معرفی و دانلود کتاب خون آشام 3: شبح مرگ

معرفی کتاب خون آشام 3: شبح مرگ

سایه‌ی مرگ در یک قدمی آقای نویسنده... چه سرنوشتی در انتظار آدم‌های قصه است؟ سیامک گلشیری داستان کتاب خون آشام 3: شبح مرگ را با روایت هولناک یک قتل و رخدادهای دلهره‌آور پس از آن آغاز می‌کند. این کتاب جلد سوم از مجموعه‌ی پنج جلدی خون‌آشام به‌شمار می‌رود. گفتنی‌ست جلد چهارم این مجموعه از سوی کتابخانه‌ی بین‌المللی مونیخ در فهرست کلاغ سفید برگزیده شده است.

درباره‌ی کتاب خون‌آشام 3: شبح مرگ

مرگ،‌ شبح،‌ خون‌آشام. سه محوری که اگر کتاب‌های مجموعه‌ی خون‌آشام را آغاز کنید، در آن‌ها گرفتار می‌شوید. در دو مجلد پیشین خواندیم که چطور پای آرش و دوستش به خانه‌ی متروک شهر باز شده و طعمه‌ی اشباح می‌شوند. همینطور ماجرای آقای نویسنده و گرفتار شدن خبرنگاری با نام اشکان اربابی را در دام خون‌آشام خواندیم که به‌کلی مسیر زندگی‌شان را تغییر داد.

در کتاب خون‌آشام 3: شبح مرگ اثر خواندنی سیامک گلشیری (Siamak Golshiri) ادامه‌ی اتفاقات ترس‌آور و رمزآلودی را می‌خوانید که با قتل اشکان اربابی آغاز می‌شوند. آقای نویسنده به‌دنبال پی بردن به ماجرایی که در آن گرفتار شده‌اند،‌ در تلاش است که دست‌نوشته‌های مخفی اشکان را پیدا کند. درست همان چیزی که اشکان پیش از مرگش به نویسنده یادآوری کرده بود. او در این مسیر به خانه‌ی ریتا، نامزد اشکان می‌رسد و در آنجا با حادثه‌ای غیرمنتظره و وحشتناک روبه‌رو می‌شود که او را بر سر دوراهی قرار می‌دهد. به‌راستی راز قتل،‌ تکثیر خون‌آشام و اتفاقات ترسناک شهر چیست؟! آیا نویسنده قهرمان این داستان خواهد بود یا رهایی از خون‌آشام‌ها دیگر هیچوقت امکان‌پذیر نیست...

کتاب خون‌آشام 3: شبح مرگ جلد سوم از مجموعه رمان‌های خون‌آشام است که نشر افق آن را به چاپ رسانده. هم‌اکنون می‌توانید این کتاب و چهار جلد دیگر از این مجموعه‌ی پرطرفدار را از طریق سایت و اپلیکیشن کتابراه تهیه کنید و از خواندن آن لذت ببرید.

درباره‌ی مجموعه کتاب‌های خون‌آشام

روایتی هولناک در دلِ ایرانِ مدرن. مجموعه‌ی خون‌آشام نام رمان‌هایی است که سیامک گلشیری در پنج جلد برای نوجوانان به رشته‌ی تحریر درآورده است. این مجموعه در ژانر وحشت نوشته شده و روایت‌هایی خیال‌انگیز از دنیای خون‌آشام‌هاست که به زندگی چند نوجوان پیوند خورده است. در این مجموعه داستان دو دوست را می‌خوانید که سر از ماجرایی عجیب و مرموز در می‌آورند و ناخواسته به دل ماجراهایی دلهره‌آور وارد می‌شوند.

این مجموعه‌ی پنج جلدی برای رده سنی نوجوان به‌ترتیت با نام‌های «تهران، کوچه اشباح»، «ملاقات با خون‌آشام»، «شبح مرگ»،‌ «جنگل ابر» و «شب شکار» روانه‌ی بازار نشر شده است. لازم به ذکر است که از این مجموعه با ‌عنوان پرفروش‌ترین مجموعه‌رمانِ تاریخ ادبیات کودک و نوجوان یاد می‌شود. همچنین جلد چهارم این مجموعه «جنگل ابر» عنوان برگزیده‌ی کتابخانه‌ی بین‌المللی مونیخ از میان فهرست کلاغ سفید را از آن خودش کرده است. شما می‌توانید هر پنج جلد این مجموعه را از سایت و اپلیکیشن کتابراه تهیه کنید.

کتاب خون‌آشام 3: شبح مرگ برای چه کسانی مناسب است؟

طرفداران ژانر وحشت،‌ عاشقان ماجراهای معمایی، رازآلود و دلهره‌آور و نوجوانان علاقه‌مند به داستان و رمان‌های ایرانی از خواندن این کتاب لذت خواهند برد. اگر دوست دارید یک تریلر جذاب و هیجان‌انگیز ایرانی را بخوانید و از شدت ترس سوزش استخوان‌هایتان را احساس کنید،‌ اثر حاضر یک انتخاب برنده برای شماست!

با سیامک گلشیری بیشتر آشنا شویم

سیامک گلشیری نویسنده‌ی پرطرفدار و پرافتخار ادبیات نوجوان است که در سال 1347 در شهر اصفهان به دنیا آمد. او در خانواده‌ای فرهنگی پرورش یافت و زمانی که شش ساله بود، به علت موقعیت شغلی پدرش، به تهران مهاجرت کردند. البته شش سال بعد، یعنی در سال 1359 دوباره به اصفهان بازگشتند. او دوران دبیرستان را با علاقه به نمایش و تئاتر سپری کرد و در پی این علاقه توانست چند نمایش را در همان دوران اجرا کند.

سیامک گلشیری، که برادرزاده‌ی نویسنده‌ی نام‌آشنای ادبیات معاصر، هوشنگ گلشیری است،‌ فعالیت حرفه‌ای خودش را در زمینه‌ی ادبیات از سال 1370 آغاز کرد. او در سال 1373 اولین داستان کوتاه خودش را با نام «یک شب،‌ یک اتفاق» به چاپ رساند و چهار سال بعد، موفق به انتشار اولین مجموعه داستانش با عنوان «از عشق و مرگ» شد.

این نویسنده‌ی محبوب نوجوانان تحصیلاتش را در رشته‌ی زبان و ادبیات آلمانی آغاز کرد و تا مقطع کارشناسی‌ارشد پیش رفت. در کارنامه‌ی فعالیت‌های او می‌توانید همکاری با انواع نشریات از جمله مجله‌های زنده‌رود، زنان، آدینه، گردون و ...، آموزش و تدریس داستان‌نویسی در دانشگاه‌ها و مؤسسات فرهنگی و ترجمه‌ی داستان‌های مشهور جهان را ببینید. گلشیری علاوه‌بر داستان و رمان برای رده سنی نوجوان، رمان‌ها و داستان‌های کوتاه بسیاری را هم برای بزرگسالان به رشته‌ی تحریر درآورده است. او در بیشتر آثار خود به عصر مدرن و به‌ویژه شهر تهران می‌پردازد و همواره تلاش کرده است که نگاه بی‌طرفانه‌ی خودش را در بیان مسائل طنین‌انداز کند. نثر سیامک گلشیری را می‌توان استادانه، ساده، روان و صمیمی دانست و همین ویژگی باعث شده که مخاطبان زیادی در میان گروه سنی جوان و نوجوان داشته باشد.

بخشی از جوایز و افتخارات سیامک گلشیری

• منتخب کتابخانه‌ی بین‌المللی مونیخ در کاتالوگ کلاغ سفید برای نوشتن «مجموعه‌ی خون‌آشام» در سال 2014
• برنده‌ی جایزه‌ی بهترین رمان کتاب سال مهر برای نوشتن رمان «اولین روز تابستان» در سال 1389
• برنده‌ی جایزه‌ی مهرگان ادب در بخش بهترین مجموعه داستان برای نوشتن مجموعه داستان «رژ قرمز» در سال 1386
• دریافت جایزه‌ی منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی در بخش بهترین مجموعه داستان برای نوشتن مجموعه داستان «با لبان بسته» در سال 1382

برخی از آثار سیامک گلشیری

• میدان ونک،‌ یازده و پنج دقیقه؛ مجموعه داستان کوتاه
• رژ قرمز؛ مجموعه داستان کوتاه
• رمان‌های پنجگانه‌ی خون‌آشام؛ رمان نوجوان
• رمان‌های پنجگانه‌ی گورشاه؛ رمان نوجوان
• خفاش شب؛ رمان بزرگسال
• آخرین رویای فروغ؛ رمان بزرگسال

در بخشی از کتاب خون آشام 3: شبح مرگ می‌خوانیم

دیگر شک نداشتم که جنگل ابر بی‌ربط به چیزی که دنبالش می‌گردم نیست. کتاب را بستم و محکم آن را توی دستم نگه داشتم. خیلی سریع دور خودم چرخیدم و سرسری اتاق را نگاه کردم. به‌نظر نمی‌رسید چیز دیگری توی آن اتاق پیدا کنم. از اتاق بیرون آمدم و متوجه لوستر شدم که خاموش بود. از توی هالِ تاریک رد شدم. درِ آپارتمان را باز کردم و پا به راهروِ تاریک گذاشتم. لحظه‌ای همان‌جا ایستادم و خیلی آهسته زن را صدا زدم. هیچ صدایی از پایین نیامد. دستم را گرفتم به نرده‌های فلزی و آرام پایین رفتم. درست وسط ‌راه‌پله بود که احساس کردم صدایی شنیدم. ایستادم وگوش‌هایم را تیز کردم. کسی داشت انگار آواز می‌خواند. فکر کردم شاید صدای مادر اشکان است. گوش‌هایم را تیز کردم. صدای دختربچه‌ای بود که داشت آواز‌ی کودکانه می‌خواند. صدا از طبقه‌ی پایین بود. وقتی جلو‌ِ درِ طبقه‌ی پایین رسیدم، چندبار خیلی آهسته به در زدم و زن را صدا کردم. بعد آهسته در را باز کردم و رفتم تو. حالا صدای دختربچه را به‌وضوح می‌شنیدم. آهسته گفتم: «خانم اربابی!»

راه افتادم به‌سمت درِ آشپزخانه، جایی که فکر می‌کردم صدای دختر را از آن‌جا می‌شنوم. به‌نظرم رسید هالی که قبلاً توی آن نشسته بودم، تاریک‌تر شده. وقتی کنار در رسیدم، چشمم به لیوان چای افتاد که هنوز روی میز بود. باز زن را صدا زدم و بعد وارد آشپزخانه‌ی بزرگی شدم. لوستر دیواری کوچکی با دو چراغ کوچک سرخ‌رنگ، ‌درست مثل لوستر بالا، آشپزخانه را کمی روشن کرده بود. دو سه قدمی جلو رفتم و بعد چیزی دیدم؛ پیکر کوچکی را که میان آشپزخانه نشسته بود، پشت به من، و داشت شعر می‌خواند و سرش را به این‌طرف و آن‌طرف تکان می‌داد. به موهای بُلَند و سیاهِ لَختش نگاه کردم که تا کمرش می‌رسید. خواستم بروم جلو، خواستم صدایش بزنم، اما از جایم تکان نخوردم. با خودم گفتم این دختربچه این‌جا وسط این آشپزخانه‌ی نیمه‌تاریک چه می‌کند.