معرفی و دانلود کتاب چشم‌های دوخته به ساحل

معرفی کتاب چشم‌های دوخته به ساحل

کتاب چشم‌های دوخته به ساحل نوشته‌ی فریبا طاهرخانی، ماجرای زندگی دختری را به تصویر می‌کشد که از کودکی پسرعمه‌اش را عاشقانه دوست دارد و می‌خواهد با او ازدواج کند، اما این عشق یک طرفه است و فرجام خوشی ندارد.

درباره‌ی کتاب چشم‌های دوخته به ساحل:

داستان در مورد دختری جوان به نام ساحل است که باید به اجبار پا روی احساساتش بگذارد و به عروسی پسری برود که از کودکی عاشقانه دوستش دارد. اما سرنوشت هدف دیگری برای ساحل دارد، شاید او باید عشقی عمیق‌تر از این را در زندگی‌اش تجربه کند.

کتاب چشم‌های دوخته به ساحل برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به داستان‌هایی با ژانر عاشقانه علاقه‌مند هستید، خواندن این کتاب برای شما لذت‌بخش خواهد بود.

در بخشی از کتاب چشم‌های دوخته به ساحل می‌خوانیم:

- واقعاً خجالت آوره دختر، آخه این چه کاریه با خودت می‌کنی؟ من ازت انتظار دیگه‌ای داشتم. ولی فکر کنم اشتباه کردم.
- خواهش می‌کنم تو دیگه داغ دلم رو تازه نکن، نمی‌خوام حرف بزنم.
- باشه حرف نزن، ولی دلیلی نمی‌بینم این بلارو سر خودت بیاری، آخه برای چی؟، برای کی؟
- تو نمی‌دونی؟ تو درکش نمی‌کنی؟
- منظورت اینه که من عاشق نیستم چیزی هم نمی‌فهمم، همینه دیگه نه؟
- نه دیونه! اصلاً ولش کن من تو این موقعیت نمی‌دونم چی میگم.
- اون که معلومه، اما منم آدمم، درک دارم، فهم دارم، قلب دارم، ولی اون قدر ارزشش رو داره که خودت رو به این حال و روز دربیاری؟
- تو که می‌دونی من براش می‌مردم و چقدر دوستش داشتم.
- من هم هزار بار بهت گفته بودم که اولاً از لحاظ سنی به هم نمی‌خوردید. دوماً اونم درموردش حرفی بهت نزده سوماً سَوای اینکه پدراتون با هم مشکل دارند تو نباید خودت رو درگیر عشقی می‌کردی که عاقبت نداشت، حالا به حرفم رسیدی؟ دیدی عواقبش رو، گوشِت که بدهکار نبود فقط راه خودت رو رفتی.
- من همه چیز رو می‌دونم ولی شد دیگه. می‌بینی که مثل آدمایی شدم که زندگیشون رو باختن و هیچ امیدی در وجودشون نیست.
- حالا هم دیر نیست به نظر من باید تمومش کنی، منطقی رفتار کن وگرنه ضربه‌ی سختی می‌بینی. قبولش کن چون راه دیگه‌ای نداری.
- چطور فراموش کنم. اون تنها امید رهایی من بود: فکر می‌کردم با وجود او به تمام چیزهای دست نیافتنی می‌رسم. زهی خیال باطل.
- یعنی می‌خواستی با این خیال به او برسی. پس هیراد رو پُلی برای تحقق آرزوهات می‌دیدی، به نظر من این عشق نبود، چون تو خودخواهی و فقط به فکر خودت بودی.