معرفی و دانلود کتاب زنی که از حال رفت و سه داستان دیگر
برای دانلود قانونی کتاب زنی که از حال رفت و سه داستان دیگر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب زنی که از حال رفت و سه داستان دیگر
کتاب زنی که از حال رفت و سه داستان دیگر، یک کتابِ داستانی، متشکل از چهار داستان کوتاه به قلم حنیف قریشی است که با توجه به معاصر بودن آنها توسط پژمان طهرانیان گردآوری شده. داستانهای این کتاب نشاندهندهی نگاه دغدغهمند و تراژیک قریشی به مسائل اجتماعی است؛ مسائلی که اغلب مهاجران با آنها روبهرو بوده و هستند و در مراحل مختلف زندگی با آنها دست و پنجه نرم میکنند. نویسنده در هر داستان، با نیمنگاهی به تجارب نوجوانی و جوانی خود و با بهکارگیری استعدادش در نمایشنامهنویسی، به مصائب زندگی مهاجران، اختلافات طبقاتی، دغدغههای دوران نوجوانی و جوانی و حتی آیندهی آخرالزمانی پرداخته است.
دربارهی کتاب زنی که از حال رفت و سه داستان دیگر
اگر نگاه جامع، واقعگرایانه و بیان جسورانهی یک داستاننویس، ملاک تشخیص جذابیت یک داستان معاصر باشد، حنیف قریشی (Hanif Kureishi) به بهترین نحو آن را به سرانجام رسانده است. نویسنده در کتاب زنی که از حال رفت و سه داستان دیگر، در هر داستان، دریچهای به دنیای مسائل روز دنیا و تجارب مشترک انسانها، فارغ از سن، جنسیت و نژاد آنها، میگشاید. او در اولین داستان این کتاب با نام «زنی که از حال رفت»، به روابطی که بین آدمها در جریان است، تغییر و تحولات آنها در طی زمان، خاطرات و احساسات فردی پرداخته. طی داستان اول، برخورد اتفاقی لوکا فراسکاتی با فریدا اسکولاری را میخوانیم که خاطرات گذشتهی آنها بهسبب آشنایی لوکا با والدین فریدا، بیان میشود.
در داستان دوم، با عنوان «آقای میلیونر به مهمانی شام میآید»، شاید بتوان گفت، یکی از پربحثترین تعارضات امروزی، در رابطه با انتخاب بین عشق و پول، بهزیبایی بهتصویر کشیده شده است. با خواندن این داستان، به زندگی زوجی هنرمند بهنامهای لونا و شیو که مدرس موسیقی هستند وارد میشوید. آنها در ادامه و بهصورت اتفاقی، متوجه میشوند یکی از شاگردانشان، فردی میلیونر است. این داستان بهروشنی تقابل افکار این زوج، تضادهای احساسات انسانی، عقدهها، حقارتهای زیستهشده و نگرانی از آیندهای را که ادامهی واقعیت موجود بود، نشان میدهد و جملات ساده، روزمره و مکالمات آشنای آنها، تا مدتها ذهن هر خوانندهای را به خود مشغول میکند. سومین داستان انتخابشده برای این کتاب، با عنوان «ناکجا»، به پدیدهی رو به فزونی دنیای امروز، یعنی مهاجرت، احساسات، پیامدهای اجتماعی و فردی مرتبط با آن و زندگی تحولیافتهای که مهاجرت بهویژه به مردمان جهان سوم، ارزانی میدارد، میپردازد. در این داستان، ماجرای زندگی مهاجری بهنام آشا را میخوانیم که از کشورش گریخته و بههمراه هاجی، مشغول به کار نظافت خانههای ثروتمندان میشود. او که روزگاری در کشور خودش، زندگی معمولی و خوبی داشته است، اکنون از حضورش در کشوری غربی بهعنوان یک خارجی، میگوید. آخرین داستان کتاب، بهنام «پرواز شمارهی 423»، در فضای داخلی یک هواپیما بهوقوع میپیوندد. هواپیمایی با حالوهوای آخرالزمانی، که بهخاطر یک نقص فنی، گرفتار آسمان پهناور شده و ساعتها سرگردانی در آسمان، داستانسراییهایی تخیلی را دربارهی زمین بهوجود میآورد. تعلیق، کلافگی و اضطرابی که در وجود هر یک از آدمهای داخل هواپیما، خود را نشان میدهد، با دیالوگهای جزءبهجزئی که نوشته شده، در وجود خواننده رخنه میکند.
قریشی بیانی روان، ساده و بیتکلف دارد و روزمرگیهای انسان را بهگونهای شرح میدهد که گویی در آن لحظه و زمان، حضور داشتهاید. او باتوجه به استعداد و تجربهای که در نمایشنامهنویسی و فیلمنامهنویسی دارد، از مونولوگ و دیالوگهای متعددی که بهطورواضح فضای داستان را بهمثابهی یک نمایش به تصویر میکشند، استفاده میکند. حنیف قریشی که از سمت پدر، پاکستانیالاصل است، باوجود تولد و زندگی در انگلیس، بخش اعظمی از عواطف، تجارب و زندگی اجتماعی مهاجران را زیسته، درک کرده و با قلمی شیوا، به تحریر درآورده است.
داستانهای کتاب زنی که از حال رفت و سه داستان دیگر را پژمان طهرانیان، انتخاب، گردآوری و ترجمه کرده و انتشارات افق، آن را به چاپ رسانیده است.
کتاب زنی که از حال رفت و سه داستان دیگر برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای آن دسته از افرادی که علاقهمند به خواندن داستانهای معاصرِ کوتاه و جستارهایی درخصوص مهاجرت، عواطف انسانی، زندگی روزمره، خاطرات و روابط انسانی و همچنین طنز سیاه، هستند یا با سبک نوشتههای حنیف قریشی و دغدغههای او آشنایی دارند، مناسب است.
در بخشی از کتاب زنی که از حال رفت و سه داستان دیگر میخوانیم
اینجایی که من هستم، هویتم، حتی ماهیتم، روزبهروز عوض میشه. زور باید بزنم تا یادم بیاد کیام. مثل بچهای که داره تمرین الفبا میکنه؛ از خواب که پا میشم، مجبورم از نو گذشتهام رو یادِ خودم بیارم. دلیلش هم اینه که هیچکی من رو به جا نمیآره. من اینجا هیچ تصویری ندارم؛ جز تو چشمهای اون. هاجی که من رو میبینه، زنده میشم؛ البته اگه زنده بودن کلمهی دقیقی باشه، که احتمالاً نیست.
همون یه دونه پیرهنی رو که دارم پوشیدهام و تو اتاق هتل کوچیک دربوداغونی نشستهام که حالا مجبوریم رهاش کنیم و بریم. پنجههای پام رو تکونتکون میدم و منتظر هاجیام. میبینم که چقدر لاغر شدهام؛ روبهموت بودن شرف داره به وضعی که من دارم. خیلی عجیبه هر روز توی ترس زندگی کردن؛ لااقل مجبور میشی تمرین ریاضت کشیدن بکنی؛ ولی باید بگم که من هیچ میل و رغبتی به مرتاض بودن ندارم. تو کشور خودم که بودم، با کمتر از پنج تا بالش تو تختخواب نمیرفتم.
تکوتوک چیزهای ناقابلی که دارم با کتابهای مقدسم از هگل و داستایفسکی و کافکا و کیرکگور همه تو کیسههای پارچهایاند. امیدوارم یه لیموزین برام بفرستند، چون نمیدونم چقدر دیگه میتونم راه برم. یه بلایی سر سیستم عصبیم اومده که باعث شده همیشه دلواپس باشم. سرم زیادی سنگینه، بدنم درست ازم فرمان نمیبره. اگه گربه بودم، اوضاعم بهتر بود.
هاجی شانس آورد که اینجا خدمتکار میخواستند. دو هفتهست قایمم کرده تو اتاق نُقلی خودش. نوبتی روی تختهالواری که جای تخت بود میخوابیدیم تا اینکه من اشتباهی کردم که دست خودم هم نبود. خواب خیلی بدی دیدم؛ جیغ کشیدم، اونها هم فهمیدند من اینجام. اینجا حتی کابوسهات هم ممکنه رسوات کنند. در آینده البته من کلمهی آینده رو با خنده به کار میبرم موقع خواب به دهنم چسب میزنم.
فهرست مطالب کتاب
پیشگفتار مترجم
زنی که از حال رفت
آقای میلیونر به مهمانی شام می آید
ناکجا
پرواز شمارهی 423
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب زنی که از حال رفت و سه داستان دیگر |
نویسنده | حنیف قریشی |
مترجم | پژمان طهرانیان |
ناشر چاپی | نشر افق |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 104 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-332-009-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه خارجی |