معرفی و دانلود کتاب از زندگی سیرم ولی دلم میخواهد دوکبوکی بخورم!
برای دانلود قانونی کتاب از زندگی سیرم ولی دلم میخواهد دوکبوکی بخورم! و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب از زندگی سیرم ولی دلم میخواهد دوکبوکی بخورم!
بک سهی در کتاب از زندگی سیرم ولی دلم میخواهد دوکبوکی بخورم! جلسات درمان افسردگی خود را ضبط کرده و به رشتهی تحریر درآورده است تا به همه نشان بدهد افسردگی چه احساساتی را برمیانگیزد و چه ماهیت متناقضی دارد. این کتاب که روند درمان او را با زبانی ساده و خوشخوان به تصویر میکشد، در زمرهی پرفروشترین کتابهای جهان قرار دارد.
دربارهی کتاب از زندگی سیرم ولی دلم میخواهد دوکبوکی بخورم!
در جلسات رواندرمانی از خصوصیترین تجربیات و احساسات زندگیمان حرف میزنیم و دوست نداریم کسی از صحبتهای ما باخبر شود، چه برسد به اینکه در کتابی ثبتش کنیم و پیش چشم تمام جهان قرار بدهیم. این کاری است که بک سهی (Baek Sehee) در کتاب از زندگی سیرم ولی دلم میخواهد دوکبوکی بخورم! (I Want to Die but I Want to Eat Tteokbokki) انجام داده است.
بک سهی که مبتلا به افسردگی خفیف بود، جلسات رواندرمانی و گفتوگو با درمانگرش را ضبط کرد و به روی کاغذ آورد. البته هدف او این بود که درک بهتری از روند درمان افسردگیاش پیدا کند، اما در نهایت تصمیم گرفت آن را تبدیل به کتاب کند. او در این جلسات از تجربیات افسردگیاش میگوید و تعریف میکند که چطور در بدترین لحظات همچنان دلش هوس یک دوکبوکی تند و خوشمزه میکرد و در دریای تناقض غرق میشد. فکر میکرد تنهاست و هیچ کسی احساس او را نمیفهمد. این دلیل اصلی نوشتن کتاب از زندگی سیرم ولی دلم میخواهد دوکبوکی بخورم! است.
کتاب از زندگی سیرم ولی دلم میخواهد دوکبوکی بخورم! جزئیات درمان نویسنده را با ما در میان میگذارد. به این ترتیب چهرهی روشنی از افسردگی به دست میدهد و به مخاطب میگوید در این وادی تنها نیست و اگرچه افسردگی یک چهرهی واحد و شاخص ندارد، اما میشود از پسش برآمد.
گفتنی است که اثر حاضر در فهرست پرفروشترین کتابهای جهان قرار دارد و تا کنون به هفت زبان زندهی دنیا ترجمه شده است. این اثر را آرزو شنطیائی به فارسی برگردانده و انتشارات میلکان آن را روانهی بازار کتاب ایران کرده است.
نکوداشتهای کتاب از زندگی سیرم ولی دلم میخواهد دوکبوکی بخورم!
- کتاب از زندگی سیرم ولی دلم میخواهد دوکبوکی بخورم! مرهم زخمهای روح شماست. خاطرات شخصی بک سهی مثل رشتهای است که ما را بههم پیوند میدهد و به سوی نور میبرد. (پاپ شوگر)
- این اثر به کسانی که روزی افسرده یا مضطرب بودهاند یا از خودشان نفرت داشتهاند، آرامش میدهد. (ریل سیمپل)
- بک سهی با شوخطبعی و صراحت لحظات همدلی دلپذیری را برای خوانندگانش به ارمغان میآورد. (بوکلیست)
- کتابی صمیمی و دلگرمکننده که حرف زدن دربارهی بیماریهای روانی را عادی میکند و از همین بابت بسیار ستایشبرانگیز است. (پابلیشرز ویکلی)
کتاب از زندگی سیرم ولی دلم میخواهد دوکبوکی بخورم! برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب را به دوستداران کتابهای روانشناسی و خودسازی پیشنهاد میکنیم. اگر خودتان یا یکی از نزدیکانتان با افسردگی درگیر هستید، کتاب از زندگی سیرم ولی دلم میخواهد دوکبوکی بخورم! را بخوانید. همچنین علاقهمندان به ژانر اتوبیوگرافی و کتابهای خاطرات نیز میتوانند از مطالعهی آن لذت ببرند.
در بخشی از کتاب از زندگی سیرم ولی دلم میخواهد دوکبوکی بخورم! میخوانیم
نمیدانم از کی سرکوبکردن و پنهانکردن احساس و افکارم را شروع کردم. میان ایمیلهایم به متنی برخوردم که حدود ده سال قبل نوشته بودم: «وقتی کسی بیش از حد آسیب دیده باشد، سعی میکند رنجش را پنهان و سرکوب کند. فکر میکنم من هم همینطورم. اصلاً یادم نمیآید که این پنهانکردن و سرکوبکردن احساس از کجا آب میخورد.»
از بدو تولدم به اگزما مبتلا بودهام. آن زمانها اگزما بیماری شناختهشدهای نبود و ازنظر پزشکها، مشکل من فقط التهابی خفیف و خارشی موقتی بود. سالها طول کشید تا پزشکها تشخیص دادند اگزما دارم.
اگزما پوست دست و پا و دور چشمهایم را خشک و قرمز و چروکیده کرده بود. دوستانم اغلب میگفتند: «چرا پوستت اینشکلیه؟! چقدر چندشآوره!» خوب به یاد دارم که یکی از بچههای مدرسه که خیلی دوسش داشتم، بلند جلوی بقیه گفت شبیه پیرزنها هستم.
کلاس پنجم بودم که در مراسمی در مدرسه قرار بود با همکلاسیهای خودمان برقصیم. خاطرم هست که همکلاسیام فقط وانمود میکرد دارد با من میرقصد و حتی حاضر نبود دستم را بگیرد. بعداز آن روز، شرمم از ظاهر پوستم هر روز بیشتر و بیشتر میشد. احساس میکردم اصلاً مثل بقیه نیستم، زشت و بدقیافهام و دلم میخواست خودم را از نگاه بقیه پنهان کنم.
در دورهی متوسطه هم اتفاقی افتاد که مرا بهشدت آزردهخاطر کرد. با دوستانم عضو گروهی آنلاین بودیم. توی گروه قسمتی وجود داشت که هرکس میتوانست هرچه دلش میخواهد، بهصورت ناشناس در آن بخش بنویسد. یک بار وقتی که وارد گروه شدم، دیدم یکی از اعضا حدود یک صفحه حرفهای زشت و ناخوشایند راجعبه من نوشته است. همهی حرفها را یادم نیست؛ ولی بعضی از آنها را نمیتوانم اصلاً فراموش کنم: «شاید صورتش لاغر باشه؛ ولی هیکلش خیلی چاق و گنده است»، «قبلاز اینکه بیای مدرسه، خودت رو بشور. آرنجهات اونقدر سیاهه که حالم به هم میخوره نگاهت کنم.» از شدت شرم دلم میخواست بمیرم و از اینکه مرا بهخاطر ظاهرم اینطور متهم میکردند، خیلی غمگین و عصبانی شدم.
فهرست مطالب کتاب
سخنی با خوانندگان
پیشگفتار
فصل یکم: من فقط کمی افسردهام
فصل دوم: من دروغگویی بیمارگونه دارم؟
فصل سوم: مدام رفتارم را زیر ذرهبین میگذارم
فصل چهارم: خاصبودن اصلاً خاص نیست
فصل پنجم: عزتنفس لعنتی!
فصل ششم: چهکار کنم تا خودم را بهتر بشناسم؟
فصل هفتم: معیارسازی، قضاوت، یأس، رهاکردن و رفتن
فصل هشتم: و اما عوارض داروها
فصل نهم: وسواس افراطی دربارهی ظاهر و اختلال شخصیت نمایشی
فصل دهم: چرا دوستم داری؟ اگر این کار را بکنم، باز هم دوستم داری؟ آن کار را چطور؟
فصل یازدهم: من زیبا نیستم
فصل دوازدهم: آخر خط
فصل سیزدهم: سخن آخر
فصل چهاردهم: یادداشتهای روانپزشک
فصل پانزدهم: پینوشت
دربارهی نویسنده
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب از زندگی سیرم ولی دلم میخواهد دوکبوکی بخورم! |
نویسنده | بک سهی |
مترجم | آرزو شنطیائی |
ناشر چاپی | نشر میلکان |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 135 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-254-641-0 |
موضوع کتاب | کتابهای اتوبیوگرافی |