معرفی و دانلود کتاب گداها همیشه با ما هستند

معرفی کتاب گداها همیشه با ما هستند

یک شاهکار آمریکایی... توبیاس وولف نویسنده‌ی کتاب گداها همیشه با ما هستند، هم‌نوایی به‌شدت اخلاقی و دغدغه‌مندی با توده‌های فراموش‌شده‌ی جامعه دارد. او در هفت داستان کوتاه رئالیستی، به طردشده‌ها، بینواها، ازیادرفته‌ها و انسان‌های درمانده‌ای می‌پردازد که هیچ حقوقی ندارند و به‌تعبیر هانا آرنت، انسان‌هایی «زائد» هستند که از فرط تنهایی، انزوا، شکست و زوال عاطفی، دچار هراس‌های مالیخولیایی شده‌اند.

درباره‌ی کتاب گداها همیشه با ما هستند

رسانه‌های جریان اصلی (Mainstream media)، اغلب به انسان‌های موفق، پیروز و اعضای طبقه‌ی متوسط و بالا می‌پردازند؛ به آن‌ها که هر روز صبح قهوه‌شان را در آرامش می‌نوشند، در وقت معین به سر کار می‌روند، از حقوق شهروندی برخوردارند و به‌عنوان اعضای جامعه‌ی مصرفی، تفریح و اوقات فراغت‌شان را در آسودگی کامل سپری می‌کنند. ادبیات اما وظیفه و رسالتی دیگر بر دوش می‌کشد و کارش، نه بازتولید نگاهِ غالب رسانه‌ای؛ بلکه بازنمایی واقعیت روزمره‌ی زندگی انسان‌های درمانده و در صف‌مانده است. آنچه نویسنده به‌عنوان یک عضو مؤثر پیکره‌ی واحد انسانی می‌بیند و از آن می‌نویسد، واقعیت بی‌رحمانه‌ی زندگی است، و فشارهای اقتصادی، روانی، عاطفی، اجتماعی و سیاسیِ هرروزه‌ای که بر میلیون‌ها و میلیاردها نفر از مردم وارد می‌شود و استخوان‌های کمرشان را خرد می‌کند. ادبیات آینه‌ی جامعه است و نویسنده‌ای مانند توبیاس وولف (Tobias Wolff) با هنرمندی خلاقانه‌ی خود، تصویری روشن، گویا و حقیقی از آنچه بر مردم واقعی، نه آدم‌های انتخاب‌شده‌ی رسانه‌ها، می‌رود؛ ارائه می‌کند.

کتاب گداها همیشه با ما هستند، مجموعه‌ای از هفت داستان‌کوتاه به نام‌های «بگو، آره»، «گمشده»، «گداها همیشه با ما هستند»، «فروپاشی صحرا، 1968»، «داستانِ ما شروع می‌شود»، «جاذبه‌های پیش‌رو» و «هیولا» است که در نسخه‌ی اصلی کتاب، با عنوانِ داستان ما شروع می‌شود (Our Story Begins) به چاپ رسیده، و جزو شاهکارهای ادبیات داستانی در 15 سال اخیر به‌حساب می‌آید. نویسنده در این داستان‌ها، به‌دور از فلسفه‌بافی‌های مرسوم، خردشدن انسان‌ها زیر چرخ زندگی، و رؤیاهای بربادرفته‌ی آن‌ها را به تصویر می‌کشد و ایده‌های بزرگ تبلیغاتی را به ریشخند می‌گیرد. او با برساختن جهان داستانیِ نویسنده‌ی مشهور هم‌وطنش، ریموند کارور (Raymond Carver)، روایت‌هایی مینی‌مالیستی از اضمحلال روزمره‌ی انسان‌های معمولی را از طریق دیالوگ‌های کوتاه و موجز، شخصیت‌پردازی فوق‌العاده و توصیف‌های عینی، به سبک دیگر نویسنده‌ی آمریکایی، ارنست همینگوی (Ernest Hemingway) ارائه می‌کند. در جهان داستانیِ توبیاس وولف، پیچیدگی‌های فرمی وجود ندارد و همه‌چیز همان‌قدر ساده و واقعی است که اغلب به چشم آدم‌های مدفون‌شده زیر رگبارِ تبلیغات نمی‌آید. مجموعه‌داستان گداها همیشه با هم هستند، کتابی بسیار تحسین‌شده از یکی از بهترین نویسنده‌های جهان، با ترجمه‌ی منیر شاخساری در نشر چشمه منتشر شده است.

نکوداشت‌های کتاب گداها همیشه با ما هستند

• وولف به‌ شکلی ماهرانه، با نثری بی‌نظیر، هسته‌ی احساسات و آسیب‌پذیری‌های مردم عادی را بررسی می‌کند. (بوکلیست)

• داستان‌هایی لطیف، خیره‌کننده، شوکه‌کننده از استاد حقایقِ عمیق و چرخش‌های غیرمنتظره. کتابی به‌شدت لذت‌بخش. (مجله‌ی اپرا)

• وولف یک داستان‌سرای فوق‌العاده است که تقریباً هر چیزی را که لمس می‌کند به یک واقعیت بی‌بدیل تبدیل می‌شود. (Newsweek)

• [این کتاب] دلیلی برای جشن‌گرفتن است. هیچ‌کس دیگری وجود ندارد که فرم را در این گستره‌ی بزرگ از استادی تمرین کند. (واشنگتن پست)

• پیچیدگی احساساتی که او در عرض چند صفحه، از شور و شعف زیاد گرفته، تا اندوه فراوان، برمی‌انگیزد، شگفت‌انگیز است. (Rocky Mountain News)

• کتابی که به همه تعلق دارد. وولف داستان‌های می‌نویسد که در حافظه‌ی شما حک می‌شود؛ به‌ بیان‌ دیگر، آن‌ها به بخشی از شما تبدیل می‌شوند. (لس‌آنجلس تایمز)

• فراموش‌نشدنی. صدای وولف به‌ شکل پیروزمندانه‌ای معتبر است؛ در حالی‌ که به‌صورتی همه‌جانبه تجربه‌های آمریکایی مثل تفکر و بخشش را در آغوش می‌گیرد. (نیویورک تایمز)

• غیرممکن است که توبیاس وولف را بخوانیم و متحول نشویم. او به‌طور کامل خوب، بد و زشت را در مورد معنای زنده‌بودن در این روزگار آشکار می‌کند. (The Philadelphia Inquirer)

• هنر متعالی. کیمیاگری ولف در این داستان‌ها، عمیقاً و به‌طرز عجیبی دگرگون‌کننده است. این داستان‌ها فارغ از موضوع ظاهری خود، از دغدغه‌های عمومیِ عجین‌شده با خردمندی، شفقت و درک حیرت عمیق زندگی برمی‌خیزند. (San Francisco Chronicle)

• وولف سی‌سال است داستان‌هایی منتشر می‌کند که از تجربه‌ی واقعی زندگی الهام گرفته و به هنر تبدیل شده‌اند. در آثار او همه‌ی معماهای اخلاقی زندگی در یک‌لحظه در محوریت قرار می‌گیرد. داستان‌های این کتاب به خواننده یادآوری می‌کنند که داستان‌های خوب چه تأثیر مهم و عمیقی دارند؛ به‌ویژه آن‌هایی که بدون پلک‌زدن به قلب‌های شرور و مشتاق ما رخنه می‌کنند. (Sunday Star-Ledger)

کتاب گداها همیشه با ما هستند مناسب چه کسانی است؟

این کتاب به دوستداران داستان‌های رئالیستی آمریکایی پیشنهاد می‌شود.

با توبیاس وولف بیشتر آشنا شویم

توبیاس وولف، یکی از بزرگ‌ترین نویسنده‌های معاصر جهان، در سال 1945 در آمریکا به دنیا آمد. او را به عنوان یکی از بهترین نویسنده‌های داستان‌ کوتاه می‌شناسند. او به‌خاطر آثارش جایزه‌های فراوانی از جمله دو جایزه‌ی قلم آمریکا (PEN) و سه جایزه‌ی اُ. هنری (O. Henry Award) را دریافت کرده و برگزیده‌ی مدال ملی هنرها (National Medal of Arts) و جایزه‌ی یک‌عمر دستاورد هنری (Stone Award for Lifetime Literary Achievement) شده است. از بهترین آثار توبیاس وولف که به فارسی نیز ترجمه شده می‌توان به کتاب‌های «انجیل سفید»، «دزد پادگان»، «زندگی این پسر»، «شکارچیان در برف»، «شب موردنظر» و کتاب حاضر اشاره کرد.

در بخشی از کتاب گداها همیشه با ما هستند می‌خوانیم

به هتل که رسیدند جار و جنجالى در تالارِ ورودى هتل در جریان بود. زنى داد و فریاد مى‌کرد که به‌قصدِ دزدى وارد اتاقش شده‌اند. دو مرد که کُتِ چرمى شرابه‌دار به تن داشتند سعى مى‌کردند آرامش کنند و سرانجام توانستند او را به دفترى پشتِ میزِ پذیرش ببرند، و آن‌جا زن دوباره شروع کرد به داد و فریاد. پدرْ لئو از جایى که ایستاده بود، تمام حرف‌هاى‌شان را مى‌شنید. کلیدهاى اتاق و بن‌هاى غذا و ژتون‌هاى قمار را گرفت و وقتى برگشت جرى را دید که دوازده دلار از یکى از دستگاه‌هاى جک‌پاتِ کنارِ پیشخان برده. سکه‌ها جرینگ جرینگ‌کنان روى زمین ریختند و اطراف پخش شدند، جرى چهاردست و پا روى زمین نشست و مشغول جمع کردنِ سکه‌ها شد. هیچ‌کس جز مرد موقرمزى که شلوار نقره‌اى پوشیده بود توجهى نکرد، مردى که به‌طرف جرى رفت و دستى به شانه‌اش زد و بعد هم به‌سرعت دور شد.

شام را در هتل‌خوردند. تنها جایى که بن‌هاى غذاى‌شان به‌درد مى‌خورد. جرى با پولى که بُرده بود یک بُطر مشروب گرفت تا جشن بگیرند. باورش نمى‌شد بُرد آن هم در دورِ اولِ بازى. «از رو همین مى‌تونى بفهمى، این خودش یه علامته، معنى‌ش اینه که ممکن نیست ببازیم.» پدرْ لئو گفت: «من اصلاً قمارباز نیستم.» حرفش حقیقت داشت. هرگز در زندگى‌اش شرطى را نبرده بود. ژتون‌هایى را که به آن‌ها داده بودند، مى‌شد نقد کرد و او قصد داشت قبل از رفتن آن‌ها را نقد کند و براى خواهرش هدیه‌ى قشنگى به‌مناسبتِ کریسمس بخرد، چیزى که در مواقع عادى قدرت خرید آن را نداشت. فعلاً ته چمدانش قایم‌شان کرده بود.

فهرست مطالب کتاب

بگو، آره
گمشده
گداها همیشه با ما هستند
فروپاشى صحرا، 1968
داستانِ ما شروع مى‌شود
جاذبه‌هاى پیش‌رو
هیولا