معرفی و دانلود کتاب می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام

معرفی کتاب می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام

بک سهی در واقع زمان نگارش کتاب می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام در فکر نوشتن یک کتاب پرفروش بین‌المللی نبود، بلکه فقط می‌خواست درک بهتری نسبت به وضعیت روانی و روند درمانی خودش پیدا کند و در نهایت به دلیل صداقت و صراحتی که در بیان احساساتش از خود نشان داد، یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های سطح بین‌المللی چند سال اخیر را به نگارش درآورد. در این کتاب با سهی در جلسات درمان با درمانگرش همراه شوید و سیر بدل شدن این زن افسرده به یکی از موفق‌ترین نویسندگان معاصر را دنبال کنید.

درباره‌ی کتاب می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام

«راستش، گمونم یه‌کم افسرده‌ام. لازمه بیشتر توضیح بدم؟» این اولین جمله‌ی کتاب می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام (I Want to Die But I Want to Eat Tteokbokki) است و در جواب سوال دکتری که از بک سهی (Baek Se-hee) می‌پرسد برای چه مشکلی به دکتر مراجعه کرده مطرح می‌شود. خب شاید از نظر سهی نیازی به توضیح بیشتر نباشد اما در واقع کتاب پیش رو را می‌توان به‌عنوان جامع‌ترین و دقیق‌ترین توصیف از احساسات یک فرد افسرده و روند درمانش نام برد.

بک سهی در کتاب می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام با صداقت و صراحت کامل از تجربیات و تروماهای کودکی خود حرف می‌زند، احساساتش را بیان می‌کند، جنبه‌های خوشایند و ناخوشایند افسردگی را به مخاطب نشان می‌دهد، چیزهایی که باعث شرمندگی‌اش می‌شوند را با ما در میان می‌گذارد، از ترس‌ها و امیدهایش می‌گوید، و در نهایت خوانندگان خود را در جریان دقیق تمام جزئیات روند درمان خود قرار می‌دهد.

جلسات روان‌درمانی یکی از خصوصی‌ترین لحظات زندگی یک فرد هستند و بک سهی با علم به این موضوع تصمیم گرفته دیوارهای حفاظتی خود را پایین آورد و میلیون‌ها نفر از مردم جهان را به خصوصی‌ترین لحظات زندگی خود راه بدهد؛ چنین کاری نیازمند شجاعت و جسارتی انکارناپذیر و سزاوار تحسین بسیاری است و می‌توان گفت به همین دلیل کتاب می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های سطح جهان تبدیل شده. به این امید که کتاب پیش رو بتواند درک بهتری از زندگی از نگاه یک فرد افسرده به دست بدهد.

کتاب می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام توسط ندا بهرامی نژاد ترجمه شده و به همت نشر مون در اختیار مخاطبان فارسی زبان قرار گرفته است.

نکوداشت‌های کتاب می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام

• این را دوست دارم که مکالمات این کتاب روند ثابتی را از پیچش تا رهایی دنبال نمی‌کنند. بک در این کتاب نمی‌خواهد پای منبر برود و ادعا کند جواب تمام سوالات جهان را دارد. در نهایت هیچ قولی وجود ندارد که حال بک قرار است روز به روز از دیروز بهتر شود. من شجاعتش را برای قدرت اعتراف به این موضوع تحسین می‌کنم. (مجله‌ی الکتریک لیت)
• کتاب می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام مرهم زخم‌های روح است. خاطرات سهی رشته‌ای است که تمام ماهایی که به دنبال نور امیدی هستیم را به‌هم متصل می‌کند. (پاپ شوگر)
• بک سهی به‌زیبایی عناصر آثار خودیاری و خودزندگینامه را با هم ترکیب می‌کند و نقطه نظر دقیقی از تجربه‌ی یک بیمار در جلسات روان‌درمانی را به تصویر می‌کشد و تحلیل خودش از آن جلسات را ارائه می‌کند. در نهایت همه‌ی ما فقط داریم تلاش می‌کنیم تا جای ممکن حال خودمان را خوب کنیم و دیدن تلاش سهی در این کتاب باعث می‌شود خوانندگان در این مسیر کمتر احساس تنهایی کنند. (شلف اورنس)

درباره‌ی مجموعه‌ی می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام

بک سهی نگارش مجموعه‌ی می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام را برای درک بهتر مشکلات و روند درمان بیماری‌های روانی خود شروع کرد اما نمی‌دانست که با چاپ و انتشار خاطرات شخصی خود می‌تواند میلیون‌ها انسانی که با مشکلات مشابه او درگیر هستند را به همراهی، همدردی و امیدواری وا دارد. در جلد اول مجموعه روند تشخیص بیماری‌های بک سهی را دنبال می‌کنیم و در جلد دوم، تلاش او برای کنار آمدن با زندگی و حقیقت سخت را مشاهده خواهیم کرد.

کتاب می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی کتاب می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام را به تمام کسانی که می‌خواهند درک بهتری نسبت به تجربیات مربوط به افسردگی و روند درمان آن پیدا کنند توصیه می‌کنیم.

در بخشی از کتاب می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام می‌خوانیم

روان‌پزشک: می‌فهمم. ممنون که این‌قدر روراست بودی و همه‌چیز رو با جزئیات توضیح دادی. لازمه ارزیابی وضعیت روحی‌ت رو ادامه بدیم، ولی تا اینجا به‌ نظر می‌آد تمایل به وابستگی شدید داری. معمولاً احساسات ضدونقیض در کنار هم تجربه می‌شن و درمورد تو یعنی هرچی وابسته‌تر می‌شی، بیشتر دلت می‌خواد وابسته نباشی. مثلاً وقتی به نامزدت وابستگی شدید داری ازش بدت می‌آد، ولی وقتی ولش می‌کنی حس دلواپسی و فقدان می‌آد سراغت. شاید همین وابستگی شدید رو به کارت هم داری. وقتی نتایج خوبی می‌گیری ارزشت خودش رو نشون می‌ده و آروم می‌گیری، ولی مسئله اینجاست که اون حس رضایت زیاد دووم نداره. انگار داری توی گردونه‌ی خوکچه‌ی هندی می‌دوی. می‌خوای با کار و تلاش از افسردگی بیرون بیای، ولی نمی‌تونی و این چرخه‌ی بی‌پایان تلاش و شکست به افسردگی اصلی‌ت دامن می‌زنه.

من: می‌فهمم. [راستش این حرف‌ها آرامم کرده است و حس می‌کنم انگار برای اولین بار مسائلم روشن می‌شود.]

روان‌پزشک: باید این چرخه‌ی شکست و افسردگی رو متوقف کنی. با انجام کاری که هیچ‌وقت فکر نمی‌کردی از پسش بربیای، خودت رو به چالش بکش.

من: اصلاً نمی‌دونم از کجا باید شروع کنم.

روان‌پزشک: این قدم اوله. می‌تونی با یه کار کوچیک شروع کنی.

فهرست مطالب کتاب

پیش‌درآمد
1: کمی افسرده
2: آیا من یک دروغ‌گوی بیمارم؟
3: همیشه زیر نظرم
4: اراده‌ام برای خاص بودن اصلاً چیز خاصی نیست
5: این عزت‌نفس وامانده
6: چه‌کار کنم که خودم را بهتر بشناسم؟
7: وضع قانون، قضاوت، سرخوردگی، تسلیم
8: عوارض جانبی دارو
9: وسواس ظاهری و اختلال شخصیت نمایشی
10: چرا از من خوشت می‌آید؟ اگر این کار یا آن کار را بکنم باز هم از من خوشت می‌آید؟
11: قشنگ به نظر نمی‌رسم
12: کف دریا
13: سخن پایانی: اشکالی ندارد، آن‌هایی که با تاریکی روبه‌رو نمی‌شوند هیچ‌وقت قدر روشنایی را نمی‌دانند
14: یادداشت روان‌پزشک: از یک موجود پرکم‌وکاست به موجود پرکم‌وکاست دیگری
15: پی‌نوشت: تأملاتی درباره‌ی زندگی بعد از درمان