معرفی و دانلود کتاب صوتی شاهدان عروس

معرفی کتاب صوتی شاهدان عروس

کتاب صوتی شاهدان عروس اثری از دیدیه ون کولارت، از کارگردانان و داستان‌نویسان نام‌آشنا و برجسته‌ی ادبیات معاصر فرانسه است. کولارت در این کتاب راوی ماجرای پنج دوست صمیمی است که رویدادی ناگهانی منجر به درگذشت یکی از آنان می‌شود و این اتفاق تلخ، پیامدهای تکان‌دهنده‌ای برای افراد باقی‌مانده‌ی این جمع دارد.

درباره‌ی کتاب صوتی شاهدان عروس

ما در فرودگاهی در پاریس جمع شده‌ایم. مضطرب هستیم و منتظر. از آن لحظه‌ای که تصویر جگوار مارک را در تلویزیون دیدیم که به شدت به ستون یک دوربین سرعت‌سنج کوبیده شده بود تا الان، هیچ‌کدام کلامی نگفته‌ایم. نمی‌دانیم کدام حس شدیدتر ما را تحت تأثیر خود قرار داده است: ترس، ناباوری یا احساس گناه یا... چرا مارک تصمیم گرفته بود به پاریس برگردد؟ آن هم زمانی که قرار بود تا آمدنِ نامزدش -یعنی دقیقاً همین خانمی که در فرودگاه منتظر دیدارش هستیم- نزد مادرش بماند؟ بلندگوی فرودگاه به زمین نشستنِ هواپیمایی که از شانگهای آمده است را اعلام می‌کند. ما از نامزد دوستمان هیچ نمی‌دانیم جز اینکه اهل چین است، نام کوچکش را به خاطر داریم و یک شماره‌ی پرواز. قول داده بودیم که شاهد عروسی‌شان باشیم و اکنون ناگزیریم که رؤیای این زن را با گفتن حقیقت درهم بشکنیم. اما این او بود که در مدتی کمتر از یک روز، دنیای ما را در هم شکست.

دیدیه ون کولارت در کتاب شاهدان عروس، راوی داستانی جذاب و مهیج است. کولارت در پرداختِ شخصیت‌های داستانش تبحر ویژه‌ای دارد و ماهرانه مخاطب را با ماجراهای زندگی و درونیات و چالش‌های آنان همراه می‌کند. او در شاهدان عروس نیز مانند دیگر آثارش، داستانی پر از کشش و هیجان در برابر ما به تصویر کشیده است و هنرمندانه لایه‌به‌لایه‌ی شخصیت‌های پیچیده و روایت تودرتوی اثرش را برای شنونده‌ی داستان واکاوی کرده است. کولارت در شاهدان عروس از عشق و صمیمیت، از خیانت و دوستی و از کلاف درهم‌تنیده‌ی روابط انسانی می‌گوید. جمعی پنج نفره از دوستان، سوگوار مرگ ناگهانی یکی از اعضای جمع است؛ آن‌هم درست در آستانه‌ی ازدواجش. اکنون چهار تنِ باقی‌مانده از جمع گرد هم آمده‌اند تا نوعروس را دلداری بدهند و او را در پذیرش این رخداد ناگوار یاری کنند تا شاید از اندوه و بهتی که احساس خواهد کرد، اندکی کاسته شود اما این آن‌ها هستند که در پی کشف رازهای پنهانی‌شان به شوک و بهت فرو می‌روند.

دیدیه ون کولارت نویسنده‌ی فرانسوی بلژیکی‌تبار برنده‌ی جایزه گنکور، اولین رمانش، «بیست سال گرد و غبار» را در سال 1982 به چاپ رساند؛ رمانی که بلافاصله پس از انتشار، با استقبال خوب مخاطبان مواجه شد و باعث شد تا منتقدان او را فرانسوا نورسیه‌ی معاصر بنامند. از آن زمان تا به امروز، آثار کولارت جوایز بسیاری از جمله جایزه‌ی «دل دوکا»، «گوتنبرگ دولیور» و... را برای وی به ارمغان آورده‌اند. به باور بسیاری، دیدیه ون کولارت از آثار دو نویسنده‌ی بزرگ ادبیات روسیه یعنی رومن گاری و مارسل امه تأثیر فراوان پذیرفته است و در نوشته‌های او، ردپای خیال‌پردازی و طنز گزنده‌ی مارسل امه و واقع‌گراییِ شگفت رومن گاری به‌وضوح مشاهده می‌شود. از این نویسنده‌ی نام‌آشنا تاکنون آثار متعددی به فارسی ترجمه و منتشر شده است که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به خانه‌ی نور، ستاره‌شناس، کشش‌ها و پدر حضانتی اشاره کرد.

کولارت در کتاب صوتی شاهدان عروس نه‌تنها عاشقانه‌ای گیرا بلکه داستانی عمیق را درباره‌ی رها کردنِ گذشته و بخشش و خلاصی از بار گناه روایت کرده است. چهار دوست هر کدام راوی بخشی از این داستان هستند و از زبان خود، ماجرا را شرح می‌دهند. شاهدان عروس را می‌توان اثری رمانتیک، روان‌شناختی و تکان‌دهنده دانست که با تکنیک‌های روایی متنوع و خاصِ کولارت و همین‌طور زبان شاعرانه و متفاوت او توانسته مخاطبان بسیاری را در سراسر جهان مجذوب خود نماید. کتاب صوتی شاهدان عروس را به همت رادیو گوشه و در همکاری با نشر چشمه، با ترجمه‌ی حسین سلیمانی‌نژاد و خوانش حمید محمدی، محیا ساعدی، نیما منصوریان و اشکان عقیلی‌پور می‌شنوید.

کتاب صوتی شاهدان عروس برای چه کسانی مناسب است؟

شنیدنِ کتاب صوتی شاهدان عروس را به علاقه‌مندان ادبیات معاصر فرانسه، داستان‌های عاشقانه و اجتماعی و همین‌طور طرفدارانِ آثار دیدیه ون کولارت پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی شاهدان عروس می‌شنویم

هرگز به عمرم این همه خوشحال نبوده‌ام. توضیح‌اش سخت است. در سالنی مملو از نور شدید مهتابی، بین دو بیمار سرطانی و سه تصادفی لبخندم را فرو می‌خورم تا بی‌ادب به نظر نرسم. اول آشنایی‌مان ژودیت می‌گفت که تو شبیه پل نیومنی، البته قدکوتاه‌تر! امروز می‌گوید که تو من را یاد جورج بوش می‌اندازی! من که از بیست‌وشش ماه پیش چراغ را خاموش می‌کنم تا وقتی در عالم خیال خودم را با او مجسم می‌کنم، خودم را نبینم، حالا می‌بینم که یکهو همه‌چیز را فراموش کرده‌ام؛ حتی کم‌ترین عقده‌ها را. با دقیق شدن به تصویرم در آینه‌ی درمانگاه خودم را زیبا می‌بینم، عبوس، باهوش. نگاه یون، من را پانزده سال به عقب برد. پیش از آنکه جذابیتِ هوس‌انگیز ژودیت جایگزین فلسفه‌ی شوپنهاور در معیار ارزش‌هایم شود. من، پاکیِ تابانِ جوانی‌ام را تازه به‌ دست آورده‌ام بدون بدبینی. مارک راست می‌گفت. این دختر جادویی‌ست. جادویی! وقتی فکر می‌کنم که این صفت را دوازده هزار بار برای سوهان روحی به نام ژودیت به کار برده‌ام... چقدر کور بوده‌ام. تا وقتی که فقط یک عشق را در دنیا شناخته‌ایم، نمی‌دانیم خوشبختی چیست. به همان چیزی که می‌خوریم، قانع‌ایم.وقتی که آن غذا را دیگر به ما ندهند، ممکن است حتی پس بیفتیم. آه، چه پایانِ خوشی! چشم‌ها را دوباره باز کرده‌ام...

فهرست مطالب کتاب صوتی