معرفی و دانلود کتاب دیوید کاپرفیلد: متن کوتاه شده
برای دانلود قانونی کتاب دیوید کاپرفیلد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دیوید کاپرفیلد: متن کوتاه شده
کتاب دیوید کاپرفیلد آیینهی تمامنمای انگلستان عصر ویکتوریا و زندگی شخصی چارلز دیکنز است. دیکنز در این رمان تحسینشده و برندهی جایزهی کتاب صوتی Audie، با زبانی طنز و سرگرمکننده داستان پسربچهای یتیم را نقل میکند که به اجبار ناپدریاش، در کارخانهای با دستمزد بسیار کم کار میکند؛ تااینکه تصمیم میگیرد از این فضا بگریزد و نزد تنها خویشاوندش برود...
دربارهی کتاب دیوید کاپرفیلد
هنرمندان در زمان خلق اثر هنری، نمیدانند که چه چیزی انتظارشان را میکشد. آیا آنها دارند یکی از شاهکارهای جهان را خلق میکنند یا این اثر هنری هم مانند بسیاری دیگر به زبالهدان تاریخ خواهد پیوست؟ اما چارلز دیکنز (Charles Dickens) از همان ابتدای نوشتن کتاب دیوید کاپرفیلد (David Copperfield) میدانست که در حال آفریدن یک شاهکار است و وقتی کتاب تمام شد، آن را «بهترین فرزند» خود خواند. جای تعجب نیست که نویسندگان و پژوهشگران بسیاری دربارهی این رمان برجستهی دیکنز نظرات بسیار مثبتی داشته باشند. ویرجینیا وولف که به آثار دیکنز علاقهی زیادی نداشت، در نامهای به دوستش گفت که برای ششمین بار دارد رمان دیوید کاپرفیلد را میخواند و فراموش کرده بود که این اثر دیکنز چه کتاب باشکوهی است. داستایوفسکی در اردوگاه کار اجباری سیبری این کتاب را میخوانده و کافکا برای نوشتن اولین فصل کتاب «آمریکا» از دیوید کاپرفیلد الهام گرفته است. زیگموند فروید این رمان را بسیار دوست داشت و اولین هدیه به نامزدش، یک جلد از کتاب دیوید کاپرفیلد بود. اما چرا این کتاب چنین تأثیر عمیقی بر ادبیات کلاسیک جهان گذاشته است؟ چه چیزی آن را از دیگر آثار چارلز دیکنز متمایز میکند؟
پیش از جواب به این سؤالها، بهتر است خلاصهای از کتاب بگوییم: دیوید کاپرفیلد زمانی به دنیا میآید که پدرش مرده و مادرش برای تأمین مخارجش، مجبور به ازدواج با مردی بدجنس به نام مردستون میشود. دیوید که از ناپدریاش متنفر است، روزی او را گاز میگیرد و بهعلت چنین کاری، به مدرسهی شبانهروزی فرستاده میشود. او در آنجا دوستان خوبی پیدا میکند و زندگی راحتی دارد؛ اما با مرگ مادرش به یکباره دنیا در نظرش تیره و تار میگردد. دیوید بدون به پایان رساندن تحصیلاتش، به اجبار ناپدریاش به شغلی در کارخانه رضایت میدهد؛ ولی بعد از مدتی نزد عمهاش در دوور فرار میکند و به سوی یک زندگی جدید میرود.
بسیاری از منتقدان عقیده دارند که کتاب دیوید کاپرفیلد خودزندگینامهی چارلز دیکنز محسوب میشود؛ زیرا او نیز مجبور بوده در کودکیاش کار کند، برای پیدا کردن کار به لندن برود و دقیقاً در بزرگسالی همان تجربههایی را از سر میگذراند که دیوید با آنها روبهرو شده. با این تفاوت که دیکنز یتیم نبود و پدرش مردی فقیر و اغلب اوقات زندانی بود. دیکنز بعضی از دردناکترین قسمتهای زندگی خود را برای اولین بار در داستان دیوید کاپرفیلد فاش میکند؛ حقایقی که حتی همسرش و نزدیکترین کسانش هم از آن اطلاعی نداشتند. دیکنز در نامهای به جان فورستر نوشت: «این کتاب یک خودزندگینامهی خالص نیست؛ بلکه بافتهای از حقیقت و تخیل است.»
روایت اول شخص چارلز دیکنز از زندگی دیوید کاپرفیلد، چنین نظراتی را بیشتر تقویت کرده است. بعضی از پژوهشگران معتقدند که راوی کتاب مانند راوی رمان در جستجوی زمان ازدسترفته، در گذشته و خاطراتش غوطهور شده است و آن را مانند زمان حال بازگو میکند. انگار کاپرفیلد از خاطراتش مانند جواهراتی در گنجهی ذهنش محافظت میکند و تنها در زمان نشان دادن آنها به دیگران، بیرونشان میآورد.
چارلز دیکنز رمان دیوید کاپرفیلد را در سالهای 1850 میلادی و در عصر ویکتوریا نوشت؛ زمانهای که انقلاب صنعتی، چهرهی جامعه را تغییر داده بود و همه چیز در حال دگرگون شدن بود. شخصیتهای اصلی کتاب به ارزشهای دورهی ویکتوریایی پایبند هستند؛ اما در بعضی موارد آنها را نادیده میگیرند و حتی زیر سؤال میبرند. دیکنز در چنین دورهی گذاری موفق شد که خوانندگان بسیاری را جذب داستان خود کند و رویکردی بینابین را در پیش بگیرد. حتی میتوان گفت که خود کتاب نشاندهندهی دورهی گذار نویسنده از کارهای دورهی جوانی به آثار دورهی بلوغ نویسندگیاش است.
دیکنز در طول کتابش از شرایط اجتماعی انتقاد میکند از جمله: کار کردن کودکان کمسنوسال در کارخانه، سیستم زندانها و شکنجه کردن محکومان، مهاجرت به استرالیا، فساد و فحشا، ایدئولوژی طبقهی متوسط، نقش زنان در جامعه، دزدی، زندگی کوکان یتیم و... . او با کتاب دیوید کاپرفیلد، سعی داشت نظر مردم را به بسیاری از حقایق جامعه جلب کند و به نظر میرسد در این کار، بسیار موفق بود.
توجه داشته باشید که ترجمهی محسن سلیمانی از این اثر، نسخهی کوتاهشدهی رمان دیوید کاپرفیلد است که توسط نشر افق به چاپ رسیده.
اقتباسهای فرهنگی و سینمایی از کتاب دیوید کاپرفیلد
- محصول سال 1970 به کارگردانی دلبرت من و بازی ریچارد اتنبرا، سیریل کیوسک و پاملا فرانکلین
- سریال تلویزیونی دو قسمتی محصول سال 2000 به کارگردانی سیمون کِرتیس و با بازی دنیل ردکلیف، تروِر ایو و پائولین کوئرک (این فیلم نامزد چند جایزه شد و از آن بهعنوان یکی از بهترین اقتباسهای کتاب یاد میشود.)
- محصول سال 2000 به کارگردانی پیتر مارک و بازی هیو دَنسی، مایکل ریچاردز و آنتونی اندروز
- فیلم داستان زندگی دیوید کاپرفیلد محصول سال 2019 به کارگردانی آرماندو یانوچی و بازی دِو پتل، هیو لوری و تیلدا سوئینتن
- محصول سال 1935 به کارگردانی جرج کیوکر و بازی فِردی بارتولومیو، لوئیس استون و مورین اوسالیوان (این فیلم نامزد جوایز اسکار و ونیز شد.)
نکوداشتهای کتاب دیوید کاپرفیلد
- بهترین و کاملترین کتاب دیکنز. (ویرجینیا وولف)
- بزرگترین دستاورد یکی از مهمترین داستاننویسان جهان. (لئو تولستوی)
- چارلز دیکنز بیشترین شهرت را بعد از چاپ کتاب دیوید کاپرفیلد به دست آورد. (جان فورستر)
- من دیوید کاپرفیلد را خواندهام. به نظر من عالی و قابلتحسین است. دیکنز چه دانش وسیعی از ضمیر انسانها دارد! (شارلوت برونته)
- یادم میآید زمانی که رمان دیوید کاپرفیلد را میخواندم، زیر میز پنهان شده بودم و آرامآرام اشک میریختم. (هنری جیمز)
کتاب دیوید کاپرفیلد برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به ادبیات کلاسیک انگلیسی علاقه دارید، حتماً کتاب دیوید کاپرفیلد را بخوانید.
در بخشی از کتاب دیوید کاپرفیلد: متن کوتاه شده میخوانیم
آقاى مردستون گفت: «عزیزم، تو برو پایین، من و دیوید هم همین الان مىآییم.» با لبخند و تکان سر، مادرم را مرخص کرد. بعد با چهرهاى که از عصبانیت کبود شده بود، رو به پگاتى کرد و گفت: «تو نامِ خانمت را مىدانى؟»
پگاتى گفت: «بله، باید بدانم. چون مدتهاست که خانم من است آقا.»
درست است. اما به نظرم وقتى از پلهها بالا مىآمدم، شنیدم که او را به اسمى صدا زدى که اسمِ خودش نیست. مىدانى که او اسم مرا روى خودش گذاشته؟ دیگر یادت نمىرود که؟
پگاتى با دلواپسى به من نگاه کرد و بدون اینکه جواب بدهد، تعظیمى کرد و چون دید آقاى مردستون توقع دارد او بیرون برود و بهانهاى هم براى ماندن نداشت، از اتاق بیرون رفت. بعد آقاى مردستون در را بست و روى صندلى نشست و مرا جلو خودش کشید و صاف توى چشمانم زل زد. احساس کردم که من هم به همان تندى، با چشمانم به آقاى مردستون زل زدهام. آنطور که یادم مىآید، همانطور که رخ به رخ هم ایستاده بودیم، ضربان قلبم را که تندتند مىزد، مىشنیدم. بعد در حالىکه آقاى مردستون لبانش را به هم فشار مىداد، گفت: «دیوید! اگر من اسب یا سگى سرکش داشته باشم، به نظرت باید باهاش چهکار کنم؟»
گفتم: «نمىدانم.»
مىزَنَمِش تا درد و زجر بکشد.
فهرست مطالب کتاب
دربارهى نویسنده
1: تولد من
2: یادهاى کودکى
3: تفریح و تنوع
4: بدبختى من
5: تبعید از خانه
6: دوستانِ تازه
7: نیمسال اول تحصیل من در سِىلم هاوس
8: روز تولد به یاد ماندنى من
9: بىاعتنایى به من
10: شروع زندگى مستقل
11: تصمیم مهم
12: نتیجهى تصمیم من
13: تصمیم عمه
14: شروع زندگى جدید
15: پیدا شدن دوستى قدیمى
16: بازنگرى گذشته
17: کشف جدید
18: خانهى استىئرفورث
19: امیلى کوچولو
20: محلهاى قدیمى و دوستان جدید
21: انتخاب شغل
22: فرشتگان نیک و بد
23: افتادن در دام عشق
24: تامى تردلز
25: دستکشهاى میکابر
26: دیدار دوباره با استىئرفورث
27: ضایعه
28: آغاز سفر طولانى
29: شیرینى عشق
30: عمهام مرا شگفتزده کرد
31: افسردگى
32: شور و شوق
33: کمى آب خنک
34: به هم خوردن شراکت
35: ویکفیلد و هیپ
36: عمههاى دورا
37: روز ازدواج من
38: خانهدارى ما
39: اطلاعات تازه
40: مارتا
41: درگیرى با معمایى تازه
42: آرزوى آقاى پگاتى برآورده مىشود
43: کمک به انفجار
44: توفان
45: اگنس
46: مسافر
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دیوید کاپرفیلد: متن کوتاه شده |
نویسنده | چارلز دیکنز |
مترجم | محسن سلیمانی |
ناشر چاپی | نشر افق |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 352 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-369-297-1 |
موضوع کتاب | کتابهای ادبیات کلاسیک، کتاب داستان و رمان نوجوان |