معرفی و دانلود کتاب خون آشام 2: ملاقات با خون آشام

معرفی کتاب خون آشام 2: ملاقات با خون آشام

ملاقات با خون آشام؛ بدشانسی یا توفیق اجباری؟! کتاب خون آشام 2: ملاقات با خون آشام به قلم سیامک گلشیری، داستانی پرفروش و خواندنی در ژانر وحشت است که دنباله‌ی ماجراهای دو نوجوان و رویارویی آن‌ها با خون‌آشام‌های شهر را روایت می‌کند. کتابی که دومین مجلد از مجموعه‌ی «خون‌آشام» به‌ شمار می‌رود.

درباره‌ی کتاب خون‌آشام 2: ملاقات با خون‌آشام

در مجلد اول با نام «تهران، شهر اشباح» داستان دو دوستی را خواندیم که در تاریکی شب و هنگامی که به سمت خانه‌ روانه بودند صدای جیغ ترسناک زنی را شنیدند؛ در پی این اتفاق آن‌ها در دام خون‌آشام‌های شهر افتادند.

در مجلد دوم این مجموعه،‌ کتاب خون‌آشام 2: ملاقات با خون‌آشام، ادامه‌ی اتفاقات ترس‌آور آن شب را خواهید خواند. در این جلد پای یک نویسنده هم به این ماجراها باز می‌شود. سیامک گلشیری (Siamak Golshiri) داستان جلد دوم مجموعه‌ی جذابش را با ملاقات خبرنگاری به نام اشکان اربابی پیش می‌برد. حادثه‌ای که سرانجام خبرنگار را در دام خون‌آشام‌ها گرفتار می‌کند و در پی آن نیز نویسنده اسیر دراکولا می‌شود.

کتاب خون‌آشام 2: ملاقات با خون‌آشام را نشر افق برای علاقه‌مندان به داستان‌های ترسناک نوجوان نوشته است و می‌توانید هر پنج جلد آن را از سایت و اپلیکیشن کتابراه دریافت کنید.

درباره‌ی مجموعه کتاب خون‌آشام

روایتی هولناک در دلِ ایرانِ مدرن. مجموعه‌ی خون‌آشام نام رمان‌هایی است که سیامک گلشیری در پنج جلد برای نوجوانان به رشته‌ی تحریر درآورده است. این مجموعه در ژانر وحشت نوشته شده و روایت‌هایی خیال‌انگیز از دنیای خون‌آشام‌هاست که به زندگی چند نوجوان پیوند خورده است. در این مجموعه داستان دو دوست را می‌خوانید که سر از ماجرایی عجیب و مرموز در می‌آورند و ناخواسته به دل ماجراهایی دلهره‌آور وارد می‌شوند.

این مجموعه‌ی پنج جلدی برای رده سنی نوجوان به‌ ترتیب با نام‌های «تهران، کوچه اشباح»، «ملاقات با خون‌آشام»، «شبح مرگ»،‌ «جنگل ابر» و «شب شکار» روانه‌ی بازار نشر شده است. شما می‌توانید هر پنج جلد این مجموعه را از سایت و اپلیکیشن کتابراه تهیه کنید.

کتاب خون‌آشام 2: ملاقات با خون‌آشام برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب خون‌آشام 2: ملاقات با خون‌آشام برای رده‌ی سنی نوجوان نوشته شده است. پس اگر شما هم از جمله نوجوانان علاقه‌مند به رمان‌های ژانر وحشت و معمایی و تخیلی هستید،‌ بهتر است لذت خواندن این کتاب را از دست ندهید.

با سیامک گلشیری بیشتر آشنا شویم

سیامک گلشیری یکی از نویسندگان مطرح و پرطرفدار ادبیات نوجوان است. او در سال 1347، در شهر اصفهان به دنیا آمد و دوران کودکی خودش را در کنار خانواده‌ای فرهنگی در اصفهان سپری کرد. زمانی که شش‌ساله بود به دلیل تغییر شغل پدرش به تهران آمدند و دوباره در سال 1359 به اصفهان برگشتند. سیامک گلشیری در دوران دبیرستان به نمایش علاقه نشان داد و پیرو این علاقه چند نمایش را هم به روی صحنه برد. سال‌ها بعد و با ورود به دانشگاه در رشته‌ی زبان و ادبیات آلمانی به تحصیل پرداخت و این علاقه او را تا دریافت مدرک کارشناسی‌ارشد پیش برد.

گلشیری کار حرفه‌ای خود را در دنیای ادب و داستان از سال 1370 آغاز کرد و توانست سه سال بعد داستان کوتاهی را با نام «یک شب، یک اتفاق» در مجله‌ی آدینه چاپ کند. پس از آن در سال 1377 اولین مجموعه داستانش را منتشر کرد که «از عشق و مرگ» نام داشت.

همکاری او با مجلات مختلفی همچون زنان، زنده‌رود، گردون، کارنامه، آدینه و ...،‌ ترجمه‌ی چندین کتاب از نویسندگان مطرح جهان و سابقه‌ی تدریس داستان‌نویسی در دانشگاه‌ها و مؤسسات بخشی از کارنامه‌ی درخشان فعالیت‌های او را تشکیل می‌دهند. او علاوه‌ بر نگارش رمان نوجوان چندین رمان نیز برای بزرگسالان نوشته و در این زمینه نیز بسیار موفق عمل کرده‌ است. نثر او در همه‌ی آثارش هنرمندانه، روان،‌ همراه با خیال و نوآوری و البته بی‌طرفانه است. گفتنی‌‌ست که او برادرزاده‌ی «هوشنگ گلشیری»، از بزرگان ادبیات داستانی معاصر ایران و صاحب اثر خواندنی «شازده احتجاب» است.

بخشی از جوایز و افتخارات سیامک گلشیری

• برنده‌ی جایزه‌ی مهرگان ادب در بخش بهترین رمان برای نوشتن رمان «مهمانی تلخ» در سال 1380
• برنده‌ی جایزه‌ی مهرگان ادب در بخش بهترین رمان برای نوشتن رمان «نفرین شدگان» در سال 1381
• برنده‌ی جایزه‌ی مهرگان ادب در بخش بهترین مجموعه داستان برای نوشتن مجموعه داستان «رژ قرمز» در سال 1386
• برنده‌ی جایزه‌ی بهترین رمان کتاب سال مهر برای نوشتن رمان «اولین روز تابستان» در سال 1389
• منتخب کتابخانه‌ی بین‌المللی مونیخ در کاتالوگ کلاغ سفید برای نوشتن «مجموعه‌ی خون‌آشام» در سال 2014

برخی از آثار سیامک گلشیری

• میدان ونک،‌ یازده و پنج دقیقه؛ مجموعه داستان کوتاه
• رژ قرمز؛ مجموعه داستان کوتاه
• رمان‌های پنجگانه‌ی خون‌آشام؛ رمان نوجوان
• بردیا و ملکه‌ی سرزمین عاج؛‌ رمان نوجوان
• خفاش شب؛ رمان بزرگسال
• آخرین رویای فروغ؛ رمان بزرگسال
• اندوه عیسی، اثر ولفگانگ برشرت؛ ترجمه

در بخشی از کتاب خون آشام 2: ملاقات با خون آشام می‌خوانیم

فانوس را به‌سمت پله‌هایی گرفته بود که به پایین می‌رفت. پشت‌سرش خیلی آهسته حرکت کردم. داشتم به صدای گریه‌های دختربچه گوش می‌دادم که مدام بلندتر می‌شد. کمی بعد وارد سالنی شدیم که به‌نظرم رسید از سالن بالا کوچک‌تر است. دراکولا لحظه‌ای مکث کرد. همان‌وقت متوجه سایه‌ی سیاهی شدم که از جایی گوشه‌ی سالن، انگار از اتاقی، بیرون آمد و بعد در جای دیگری گم شد. آن‌قدر سریع بود که فکر کردم فقط خیال کرده‌ام. بعد برگشتم و پشت‌سرم را نگاه کردم و تازه متوجه شدم دارم از سرما می‌لرزم. بخار سردی را که از دماغم خارج می‌شد، احساس می‌کردم. همین‌که برگشتم، متوجه فانوس شدم که داشت روی پله‌هایی که به پایین منتهی می‌شد، از من دور می‌شد. دنبالش راه افتادم. از پلکان پایین رفتم و خودم را رساندم به دراکولا. صدای گریه‌ی دختر بلندتر شده بود. دست‌هایم را گرفتم جلو دماغ و دهانم و بخار دهانم را دادم بیرون. تمام بدنم داشت می‌لرزید و مطمئناً از سرما نبود.

دراکولا پایین پلکان فانوس را بالا گرفت و رفت به‌طرف دری که سمت راست سالن قرار داشت. برگشتم و اطرافم را نگاه کردم. دورتادور آن سالن کوچک پر از درهایِ چوبیِ رنگ و رو رفته بود. دراکولا گفت: «همین‌جاس.»

در را باز کرد و من چشمم به فانوسی افتاد که روی میزِ پایه‌بلندی قرار داشت. روی میز آینه‌ی بزرگی را به دیوار تکیه داده بودند. وقتی وارد شدیم، در آرام پشت‌سرمان بسته شد و صدای گریه‌های دختر قطع شد. برگشتم و به دیوارهای اتاق نگاه کردم که جابه‌جا گچ‌هایش ریخته بود و نقش‌های عجیب و غریبی روی دیوارها درست کرده بود. دراکولا رفت ‌سمت درِ دیگری که گوشه‌ی راستِ اتاق بود. یک آن برگشت سمت من. گفت: «می‌دونم که برات جالبه.»