معرفی و دانلود کتاب می‌خواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوکبوکی کرده‌ام 2

معرفی کتاب می‌خواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوکبوکی کرده‌ام 2

کتاب می‌خواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوکبوکی کرده‌ام 2، در ادامه‌ی کتاب پرفروش و محبوب قبلی نویسنده، می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام به نگارش درآمده و مسیری که بک سهی در روند درمان افسردگی و اضطراب طی می‌کند را به تصویر می‌کشد. بک سهی مدیر مارکتینگ موفقی است که برای درمان مشکلی که خودش هم مطمئن نیست نامش را چه بگذارد به روانپزشک مراجعه می‌کند. این کتاب در واقع گزارشی از جلسات درمان این نویسنده با دکترش است.

درباره‌ی کتاب می‌خواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوکبوکی کرده‌ام 2

بک سهی (Baek Se-hee) در مقدمه‌ی کتاب می‌خواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوکبوکی کرده‌ام 2 (I Want to Die but I Still Want to Eat Tteokbokki 2) اعتراف می‌کند که دیگر افسردگی مثل قبل دست و پایش را نبسته است. اما قابل انکار نیست که سال‌ها عادت به الگوهای ذهنی و رفتاری مربوط به افسردگی، این حالت دردناک را به موقعیتی آشنا و عادی تبدیل می‌کند؛ و موقعیت‌های آشنا حتی با وجود اشتباه یا آسیب‌زا بودنشان احساس راحتی و امنیت کاذبی را به فرد القا می‌کنند. به همین دلیل، سهی دیگر افسردگی خود را به‌عنوان «آنفولانزای روحی» توصیف نمی‌کند، بلکه معتقد است مشکلش بیماری مزمنی است که نیاز به مدیریت و کنترل دائم دارد و در این کتاب تلاش می‌کند همین کار را انجام بدهد.

بک سهی، امروز به‌عنوان نویسنده‌ای پرفروش شناخته می‌شود که با روایت تجربه‌ی خود از درگیری با افسردگی و اضطراب مزمن توانست توجه و ستایش مخاطبان و منتقدان بسیاری را به دست آورد؛ اما اوضاع همیشه برای او به این شکل نبوده. اگر کتاب اول سهی، می‌خواهم بمیرم ولی هوس دوکبوکی کرده‌ام را خوانده باشید می‌دانید گرچه بک از کودکی درگیر بیماری مزمن روحی بوده، اما در ظاهر شبیه هر فرد بالغ مستقل و موفقی است که می‌شناسیم. او در کار خود موفق است، روابط و دوستی‌های عمیقی را حفظ می‌کند و شخصیتی مستقل و دوست‌داشتنی دارد. اما بااین‌حال به دکتر مراجعه می‌کند چون نمی‌داند چرا دائماً احساس ناخوشی و بیماری دارد.

می‌دانیم که افسردگی چهره ندارد و برای تایید این موضوع تنها کافی است کتاب می‌خواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوکبوکی کرده‌ام 2 را بخوانید. جلد اول این مجموعه، از جلسات ضبط‌شده‌ی بک سهی با درمانگرش به دست آمده. در واقع سهی با این امید که بتواند درک بهتری از روند تشخیص بیماری و درمان خود پیدا کند شروع به ضبط جلسات درمانی‌اش کرد و هرگز فکر نمی‌کرد حاصل این جلسات، کتاب پرفروشی مانند این مجموعه شود. با این حال خوانندگان بسیاری از سرتاسر جهان با مطالعه‌ی کتاب با نویسنده احساس همدردی و نزدیکی کردند.

در کتاب اول مجموعه، نویسنده از جلسات اول درمان خود شروع کرده و روند تشخیص بیماری‌هایش در طی 12 هفته را گزارش می‌کند. در جلد قبلی با احساسات، تجربیات و عواطف مربوط به افسردگی و اضطراب آشنا شدیم و همراه با بک سهی سعی کردیم درک و دید تازه و صحیحی نسبت به زندگی پیدا کنیم. حالا سهی در کتاب می‌خواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوکبوکی کرده‌ام 2 برگشته تا روند تلاش برای تغییر عادت‌ها و سبک زندگی خود بر اساس بیماری‌های تشخیص داده شده و تلاش برای کنترل و مدیریت علائم بیماری‌اش را روایت کند.

کتاب می‌خواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوکبوکی کرده‌ام 2 توسط ندا بهرامی نژاد ترجمه شده و به همت نشر مون در اختیار مخاطبان فارسی زبان قرار گرفته است.

نکوداشت‌های کتاب می‌خواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوکبوکی کرده‌ام 2

• این کتاب مناسب تمام کسانی است که احساس می‌کنند چهره‌ای که از خود به دیگران نشان می‌دهند با چهره‌ی واقعی‌شان تفاوت دارد. (رد)
• تعهد بک سهی به نشان دادن عمیق‌ترین زخم‌های درونی‌اش برای خوانندگانی که می‌خواهند مسائل روانی خود را بشکافند و تحلیل کنند، بسیار قابل لمس خواهد بود. (پابلیشرز ویکلی)
• حتماً جلد جدید این مجموعه را که به اندازه‌ی کتاب قبلی پرفروش نویسنده دلگرم کننده و آگاهی‌بخش است مطالعه کنید. (Ms Magazine)

درباره‌ی مجموعه‌ی می‌خواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوکبوکی کرده‌ام

بک سهی نگارش این مجموعه را برای درک بهتر مشکلات و روند درمان بیماری‌های روانی خود شروع کرد اما نمی‌دانست که با چاپ و انتشار خاطرات شخصی خود می‌تواند میلیون‌ها انسانی که با مشکلات مشابه او درگیر هستند را به همراهی، همدردی و امید وا دارد. در جلد اول مجموعه روند تشخیص بیماری‌های بک سهی را دنبال کردیم و در جلد دوم، تلاش او برای کنار آمدن با زندگی و حقیقت سخت را مشاهده خواهیم کرد.

کتاب می‌خواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوکبوکی کرده‌ام 2 برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی کتاب می‌خواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوکبوکی کرده‌ام 2 را به تمام افرادی که خود یا عزیزانشان با افسردگی و اضطراب دست و پنجه نرم می‌کنند توصیه می‌کنیم.

در بخشی از کتاب می‌خواهم بمیرم ولی باز هم هوس دوکبوکی کرده‌ام 2 می‌خوانیم

من: خب، دکتر، این مدت خوب بودم ولی یه لحظه بفهمی‌نفهمی دچار فروپاشی شدم. یعنی روان‌درمانی کمکم می‌کنه بهتر از پس این موانع بربیام؟ آخه گمونم سرعت بهبودی‌م یه‌کم بیشتر از قبل شده. این اواخر کتابی می‌خوندم به اسم گرسنگی به قلم روکسان گِی که پر بود از فکرهای بی‌پرده‌ی نویسنده درباره‌ی هیکل و زندگی‌ خودش. خیلی وقت‌ها ذهنش غرق افکار تیره‌وتار می‌شد و از همون پیشگفتار کتاب زدم زیر گریه. همه‌ی اون خاطرات نه اون‌هایی که کاملاً از ذهنم پاکشون کرده بودم، بلکه اون‌هایی که می‌خواستم از یاد ببرمشون و تیکه‌پاره‌ و توی وجودم سرکوبشون کنم یه‌جورهایی توی وجودم زنده شدن. همچین چیزی ممکنه؟

روان‌پزشک: معلومه.

من: محشر بود. با خوندن کتاب اون خاطرات مثل یه تصویر پانوراما جلوی چشمم اومدن. همین‌طور که خاطرات رو به یاد می‌آوردم و یادداشتشون می‌کردم، فهمیدم با خودم روراست نبوده‌ام. البته لازم نیست با همه کاملاً روراست باشیم. اما این موضوع بهم فهموند: با خودم روراست نبوده‌ام و حتی تابه‌حال فقط در حدی با خودم روراست بوده‌ام که تحملش رو داشته‌ام. می‌دونین؟ اون لحظه که این حس غیرقابل‌تحمل بهم دست داد، بدجوری از پا دراومدم. [صدای زیرورو شدن کاغذ، دنبال یادداشت‌هایم می‌گردم.] به‌عبارت‌دیگه: «فهمیدم هیچ‌وقت کاملاً خودم رو همون‌جوری که هستم قبول نکرده‌ام. هیچ‌وقت با گذشته‌ام کنار نیومدم، فقط می‌خواستم خودم رو از شرش خلاص کنم و دست‌آخر سرکوبش کردم. حالا هم من قبلی و من فعلی نه می‌تونن درست‌وحسابی با هم ارتباط برقرار کنن نه می‌تونن راهشون رو از هم سوا کنن و یه‌جورهایی توی برزخن.»

یه چیزی توی این مایه‌ها که: اگه قرار نیست با منِ قبلی کنار بیام، بهتره دفنش کنم و با رضایت از من فعلی به زندگی‌م ادامه بدم، ولی نمی‌تونم همچین کاری بکنم. درنهایت منِ فعلی که انتظار می‌ره با من قبلی متفاوت و ازش قوی‌تر باشه، با منِ قبلی قاتی می‌شه و این فکر رو توی سرم می‌ندازه که: «آها، پس با من قبلی‌ هیچ فرقی نمی‌کنم. این فقط یه پوسته‌ی توخالیه.»

فهرست مطالب کتاب

یادداشتی برای خوانندگان
پیش‌درآمد. رویارویی با زخم‌هایی که روحم هم از وجودشان خبر نداشت
1. چه ایرادی دارد که بخواهی دیگران عاشقت باشند؟
2. لاغری: فشاری که راه گریزی از آن ندارم
3. دیدن خودم از چشم دیگران
4. زخمی می‌خواهم که جلوی چشمم باشد
5. چون هم از زندگی می‌ترسم هم از مرگ
6. آگاهی از اینکه کسی به سلامتی‌ام اهمیت می‌دهد
7. سالگرد
8. گسترش حد وسط درونی‌ام
9. دیگران که جای من نبوده‌اند
10. خودِ واقعی‌ام باشم یا نقاب به چهره بزنم؟
11. عقل‌وشعور دارم یا نه؟
12. تفکر انعطاف‌پذیر و جسارت استراحت
13. دیدن بخش‌های درخشان وجودم
14. چون زندگی ادامه دارد
پی‌نوشت. دیگر از خودم متنفر نیستم
یادداشتی درباره‌ی نویسنده
یادداشتی درباره‌ی مترجم انگلیسی