معرفی و دانلود کتاب رزهای بر باد رفته

معرفی کتاب رزهای بر باد رفته

کتاب رزهای بر باد رفته، به قلم مارتا هال کلی نامزد جایزه‌ی بهترین کتاب گودریدز بوده است. این کتاب ماجرای دوستی سه زن با نام‌های الیزا، سوفیا و وارینکا را در طول سال‌های 1912 تا 1921 روایت می‌کند. الیزا به همراه سوفیا به روسیه سفر می‌کند؛ اما با قیام بلشویک‌ها علیه تزار مواجه شده و به ناچار به آمریکا بازمی‌گردد. وارینکا زن فالگیری است که توسط سوفیا به‌عنوان خدمتکار استخدام می‌شود. اما سرنوشت در این دوره‌ی سیاه از تاریخ برای این سه زن چه نقشه‌هایی کشیده است؟ با مطالعه‌ی رمان رزهای بر باد رفته به یک ماجراجویی تاریخی پرتنش و هیجان‌انگیز وارد می‌شوید.

درباره‌ی کتاب رزهای بر باد رفته

سال‌های منتهی به جنگ جهانی اول، حوادث زیادی را در دل خود جای داده‌اند. جریان آشفتگی‌های انقلاب بلشویکی و قیام سرخ‌ها در برابر سفیدها یکی از آن‌ها است. به راستی که کتاب رزهای بر باد رفته (Lost roses) به قلم مارتا هال کلی (Martha Hall Kelly) سفری هیجان‌انگیز به گذشته است و رویدادهای بسیاری را در دل خود جای می‌دهد. داستان از جایی شروع می‌شود که الیزا به همراه سوفیا برای مشاهده‌ی شکوه روسیه‌ی تزاری به سن‌پترزبورگ سفر می‌کند. سفر این دو دوست با اعلان جنگ صربستان علیه روسیه و سقوط امپراطوری سزاری مصادف می‌شود. بر همین اساس، الیزا به ناچار به آمریکا بازگشته و سوفیا و خانواده‌اش در روستای مادری خود پناه می‌گیرند.

سوفیا در ده به خدمتکار نیاز پیدا کرده و دختر فالگیری به نام وارینکا را استخدام می‌کند. این کار سوفیا، خطرات زیادی را برای خانواده‌ی او به همراه می‌آورد. از طرفی دیگر الیزا در آمریکا به خانواده‌های سفید روس برای فرار از آشوب‌های انقلاب کمک می‌کند. مارتا هال کلی، نگرانی سه دوست دورافتاده از هم و عشق و پیوند قلبی بین آن‌ها را به زیبایی هرچه تمام‌تر توصیف می‌کند.

خیابان‌های متلاطم سن‌پترزبورگ و آوارگی مردم در محله‌های پاریس جنگ‌زده، تصاویر اندوهناکی است که در کتاب رزهای بر باد رفته به خوبی توصیف می‌شود. این داستان با الهام از رویدادهای واقعی نوشته شده و یکی از کتاب‌های سه‌گانه‌ی (Woolsey-Ferriday) به قلم مارتا هال کلی است. کتاب دختران یاس یکی از رمان‌های جذاب این سه‌گانه در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز قرار می‌گیرد و داستان نسل بعدی خانواده‌ی الیزا را روایت می‌کند. از لحظه‌ی تسخیر کاخ تزار توسط بلشویک‌ها و غارت کردن آن در رمان رزهای بر باد رفته، خوانندگان با تعلیق جذابی روبه‌رو می‌شوند. سرنوشت این سه دوست چه خواهد شد؟ چه کسی می‌داند تاریخ چه نقشه‌های شومی برای آن‌ها کشیده و چه چالش‌هایی را بر سر آن‌ها قرار می‌دهد؟

پرداختن به ماجراهای دوستی زنانه، آن هم در دل جنگ که به قول سوتلانا الکسیویچ هیچ چهره‌ی زنانه‌ای ندارد، به قلم قدرتمند مارتا هال کلی، توجه بسیاری از منتقدان را به خود جذب کرده و مخاطبان بسیاری را به خواندن کتاب رزهای بر باد رفته تشویق می‌کند. عنوان رمان رزهای بر باد رفته، استعاره‌ای زیبا از عشق، دوستی و کنکاش برای یافتن نور در دل تاریک‌ترین روزهایی است که جهان به خود دیده است. این رمان خواندنی، توسط پگاه ملکیان به فارسی برگردانده شده و به همت انتشارات گویا، در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است.

جوایز و افتخارات کتاب رزهای بر باد رفته

• نامزد جایزه بهترین کتاب گودریدز
• قرار گرفتن در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز

نکوداشت‌های کتاب رزهای بر باد رفته

• یک رمان تاریخی جذاب و توصیفی که بر اساس رویدادهای واقعی نوشته شده است. این کتاب، پیش‌درآمد خوبی برای کتاب دختران یاس است. (مجله‌ی پیپل)
• این داستان حماسی با مضمون گسترده‌اش، طرفداران و خوانندگان داستان‌های تاریخی را به طور یکسان هیجان‌زده و خوشحال خواهد کرد. (شرکت رسانه‌ای PopSugar)
• مارتا هال کلی به نحوی به‌یادماندنی، سه زن جسور را به تصویر می‌کشد که بر سختی‌ها پیروز می‌شوند و دوران پیچیده و پرتلاطم تاریخ را با موفقیت پشت سر می‌گذارند. (پابلیشرز ویکلی)
• متن داستان بسیار غنی است و جزئیاتی واضحی را درمورد دوره‌ی زمانی ارائه می‌دهد. داستان ظریفی که از قدرت زنان صحبت می‌کند. (مجله‌ی Kirkus Reviews)

کتاب رزهای بر باد رفته برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی کتاب رزهای بر باد رفته به تمامی علاقه‌مندان به داستان‌های تاریخی و مرتبط با وقایع جنگ‌های جهانی پیشنهاد می‌شود. علاقه‌مندان به روایت‌های زنانه با محوریت جنگ و وقایع تاریخی نیز از مطالعه‌ی این کتاب لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب رزهای بر باد رفته می‌خوانیم

از آنجایی که دو سال پیش تاراس مأمور مالیات را شکار کرد و سکه‌هایمان را پس گرفت هنوز کمی اقبال خوب داشتیم. مامکا مثل گل در حال مرگی که سعی دارد یک بار دیگر شکوفه کند کمی قوایش را به دست آورد و دوباره شروع به خیاطی و طالع‌بینی کرد. درعین‌حال مأمور مالیات اقبال بلندی نداشت. جایی در جنگل گیر چاقوی تاراس افتاد و درازبه‌دراز خوابید.

شانس نتوانست کاری برای سقفمان بکند. با گذشت زمان کاهگلش سیاه شده بود و بارش باران‌های سرد در شب باعث شده بود از اینجا و آنجا چکه کند. پاییز به جنگل‌های اطراف مالینوف رسیده بود و بخار سفید از دهانمان بیرون می‌آمد. اجاق داشت با سرعت هرچه تمام‌تر ترتیب آخرین کنده‌های درخت غان را می‌داد و اتاق سرد بود؛ اما شمع پیه‌سوز کنار تخت، پیشانی‌ مامکا را که از تب می‌درخشید نشان می‌داد. یقه‌ی لباس‌خوابش را کشید و هوا را در ریه‌هایش فرو داد. یک قابله‌ی پیر که هفته‌ی پیش آمده بود - چون شب آمده بود هزینه‌ی بیشتری گرفت - گفته بود شاید سل باشد. شاید هم نه.

موهای مامکا را شانه کردم. بلند و فر بود و تا روی شانه‌هایش می‌رسید. کمکش کردم ژاکتی را که خودش درست کرده بود بپوشد. روی یقه‌اش نقره‌دوزی کرده بود و یکی از بهترین کارهایش به حساب می‌آمد. سربند مرواریدی را روی سرش گذاشتم. کوکوشنیک مادر خودش بود. بیماری چقدر پیرش کرده بود. هنوز به چهل سال هم نرسیده بود ولی در سایه‌ها حداقل ده سال پیرتر به نظر می‌آمد؛ بااین‌حال حفره‌های زیر گونه‌اش چهره‌ای فاخر و سلطنتی به او بخشیده بود. منطقی بود چون پدرش از یک خانواده‌ی سطح بالا بود. یک معلم محترم که حتی قایق تفریحی خاندان سلطنتی را از نزدیک دیده بود.

مامکا یک دستش را بالا گرفت. «زیاد نزدیکم نشو عشق من.»