معرفی و دانلود کتاب ورطه

معرفی کتاب ورطه

ناتسوئو کرینو در کتاب ورطه داستان زنی جوان به نام کونیکو را روایت می‌کند که تصمیم می‌گیرد برای رهایی از دست همسر آزارگرش، او را به قتل برساند، بدنش را تکه‌تکه کرده و در کیسه‌های زباله، در سرتاسر شهر پنهان کند. ماجرا از جایی جالب می‌شود که همکارش نیز او را در این مسیر همراهی می‌کند. گفتنی است این کتاب برنده‌ی جایزه‌ی نویسندگان اسرارآمیز ژاپن برای بهترین رمان در سال 1998 بوده است.

درباره‌ی کتاب ورطه

کتابی که پیش روی شماست، با نام ورطه (Out)، اثر ناتسوئو کرینو (Natsuo Kirino) نویسنده‌ی مشهور اهل ژاپن است. این اثر مهیج نخستین بار در سال 1997 روانه‌ی بازار نشر شده و انتشار آن با استقبال گسترده‌ی مخاطبانِ ژانر جنایی و علاقه‌مندان به رمان‌های ژاپنی همراه شد. این کتاب مورد توجه منتقدان نیز قرار گرفته و توانسته نامزدی جایزه‌ی ادگار آلن پو را برای بهترین رمان در سال 2004 به دست آورد. کتاب ورطه، روایت زندگی زنی جوان و شاغل به نام کونیکو است که در یک کارخانه‌ی بسته‌بندی غذاهای آماده مشغول به کار شده. او از نیمه‌شب تا ساعت پنج‌ونیم، باید بی‌وقفه و بدون استراحت مقابل تسمه‌نقاله بایستد و غذاها را بسته‌بندی کند. حقوقی که دریافت می‌کند، برای یک شغل پاره‌وقت نسبتاً مناسب است، اما کاری که باید انجام دهد، حقیقتاً کمرشکن است.

زن خسته و درمانده است. فشار روانی باعث شده بیشتر غذا بخورد و وقتی بیشتر می‌خورد، چاق‌تر می‌شود. گاه و بی‌گاه به سرش می‌زند و دلش می‌خواهد از دست همه، به‌خصوص از دست شوهر آزارگرش، رها شود. گاهی آرزو می‌کند زن دیگری باشد، زندگی دیگری داشته باشد، جای دیگری زندگی کند، با یک مرد دیگر. اما امکان عملی کردن هیچ‌کدام از این‌ها را ندارد. بنابراین تصمیم می‌گیرد شوهرش را به قتل برساند و تصمیمش را هم عملی می‌کند. حالا او مانده و شوهرش که دراز به ‌دراز افتاده، چشم‌هایش نیمه‌باز مانده و نوک زبانش از لای لب‌هایش بیرون زده...

زن می‌خواهد برای پنهان کردن جنازه از همکارش، ‌ماساکو کمک بگیرد و رازش را برای او فاش کند. وقتی چشمِ ماساکو به جنازه‌ی مرد می‌افتد، متوجه می‌شود که به طرز غافلگیرکننده‌ای آرام است. نه از جنازه وحشت می‌کند و نه از کونیکو. شاید به این دلیل که اصلاً کنجی -همسر کونیکو- را نمی‎‌شناخته است. البته هنوز کمی زمان نیاز دارد تا واقعیت را درباره‌ی کونیکو هضم کند و بپذیرد همکارش که همیشه برای او همسر و مادری بی‌عیب‌‌ونقص به نظر می‌رسیده، در واقع قاتل بوده!

ماساکو به دلایلی شخصی، تصمیم می‌گیرد به همکارش کمک کند. قرار بر این می‌شود که حول‌وحوش ظهر، کونیکو با شرکت شوهرش تماس بگیرد و سؤال کند که آیا همسرش آنجاست یا نه. بعد تظاهر کند که همسرش دیشب به خانه نیامده و او بسیار نگران شده. به عبارت دقیق‌تر، آن‌ها نقشه‌ای می‌چینند تا هیچ‌کس به کونیکو شک نکند.

ایده‌ی ماساکو برای پنهان کردن جسد نیز هوشمندانه است! او پیشنهاد می‌دهد اجزای بدن مرد را با زباله‌ها قاطی کنند. به بیان دیگر، کنجی را قیمه‌قیمه کنند و بعد بریزند توی آشغال‌ها! برای آنکه بدانید انتهای ماجرا چه می‌شود و چگونه همه‌ی نقشه‌های ماساکو و کونیکو نقش‌برآب می‌گردد، پیشنهاد می‌کنیم کتاب ورطه را در دست بگیرید و خود از نزدیک شاهد ماجراها باشید!

کتاب ورطه را سعید کلاتی برای انتشارات گویا ترجمه کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب ورطه

• نامزد جایزه‌ی Naoki در سال 1997
• نامزد جایزه‌ی ادگار آلن پو برای بهترین رمان در سال 2004
• برنده‌ی جایزه‌ی نویسندگان اسرارآمیز ژاپن (Mystery Writers of Japan) برای بهترین رمان در سال 1998

نکوداشت‎‌های کتاب ورطه

• به طرز حیله‌گرانه‌ای سرگرم‌کننده است. (مترو)
• کتابی که به شدت تکان‌تان می‌دهد! (دیلی تلگراف پابلیشد)
• یک کوکتل قوی از فمنیسم و عدالت! (نیویورک تایمز بوک ریویو)
• جسورانه و آزاردهنده. رمان ورطه آماده است تا محدودیت‌های این دنیا را از بین ببرد. قابل‌توجه. (لس‌آنجلس تایمز)
• تریلری رازآلود... کتاب ورطه پیچش‌های داستانی عالی و قدرتمند و چنان پایانی دارد که باعث می‌شود هانیبال لکتر [شخصیتی تخیلی که قاتلی زنجیره‌ای است و قربانیانش را می‌خورد] با خواندنش لبخند بزند! (لایبرری ژورنال)
• کتاب ورطه تریلری فراموش‌ناشدنی است که همزمان عنوان «یکی از بهترین آثار ادبیات فمنیستی در عصر معاصر» را به‌تنهایی به دوش می‌کشد. (مجله‌ی تلگراف)
• کتاب ورطه پیرنگی انتقامی فمنیستی دارد که با طنز و احساس ژاپنی ترکیب شده است. (ایندیپندنت)
• تریلری ابزورد، فوق‌العاده و تکان‌هنده. (بوک تراست)
• این کتاب نگاهی به غایت پیچیده به زوایای تاریک جامعه‌ی ژاپن دارد و در عین حال، کلیشه‌های زنان ژاپنی را از بین می‌برد. (واشنگتن پست)
• ورطه رمانی سیاه، اغواگر و حتی بی‌رحمانه است. نویسنده‌ در این رمان طبقات پایین‌تر جامعه‌ی ژاپنی را با طنزی گزنده واکاوی می‌کند. (بوک)
• بی‌نهایت راضی‌کننده است. ورطه به هیچ‌کدام از رمان‌هایی که تابه‌حال خوانده‌اید شباهت ندارد. (کیرکس ریویوز)
• بالاخره یک کتاب توانست در این ژانر بدرخشد. کتاب ورطه به شکل واقع‌گرایانه‌ای به مخاطب نشان می‌دهد که انسان‌های معمولی به سوی انجام جرمی بی‌رحمانه کشیده می‌شوند. (داوران جایزه‌ی نویسنده‌های معمایی ژاپن)
• کتاب ورطه تصویری بی‌رحمانه و واقع‌گرایانه از عصر حاضر را پیش روی ما می‌گذارد. دقیق و غیراحساسی. (نیوزویک)
• روان‌شناختی، استادانه و زیرکانه. (سانفرانسیسکو کرونیکل)
• ورطه آن‌قدر تاریک و ترسناک بود که از خود بیخودم کرد. هیچ‌کدام از داستان‌های آمریکایی توان رویارویی با ورطه را ندارند. (یو‌اس‌ای تودی)

کتاب ورطه برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب ورطه برای دو گروه از مخاطبان مناسب است. نخست، دوست‌داران ادبیات‌ ژاپن و دوم، علاقه‌مندان به رمان‌های معمایی و جنایی.

در بخشی از کتاب ورطه می‌خوانیم

وقتی به دبیرستان می‌رفت، یک روز با پدرش دعوا کرده و برای همیشه خانه را ترک کرده بود. مدتی متصدی میز ماژونگ شد و در یک سالن قمار کار کرد تا این‌که گانگستری از یکی از خانواده‌های یاکوزا او را زیر بال‌وپرش گرفت. ولی‌نعمتش ثروتش را از راه خانه‌های فساد و خرید‌و‌فروش مواد در شینجوکو به دست آورده بود و وظیفه‌ی ساتاکه این بود که اجازه ندهد هیچ‌کدام از رامشگرها فکر فرار به سرشان بزند. با این‌ حال، یک روز، اتفاق بدی افتاد. گروهی که ساتاکه برایش کار می‌کرد، فهمیده بود که زنی مشغول تورکردن دخترهای آن‌ها برای گروه دیگری بود. آن‌ها ساتاکه را فرستادند تا برود و مشکل را با آن زن حل کند، اما او درعوض آن زن را کشت. آن زمان 26 سالش بود و برای این جرم 7 سال از عمرش را در زندان گذراند، چیزی که حتی آنا هم درباره‌اش نمی‌دانست، چه برسد به کونیماتسو یا چو-سان. به‌ دلیل سابقه‌ی زندانش تصمیم گرفته بود نقش کمرنگی را در کسب‌و‌کارش بازی کند و چو، مدیر داخلی تایوانی را برای میکا و کونیماتسو را برای کازینو استخدام کند.

تقریباً بعد از بیست سال، هنوز هم می‌توانست آن اتفاق را به وضوح و دقیق به یاد بیاورد - صدای آن زن را، حالت صورتش را وقتی جان می‌داد، حس انگشتانش روی کمرش، لرزشی را که در ستون فقراتش حس کرده بود. حقیقت این است که تا کسی را نکشته‌اید، هرگز حدود واقعی‌تان را نخواهید فهمید؛ هیچ چیزی در دنیا شبیه به کُشتن نیست. بدون شک، در کشتن نوعی حس گناه عمیق نهفته است، اما ساتاکه در وجودش نوعی کشش و جاذبه به لذت از درد را کشف کرده بود و از نزدیکی به خودِ مرگ، باری سنگین را در وجودش حس می‌کرد. گرچه دیگر اعضای گروه، خودشان به خشونت عادت داشتند، وقتی دیدند او چه کار کرده بود، با انزجار نگاهش کرده و گفته بودند: «زیاده‌روی کردی.» او هرگز آن نگاه آمیخته با تنفر و انزجار را در چهره‌شان فراموش نمی‌کرد؛ اما درنهایت به خودش گفت که هیچ‌کس دیگری نمی‌توانست آنچه را بین آن دو اتفاق افتاده بود درک کند.

فهرست مطالب کتاب

شیفت‌شب
حمام
کلاغ‌ها
کابوس‌ها
کار پروژه‌ای
آپارتمان 412
ورطه