معرفی و دانلود کتاب در خواب‌هایم چاقویی به دست دارم

معرفی کتاب در خواب‌هایم چاقویی به دست دارم

خاطرات شیرین و دلچسب جوانی از یک گروه هفت نفره‌ی پرشور در دانشگاه دوکت، حالا پس از گذشت ده سال در مراسم گردهمایی دانشجویان قدیمی، مرور و یادآوری می‌شود. کتاب در خواب‌هایم چاقویی به دست دارم نوشته‌ی اشلی وینستد ماجرای این دیدار عجیب میان دوستان قدیمی را روایت می‌کند؛ دیداری که پرده از رازی غریب در گذشته برمی‌دارد. همان رازی که عامل اصلی از هم پاشیدن آن گروه صمیمی در سال‌های دور شده است...

درباره‌ی کتاب در خواب‌هایم چاقویی به دست دارم

گروه بانشاط و پرشور «هفت‌تایی‌های ایست ‌هاوس» که ابتدا در دانشگاه دوکت با یکدیگر آشنا شدند، حالا پس از ده سال در مراسم گردهمایی دانشجویان قدیمی دوباره باهم رو‌به‌رو می‌شوند و با مرور خاطرات گذشته، داغ حادثه‌ای غم‌انگیز برایشان تازه می‌شود. اشلی وینستد (Ashley Winstead) در کتاب در خواب‌هایم چاقویی به دست دارم (In My Dreams I Hold a Knife) که موفق به دریافت عنوان کتاب منتخب سایت آمازون شد، داستان دیدار مجدد یک گروه قدیمی را روایت می‌کند که با گذشت زمان، هرکدام دچار تغییرات بسیاری شده‌اند؛ اما یک چیز در این میان ثابت مانده و آن راز سر به مهری است که مثل زغالی گداخته زیر آوار هزار خاطره همچنان می‌سوزد و منتظر فرصتی است تا خود را نمایان کند. مینت، کارو، فرانکی، کوپ، هدر، جک و راوی داستان، جسیکا، اعضای این گروه هفت نفره‌اند که حالا ده سال است یک نفرشان نیست؛ یادآوری قتل دهشتناک هدر در آن سال که قاتلش هیچگاه مشخص نشد، حالا زخم کهنه‌ای را برای شش نفر باقی مانده باز می‌کند.

جسیکا میلر که اکنون یک زن سی‌و‌دو ساله‌ی بسیار موفق است، از دریافت دعوتنامه‌ی دانشگاه بیش از هر چیز دیگری خوشحال می‌شود. او که در تمام عمر با کمال‌گرایی عجیبی دست و پنجه نرم کرده، اکنون به این مراسم به چشم فرصتی طلایی برای به رخ کشیدن دستاوردهایش در این ده سال نگاه می‌کند؛ اما اوضاع آنطور که می‌خواهد پیش نمی‌رود و او را وارد ماجراهایی می‌کند که خبر از خاطراتی تلخ و شیرین در گذشته می‌دهد. اشلی وینستد در نوشتن کتاب در خواب‌هایم چاقویی به دست دارم از دو خط زمانی استفاده کرده و اینطور خواننده را با روایت جسیکا که در گذشته و حال در رفت‌وآمد است، همراه می‌کند. اریک برادر هدر در پی آن است تا از مراسم گردهمایی برای دست یافتن به حقیقتی که سال‌ها است پوشیده مانده استفاده کند و قاتل واقعی هدر را بیابد.

ارتباطاتی که اکنون دیگر غبار زمان را به تن خود پذیرفته‌اند، یادآوری روابط و احساسات پیچیده‌ی گذشته، جاه‌طلبی، خیانت، دغدغه‌ی هویت در جوانی و... از جمله موضوعاتی است که در کتاب در خواب‌هایم چاقویی به دست دارم به زیبایی روایت شده و با پرداخت دقیق اشلی وینستد، به تعلیقی تنش‌زا که حاکی از ماجرای قتل هدر است، پیوند خورده. رازهایی که سال‌ها است خاک خورده، در مراسم گردهمایی دانشجویان دانشگاه دوکت، فاش می‌شوند و به حقیقتی می‌رسند که جان بقیه‌ی اعضای گروه را نیز تهدید می‌کند... اگر کنجکاوید بدانید سرانجام آن معمای حل نشده و رفاقت‌های قدیمی دانشگاه دوکت چه می‌شود، مطالعه‌ی این تریلر روانشناختی جذاب را از دست ندهید!

کتاب پیش رو توسط زهرا سادات‌نوری ترجمه شده و به همت انتشارات کتاب کوله‌پشتی در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.

نکوداشت‌های کتاب در خواب‌هایم چاقویی به دست دارم

• تنش‌زا، با پیچش‌های داستانی خوب و سرشار از لحظات غافلگیرکننده... خواندن این کتاب تجربه‌ای فوق‌العاده است. (رایلی ساگر، نویسنده‌ی کتاب پرفروش خانه پیش از تاریکی)
• کتاب در خواب‌هایم چاقویی به دست دارم با ماجراهایی درهم تابیده، شما را تا دیروقت بیدار نگه می‌دارد؛ نه فقط برای اینکه بفهمید چه کسی هدر شلبی محبوب را به قتل رساند، بلکه ببینید آیا رفاقت‌هایی که زیر خاکستر سالیان خاک شده‌اند، می‌توانند دوباره احیا شوند یا نه؟ (جولی کلارک، نویسنده‌ی کتاب پرفروش آخرین پرواز)
• مملو از دسیسه، رسوایی، و پیچش‌های داستانی‌ای که آن را به فضای کتاب «گذشته‌ی رازآمیز» از دانا تارت، نزدیک می‌سازد... این اثر یک تریلر روانشناختی تمام‌عیار است. (بوک لیست)

کتاب در خواب‌هایم چاقویی به دست دارم برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به رمان‌های جنایی و تریلرهای روانشناختی علاقه‌مندید، مطالعه‌ی این کتاب خوش‌پرداخت و جذاب را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب در خواب‌هایم چاقویی به دست دارم می‌خوانیم

فکر می‌کردم آماده‌ام که دل بکنم، تا اینکه روز فارغ‌التحصیلی فرارسید. در آن گرمای کلافه‌کننده کنار ردیفی از دانشجوهای معمولی دیگر مثل خودم نشستم و مشغول تماشای دانشجویانی شدم که لباس‌ مخصوص فارغ‌التحصیلی قرمز تیره پوشیده و آهسته روی صحنه می‌رفتند و آن موقع بود که وحشت وجودم را فراگرفت. اگر از آن پله‌ها بالا می‌رفتم و با رئیس دانشگاه دست می‌دادم، اگر اجازه می‌دادم چنین روزی بیاید و تمام شود، اگر وسایلم را جمع می‌کردم و توی ماشین مادرم می‌گذاشتم و دوباره به نورفک برمی‌گشتم، آن‌وقت همه‌چیز تمام می‌شد.

بعد از مردن هدر، بعد از آنکه من و مینت دوباره رابطه‌مان را از سر گرفتیم – رابطه‌ای که تحت‌تأثیر احساس گناهی آزاردهنده بود و هیچ‌کداممان مایل نبودیم درباره‌اش حرفی بزنیم – و بعد از آنکه تصمیم گرفتم از کوپ دوری کنم، دیگر بی‌صبرانه منتظر بودم که این ترم هم تمام شود. فکر می‌کردم می‌خواهم همه‌چیز را پشت‌سر بگذارم و فراموش کنم. ولی حالا که روز موعود فرارسیده بود، ورودی جشن با قوسی از بادکنک‌های سفید و قرمز تزیین شده بود و محوطه‌ی چمن الیوت پر از خانواده‌هایی بود که روی صندلی‌های تاشو نشسته بودند، متوجه شدم که دیگر وقتی برای تغییر اوضاع ندارم. قرار بود همه‌چیز این‌گونه تمام شود، داستان این‌طور نوشته شود.

ماجرا به این شکل پیش می‌رفت: من در زمین زدن چی امگا و گرفتن جایگاه اول از آن‌ها رسماً شکست خورده بودم. گروه هفت‌تایی‌های ایست‌ هاوس رسماً از هم جدا شده بودند. رسماً رابطه‌ام را با کوپ قطع کرده و هر دویمان راهمان را از هم جدا کرده بودیم و بنابراین هیچ دلیلی نداشت که دوباره همدیگر را ببینیم. رسماً شانسم را برای دنبال کردن مسیر پدرم از دست داده و برای آخرین بار هم او را ناامید کرده بودم و حالا هم اصلاً نمی‌دانستم بعد از عبور از روی این چمن باید با زندگی‌ام چه کنم.

من رسماً بدون هدر دانشگاه را به پایان رسانده بودم.