاره کرد.
او در خانوادهای مذهبی متولد شد. در دوران کودکی به بیماری صرع مبتلا بود اما کم کم نشانههای بیماری او از بین رفت و بهبود یافت. در دروران جوانی موفق به دریافت بورسیه تحصیلی در رشته پزشکی از دانشگاه بازل شد با وجود این که علاقهای به این رشته نداشت، به دلیل شرایط نا به سامان مالی این بورسیه را پذیرفت و وارد رشته پزشکی شد. سپس متوجه شد که علاقه اصلیاش رشته روانپزشکی است. بونگ مدت 9 سال در بیمارستان بورگهولتزلی فعالیت کرد و در سال 1905 پزشک ارشد بیمارستان و مدرس دانشگاه پزشکی زوریخ شد. دوستی او با فروید در سال 1906 آغاز شد و تا سال 1913 ادامه یافت و پس از آن به دلیل اختلاف نظرهایی که داشتند مسیرشان از هم جدا شد.
مطالعه کتاب شازده کوچولو برای بزرگترها مناسب چه کسانی است؟
این کتاب به تمامی دوستداران کتاب شازده کوچولو و طرفداران نظریات کارل گوستاو یونگ پیشنهاد میشود. متن کتاب ساده و ملموس است و به دانش روانشناسی خاصی برای فهم آن نیاز نیست.
روبرتو لیمانتو را بیشتر بشناسیم:
روبرتو پروکوپیو د لیما نتو (Roberto Procópio de Lima Netto) متولد سال 1940 است. او فرد موفقی در زمینه آفرینش به شمار میرود و به خوبی میتواند از پس مشکلات زندگی بر بیایید و بر آنها مسلط شود. لیما نتو مدیرعامل پیشین شرکت ملی فولاد است و مدرک دکترای خود را در رشته برنامهریزی سیستمهای اقتصادی از دانشگاه استنفورد دریافت کرد. پس از بازنشسته شدن از سمت مدیریتیاش به نوشتن روی آورد و تا کنون سیزده عنوان کتاب در برزیل منتشر کرده است. لیما نتو علاقه فراوانی به آموزهها و نظریات کارل گوستاو یونگ و دیدگاه او دارد تا جایی که مطالعات بسیاری در این زمینه انجام داده و در دورهها و سمینارهای بسیاری شرکت کرد و کتابهای بسیاری در ارتباط با این موضوع نوشته است. نا گفته نماند که او به نوشتن داستان برای کودکان هم علاقه دارد و در این زمین هم فعالیت میکند.
جملات برگزیده کتاب شازده کوچولو برای بزرگترها:
- انسان در طول عمرش بحرانهای مختلفی را پشت سر میگذارد. اول، بحرانهای تولد و کودکی که زخمهایی کاری بر ناخودآگاه ما میگذارند و با اینکه تازه میمانند، در ذهن عقلانیمان ادراک نمیشوند. بحران نوجوانی متفاوت است و ذهن عقلانی ما آن را تشخیص میدهد، هرچند باز با کمی سردرگمی.
- اگر همیشه نزدیک خویشتن باشی نمیتوانی عاقل بمانی. زندگی مثل رودخانه، همیشه جاری است. همانطور که نمیتوانی آب را از حرکت بازداری، جلوی حرکت زندگی را نیز نمیتوانی بگیری. اگر چنین کاری کنی حسابی به دردسر میافتی.
- در جهان امروز، بسیاری از ما ناچاریم به افرادی منحصربهفرد تبدیل شویم. انسان مدرن دچار بحران شده است. همه یا دستکم، پدر و مادرها خوب میدانند که سالهای نوجوانی بحرانی است، اما شاید خیلیها آنقدرها ندانند که دوران میانسالی نیز به همان اندازه حساس است. این همان دوران بحرانی بیابان است.
- ما فقط میتوانیم و باید مسیرهای ارتباطمان را باز نگه داریم و بکوشیم به ندای درونمان که از خویشتن میآید، گوش دهیم. توصیههای آن را خوب بشنویم و به هر آنچه میتوانیم در ظرف خود بگنجانیم، دقت کنیم. با وجود این، ما هرگز به دانش کاملی درباره این الوهیت دست نخواهیم یافت.
- اگر انسانها بتوانند بین نفس و خویشتن که قسمت مقدس آنهاست گفتوگویی برقرار کنند، گام بلندی به سوی رشد آگاهی برداشتهاند. کسانی مثل قدیس یوهان صلیبی یا یونس مصداق این احتمالاند. آنان پس از تجربههایی که داشتند، افراد آگاهتری شدند، صیقل خوردند و کاملتر شدند.
در بخشی از کتاب شازده کوچولو برای بزرگترها میخوانیم:
پرسیدم: «آیا انسان میتواند در بزرگسالی هم به اندازه یک بچه، سرزنده باشد و از جهان هستی شگفتزده شود؟» قبل از اینکه پیرمرد دانا پاسخم را بدهد، باز پرسیدم: «چطور میشود با حفظ خلاقیت و احساس سرزندگی فراوانی که بچهها دارند، بزرگ شویم؟ من چطور میتوانم بزرگ شوم و در عین حال بدانم مار، مار است و کلاه هم، کلاه؟»
«کنجکاویات را بیدار نگه دار؛ این همان چیزی است که میخواهم دربارهاش با تو صحبت کنم. فقط یادت باشد که انسانها نمیتوانند به عقب برگردند، مگر آنکه دیوانه و روانپریش شده باشند. افرادی هستند که دلشان میخواهد همیشه کودک بمانند یعنی «کودک ابدی» باشند. بیچاره آنها! بهخاطر این خواسته، دچار اختلالات روانی دشواری میشوند. چنین افرادی همیشه ناراضیاند و دنبال چیزهای ناممکن میروند، دنبال مدینه فاضله؛ چیزی که دستنیافتنی باشد. گاهی آنقدر مستأصل و مأیوس میشوند که حتی دست به خودکشی هم میزنند.»
«سر درنمیآورم. یعنی بچه بودن بد است؟»
«نه! کودک، عهده دارِ تخیل و طبیعی بودن دنیای درون ماست. اشکال در «کودک ابدی» بودن است؛ همان باقی ماندن در مرحله کودکی و ناآگاهی. بیشک چنین وضعی دردسرساز خواهد بود.»
باز درنگ کردم تا خوب درباره این صحبتها فکر کنم. یونگ میگوید معنای زندگی انسان در رسیدن او به آگاهی است. او این فرایند را فردیت یابی نامید. بشر، بعد از رانده شدن از بهشت، دیگر یک موجود سرهمبندی شده تمایزنیافته نیست،
بلکه سفرش را در مسیر تبدیل شدن به یک فرد واحد و یکپارچه آغاز میکند تا خود منحصر بهفرد و یگانهاش باشد.»
فهرست مطالب کتاب
پیشگفتار
مقدمه
فصل 1: بزرگترها درست درک نمیکنند
فصل2: ملاقات در بیابان
فصل 3: پیرمرد دانا
فصل 4: از کتاب مقدس
فصل 5: چطور مانند کودکی باشیم
فصل 6: پرومته قهرمان
فصل 7: ایکاروس، شیفته خورشید
فصل 8: گفتوگو با دکتر یونگ
فصل 9: درسهای بیابان
فصل 10: درسهای ازیادرفته
فصل 11: باید رشد کنیم
فصل 12: یک زندگی پوچ
فصل 13: مسیر دانته
فصل 14: شب تاریک روح
فصل 15: داستان خضر
فصل 16: ملاقات با الوهیت
فصل 17: از بائوبابها غافل نشو
فصل 18: لطفاً بزرگترها وارد نشوند!
فصل 19: دلتنگی برای گُل
فصل 20: او به سیارهاش برمیگردد
فصل 21: پارسیفال در جستوجو
فصل 22: زندگی، دوری هم دارد
فصل 23: وقتی رویا فرو میپاشد
فصل 24: و زندگی جاری است
پسگفتار
پیوست یک
پیوست دو
اسطورهشناسی
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب شازده کوچولو برای بزرگترها |
نویسنده | روبرتو لیمانتو |
مترجم | فروغ کیان زاده |
ناشر چاپی | نشر خوب |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 138 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6513-62-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی خارجی |
شاید کتاب شازده کوچولوی اگزوپری را خوانده باشید و با شازده کوچولو، گل، روباه، فانوسبان و دیگر شخصیتهایش آشنا باشید.
کتاب شازده کوچولو برای بزرگترها را روبرتولیمانتو نوشته و فروغ کیان زاده آن را ترجمه کرده و نشر خوب هم آن را منتشر کرده است. این را کتاب نویسا (خانم محمدبیگی) در پیجش به عنوان کتابی که دربارهی کتاب دیگر نوشته شده معرفی کرد و من آن را در اپلیکیشن کتابراه خواندم.
روبرتولیمانتو در این کتاب از نگاه روانشناسی یونگ وارد ماجراهای شازده کوچولو و اگزوپری میشود و با زبان اسطورهای مطالبی همچون خدای روانشناختی یونگ، خویشتن، نفس، آگاهی، زندگی و فردیت یابی را شرح میدهد.
برای خواندن این کتاب نیازی ندارید که مفاهیم یونگ را از قبل بدانید. چرا که نویسندگان در پیوست کتاب مفاهیم لازم را توضیح دادهاند.
در بخشهایی از کتاب میخوانیم:
«دوست نازنینم آرام افتاد و در آغوشم آرمید. اشکهایم تنش را شستند و بدرقهاش کردند. دوست کوچکم مُرد و قسمتی از مرا هم با خودش بُرد.
وقتی داشتم برایش مویه میکردم پیرمرد دانا کنارم ظاهر شد. دست راستش را روی شانهام گذاشت و گفت: «زندگی باید ادامه یابد. زندگی سفری است به سوی رشد. اگر از مسیرت منحرف شوی خداوند نشانههای ظریفی برایت میفرستد. اگر بیاعتنا باشی تو را در میان بیابان قرار میدهد.»
«من همین حالا در بیابانم اما فردا از اینجا میروم.»
«مطمئنی؟ این بیابانی که میگویم نمادین است. مراقب باش آن را با خودت به فرانسه نبری.»