معرفی و دانلود کتاب خداحافظ سیلک
برای دانلود قانونی کتاب خداحافظ سیلک و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب خداحافظ سیلک
کتاب خداحافظ سیلک بهقلم نویسندهی توانای سوییسی میشل لایاز نوشته شده که مشکلات خانوادگی و ارتباط میان والدین و فرزندان را میکاود. لایاز موشکافانه شادیهای کودکانه را از کوچکترین مسائل تا بزرگترین آنها چنان به تصویر میکشد که شاید برای بسیاری از خوانندگان یادآور خاطرات کودکی خودشان باشد. شادیها و خوشحالیهایی که خانوادهای سختگیر هیچ توجهی به آنها ندارند و ارزشی برایشان قائل نیستند!
دربارهی کتاب خداحافظ سیلک
میشل لایاز (Michel Layaz) یکی از نویسندگان مطرح سوئیسی در عصر حاضر است. در میان آثار او، کتاب «اشکهای مادرم» و «مرثیه شادی ابله» به چندین زبان ترجمه شدهاند و خوانندگان بسیاری را جذب کردهاند. او در کتاب خداحافظ سیلک (Sans Silke) به کاوش در میان یک زندگی خانوادگی و روابط والد و فرزندی پرداخته است. جاییکه طرز فکر و نگرش والدین، سختگیرانه و خشک است؛ تا آنجاکه گاه شادیهای یک کودک خردسال را بیارزش و بیاهمیت تلقی میکنند. لایاز ماهرانه حالات روحی کودکی را به تصویر کشیده که تنها پس از ضربهای موفقیتآمیز در بازی بیلیارد، شادی بیبدیلی را تجربه میکند! کلمات و عباراتی که نویسنده در متن رمان به کار برده و از زبان شخصیتها نقل میشوند آنچنان لطیف و زیبا هستند که میتوانند سخنان بهترین شاعران را برای خوانندگان تداعی کنند.
داستان کتاب خداحافظ سیلک دربارهی دختری نوزده ساله است که خاطرات خود را از حضورش در خانهی زن و مرد جوانی مرور میکند، که یک کودک به نام لودیوین دارند. در آن زمان او عصر روزهای یکشنبه از لودیوین کوچک نگهداری میکرد و اوقات خوشی را با او میگذراند. لودیوین کودکی سرزنده و کنجکاو بود که دلش میخواست در باغ درختها را بغل کند و ببوسد، یاد بگیرد مثل پرندگان پرواز کند، زیر آسمان پرستاره بخوابد و با طبیعت یکی شود! در مدت نه ماه، لودیوین و سیلک، در دنیایی رویایی کنار هم زندگی میکنند، خانوادهی دختر کوچک هم در حاشیه هستند و جذب رابطهی خاص و انحصاری آنها شدهاند. لایاز یک زوج دوستداشتنی اما سهلانگار را در داستان خود توصیف کرده که هیچ جایی برای ابراز وجود تنها دختر خود نگذاشتهاند. اما سیلک، مربی و مراقب کودک، یاریاش میکند تا بتواند تمام احساسات درونی خود را آزاد کرده و به نمایش بگذارد. خواننده از صحنههایی که خشونت بیصدا در آنها غالب است، به سوی صحنههایی سرشار از شادی و حس رهایی هدایت میشود.
میشل لایاز روایت داستان را با توصیف اولین شبی که سیلک در خانهی لودیوین کوچک میگذراند آغاز کرده است. سیلک در حال بازگویی خاطرات خود است؛ او دورانی را به تصویر میکشد که نوزده ساله و در اوج جوانی بود. او خاطرهی اولین شبی که زندگی را در آنجا تجربه کرد، آسمانی که ستارگانش هر کدام در گوشهای سوسو میزدند و سکوتی که بر فضا حاکم بود را به یاد میآورد. وقتی با رمان خداحافظ سیلک همراه میشوید میفهمید در خانهای که سیلک حضور دارد، تنها صدای حیوانات خیابانگرد و بادی که در میان شاخ و برگ درختان میپیچید، این سکوت را بر هم میزند. خانه اغلب ساکت است. نه سکوتی خوشایند، بلکه سنگین و بیخود. طبیعتاً چنین سکوت سنگینی باید آرامبخش میبود؛ اما سیلک تا پیش از آن همیشه در ساختمانهایی زندگی کرده بود که نزدیک به جاده و در بلوارهایی عریض و طویل قرار داشتند، خیابانهایی که همیشه پر از سر و صدا و هیاهو و گاهی هم جر و بحث و دعوا بودند. اما در آنجا هیچ خبری از هیاهویی که به آن عادت داشت، نبود. او به خاطر میآورد که همه چیز چقدر زود اتفاق افتاد، آگهی روزنامه را دید و بعد بدون فوت وقت برای کار به آنجا رفت. جایی که دیدار با کودکی دوستداشتنی در انتظارش بود و روزهایی که برای همیشه در خاطرش ثبت شدند.
لایاز کتاب خداحافظ سیلک را در دو فصل «در فوریت» و «بازگشت به فوریت» به رشتهی تحریر درآورده است. انتشارات ناهونته این رمان زیبا را با ترجمهی سعیده سادات سیدکابلی منتشر کرده و در اختیار خوانندگان علاقهمند قرار داده است.
نکوداشتهای کتاب خداحافظ سیلک
- کشف بزرگ سبکی بسیار دلنشین و شرح داستانی که با شعر آغشته شده است. (نظرات ستارهدار گودریدز)
- خداحافظ سیلک داستانیست که شایستهی خوانده شدن است؛ خوب نوشته شده و داستانی صمیمی و بسیار انسانی است. (نظرات ستارهدار سایت آمازون)
کتاب خداحافظ سیلک برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به داستانهایی با فضای شاعرانه، روانشناختی و اجتماعی علاقهمند هستید، این کتاب برای شماست!
در بخشی از کتاب خداحافظ سیلک میخوانیم
نگاهم به تابلویی خشن افتاد. باید آن را از بقیه جدا میکرد. آیا پدر فکرم را خوانده بود؟ چهارپایهای را مقابل تابلو گذاشت و به من اشاره کرد. در میان درختانی که در مه پنهان شده بودند، بنایی نسبتاً ساده پدیدار بود، نوعی کاروانسرای بتنی. هیچ تصویری واضح نبود. انگار کسی که این نقاشی را کشیده بود، مورد تهدید قرار گرفته بود و قول داده بود هیچ تصویری را واضح نشان ندهد. سعی کردم تکنیک، سبک و مهارتش را برانداز کنم. نمیتوانستم تشخیص دهم که این منظره آرامبخش است یا دلهرهآور. در عین حال، هر دو حالت را در انسان برمیانگیخت. پدر خواست سراغ تابلوی دیگری برویم. ساحل دریایی با آبی غبارآلود و بیشتر خاکستری. او باز هم اصرار داشت تابلوهای دیگر را هم ببینیم و به همین ترتیب ادامه دادیم. لحنش آمرانه بود و ریتم خاصی را دیکته میکرد. خیلی زود هم از آنها رد میشد. هرچه تابلوهای بیشتری میدیدم کمتر به آنها توجه میکردم. مشتهایم را میفشردم و نمیدانستم چطور باید این چرخش آزاردهنده را تاب بیاورم. دلم میخواست فرار کنم. آیا لودیوین در اتاقش منتظر من بود؟... نباید برایش کتاب میخواندم؟... دنبال بهانهای میگشتم. پدر متوجه شد. با لبخندی ناشیانه و کمی آزاردهنده از من دعوت کرد تا روی کاناپه بنشینم. کنار هم نشستیم. این زمان استراحت خیلی طول نکشید. حالا پدر میخواست حسم را در مورد آثار بداند. اعتراف کردم که از هنر چیز زیادی نمیدانم. صدایش جدیتَر شد و گفت:
- یعنی هیچ نظری ندارید!
فهرست مطالب کتاب
فصل یکم: در فوریت
فصل دوم: بازگشت به فوریت
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب خداحافظ سیلک |
نویسنده | میشل لایاز |
مترجم | سعیده سادات سیدکابلی |
ناشر چاپی | انتشارات ناهونته |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 150 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-5591-36-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی خارجی |