معرفی و دانلود رایگان کتاب هشت داستان

برای دانلود قانونی کتاب هشت داستان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب هشت داستان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب هشت داستان

از متن کتاب:

دو بعد از نیمه شب یعنی تمام شب بخوابی. یعنی کلافگی و خستگی و شتاب، همراه با دلتنگی و اضطرابی مجهول و این که می‌روم و می‌مانم و دیگر برنمی‌گردم (از آن فکرهای الکی)، یا برعکس، همین جا، در همین تهران عزیز ـ با همه خوبی‌ها و بدی‌هایش ـ می‌مانم و از جایم تکان نمی‌خورم (از آن تصمیم‌های الکی‌تر) و خلاصه این که گور پدر این سرگردانی و این رفت و برگشتهای ابدی (ابدی به اندازه‌ی عمر من) و این پرواز نصف شب و کشیدن چمدان‌ها و عبور از گمرک ـ پل صراط ـ و تفتیش تحقیرآمیز بدن و کفش و جیب و کیف و سوراخ گوش و دماغ.

خداحافظی. بدون حرف، بدون نگاه، سرد و سریع، با بغضی پنهانی و خشمی بی‌دلیل، که نباید نشان داد و حسی تلخ که باید فرو بلعید و زد به چاک.

ورودی خواهران. ظاهرم قابل قبول نیست. روسری‌ام عقب رفته و آخرین دگمه‌ی پای روپوشم باز است. بسیار خب. حق با شماست. سر و وضعم را مرتب می‌کنم. باربری که چمدان و کیف دستی‌ام را آورده، عجله دارد. پولش را می‌خواهد. دنبال مسافری دیگر می‌گردد.

فهرست مطالب کتاب

انار بانو و پسرهایش
آینه
جشن فرخنده
حاج بارکالله
عالیجناب
گدا
ماهی وجفتش
چند روایت معتبر درباره‌ی برزخ

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب هشت داستان
نویسنده، ، ، ، ، ، ،
سال انتشار۱۳۹۳
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات100
زبانفارسی
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان اجتماعی ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب هشت داستان

Mojgan Hatai
۱۴۰۲/۰۹/۰۳
داستان اناربانو... چه دلهره‌ی شیرینی در این داستان من داشتم در سطر سطرش دلم قنج قنج میشد گویی در آن رخت می‌شویند... لاکن اضطرابش مانند لحظه ایست که می‌خواهی مادر شویی... درد شیرین... اضطراب دوست داشتنی. ‌.. داستانی از مهاجرت.. برای ساختن فردایی بهتر، اما برخی مفهوم زندگی را گم کرده‌اند و حتی در هم آنسوی دنیا پیدایش نمی‌کنند.. آیا پسران اناربانو آن بهایی را که داده بودند به اندازه‌اش امید و عشق و آزادی گرفته بودند... بهای دوری از مادری شیرین بهای غربتی شدن...
داستان دوم یک درام شبه واقعی از مردی که خودش را گم کرده... اگر خودت، خود را نشناسی چگونه باید انتظار داشت نانوا و بقال و... تو را بشناسند
درد گمگشتگی و فنا در خود... در پایان داستان که جسم مرد آرام آرام تجزیه می‌شود گویی فرصتی که برای بازیابی و خودشناسی دوباره را که به او داده شده از دست داده (بخاطر انتخاب هویت یک مرده) و اینگونه به فنا می‌رود. درس استفاده از فرصت‌های زندگی.. (چقدر نظرم اینبار فرق داره با سری قبل که این داستان خواندم)
داستان سوم... حال و هوای داستان دوست دارم. اما واقعیت بگم سبک نوشتن نویسنده من را گیج میکنه و خیلی متوجه‌ی خوب یا بد بودن اتفاقات نمیشم... انگار مال‌ی فرهنگ بیگانه است
داستان زیبای عالیجناب... داستانی از تعصبات اعتقادی خشک و تقلید‌های کورکورانه... خانواده از هم گسیخته، زن و شوهری‌های ظاهری...
دلم بدجوری برای بابای افسانه سوخت.. مردی که در خانه و خانواده‌اش بیگانه است تنهاست...
داستان گدا برایم ترسناک و تعجب آور بود... اعتقاد راسخ یک پیرزن به گدایی... که گدایی ثواب دارد؟!!!! آخر این چگونه تفکری است؟ بیماریست
سید ایمان شاددل
۱۴۰۳/۰۹/۲۱
کتاب هشت داستان، از نظر من دارای داستان‌های با سبک‌های متفاوت بود، که داستان انار بانو که اولین داستان این کتاب بود، به نظر داستان خوبی بود اما به نظر می‌تونست تصمیمات درست تری گرفته بشه تا انار بانو در کشور دیگر گم نشود، مثلا فرزندان انار بانو می‌توانستند، از کشور سوئد به فرانسه بیایند و در منتظر فرودگاه فرانسه، مادرشان باشند، اما با وجود این اشکال در داستان، این نکته در داستان جالب بود که برای رسیدن به هدف، در اولین قدم باید از منطقه‌ی امن خود خارج شد، ولی برای رسیدن به مقصد باید در مرحله‌ی دوم، برنامه مناسبی داشت (حداقل برداشت من از این داستان به این صورت بود. ) مابقی داستان‌ها، مثل داستان آینه، که هویت خود را گم کرده بود، نتیجه‌ی یک عمر ارتباط نداشتن با اجتماع، را در آینه منعکس می‌کنند. داستان «گدا» فکر کردم در انتهای داستان مشخص شود، که چرا آن پیرزن گدایی می‌کند، و آیا به دنبال هدف خاصی از گدایی می‌باشد، یا اینکه می‌خواهد پیامی را به اطرافیانش منتقل کند، ولی از دید من پایان جالبی نداشت. در داستان عالیجناب من این معنی رو برداشت کردم که هر کار متفاوتی، اسمش خلاقیت نیستمابقی داستان‌ها نیز، من زیاد نتونستم معنی شو بفهم، در کل تمام معانی که از این داستان‌ها درک کردم، برداشت خود من از این داستان‌ها بوده، و شاید نویسندگان داستان‌ها منظور دیگه‌ای داشتن.
اعظم آقامحمدی
۱۴۰۳/۰۲/۰۷
سلام کتاب هشت داستان در مجموع خوب بود مخصوصا در قسمتی از داستان ها که برای گذشته بود یک جور معرفی مردم شناسی و انسان شناختی هم بود مثل داستان حاج بارک الله یا جشن فرخنده که نویسنده وقایع داستان را از نگاه یک نوجوان نوشته است. در داستان اناربانو احساس کردم خود راوی دچار بی هویتی، از خودبیگانگی، و یک اضطراب پریشانی است. داستان و اتفاق مدرن بود. راوی یک دید فوق العاده منفی نسبت به وطن خود دارد به عنوان مثال هر اتفاقی که توسط پرسنل فرودگاه ایران رقم می خورد را به گونه ای بیان می کند که گویی آن ها دشمن اول و آخرش هستند اما وقایع فرودگاه پاریس را مدرن و متجدد و عالی به تصویر می کشد. در خصوص کتاب آینه هدف از نوشتن متن را نفهمیدم که چه بود لذت نبردم. جشن داستان یک نوشته عالی بود اما هم آخر داستان را نفهمیدم وهم این همه برخوردهای پر از ناسزا و فحش در یک خانواده آن هم روحانی چه معنی داشت. مکالمه عادی اعضای خانواده همه با فحش شروع می شد. در داستان عالی جناب در مورد یک مسلک می خواست صحبت کند ولی نفهمیدم کدام مسلک. از نظر من ناقص بود. داستان گدا خیلی حرفها برای گفتن در خصوص احترام به والدین به خصوص برای نسل جدید دارد. چه می شود که با ۸ فرزند مادر خانواده تنها رها می شود تا مجبور شود به گدایی بیفتد. داستان تامل برانگیز و برگرفته از واقعیت بود. دو داستان آخر رازیاد نپسندیدم مخصوصا محتوای چند روایت معتبر درباره برزخ. راوی در برزخ انتخاب همسر آن هم با عشق بود اما واقعا مگر دل آدم دروازه است که هر جنس مخالفی را ببیند تمنا کند و اسم آن را عشق بگذارد؟ همه ۸ داستان پر بود از غلط املایی انگار تایپ کننده محترم، فقط می نویسد بدون اینکه یکبار برگردد و ویراش کند. با تشکر
Ahmad
۱۴۰۲/۰۵/۱۴
با سلام
این کتاب چون از چند نویسنده مختلف است برای دارای سطح یکسانی نیست بعضی قصه‌ها بسیار زیبا و بعضی‌ها بسیار ضعیف هستند..
داستان اول داستان انار بانو داستان یک پیرزن است که بعد از فوت همسرش بچه‌ها را با کارگری بزرگ می‌کند و با خودش همیشه فکر می‌کنید که بچه هایش عصای پیری می‌شوند ولی اول یکی و
از بچه هایش به خارج از کشور می‌رود بعد دومی را هم بردارش با خودش می‌برد و سالها پیرزن تنها با خیال بچه هایش زندگی می‌کنند تا اینکه یکی از. بچه هایش نامه می‌دهد که به پیش. او برود او که سواد ندارد نامه‌ها را به معلم روستا می‌دهد تا برایش بخواند و بعد از درس و جوی فراوان متوجه می‌شود که آن‌ها خیلی از او دور هستند و هر جا که می‌رود کیانی به او کمک می‌کنند تا راهش را گم نکند و در راه می‌خواهد از ایران خارج شود با خانمی همراه می‌شود که به او کمک می‌کند ولی مقصد آن‌ها با هم دقیقا یکی نیست و در کشور فکر کنم فرانسه بود که‌ام خانم مجبور می‌شود راه خودش را برود و او باید به سوئد برود و در این جا پیرزن روی زمین می‌نشیند و از جایش تکان نمی‌خورد که آن خانم دوباره دلش به رحم می‌آید و پیش او می‌رود تا به او کمک کند که پاسپورت پیرزن در دست او می‌ماند و از هم جدا می‌شوند که متاسفانه نویسنده که تا قبل از این به ریزترین جزییات پرداخته بود ناگهان داستان را در تعلیق و بی خبری تمام می‌کند که خواننده را مثل یک طفل یتیم در طوفان رها می‌کند. داستان دوم یک پیرمردی است که شناسنامه‌اش را گم کرده است که داستان بسیار ضعیفی است.
داستان سوم درباره کشف حجاب در زمان رضاخان است که از خانواده‌های معروف وکارمندان ادارات خواسته می‌شود که با همسرانشان بدون حجاب در مجالس رسمی شرکت کنند که مشکلاتی در این بین به وجود می‌اید
Mostafa Arshad Ebi
۱۴۰۱/۰۲/۱۴
این مجموعه داستان از بزرگان کار را برای نوشتن نظر و نقد سخت میکند و محدودیت نوشتن برای همه داستانها دارم. الان با داستان گلی ترقی شروع میکنم..
مادرانه‌ای غم‌انگیز بود که امشب برای بار دوم خواندمش و دلم برای مهربانی‌های اناربانو پر کشید. اگر داستان فرامتنی دارد و در پسِ آن مضامین دیگری است اما متن
نمی‌دانم، داستان و پایان آن خیلی به دلم نشست. قلم گیرایی داشت و دلم را با خودش همراه کرد؛ آن‌قدر که انگار اناربانو "انار محبت" را به دست خودم داده و رفته است... این داستانی کوتاه از مجموعه "جایی دیگر" است. امیدوارم روزی آثار دیگر خانم "گلی ترقی" را هم اینجا بخوانم و این تنها کتابش در کتابراه نباشد.
Ali Fattahi
۱۳۹۹/۰۵/۱۵
گدا، بعضی از گداها طلب مادیات می‌کنند، اما گداهایی هم وجود دارند که برای اندکی محبت، عشق، اندکی نگاه دست طلب دراز میکنند. ما انسان‌ها همه بی چیز و فقیریم، نه از نظر سیم و زر، نه زیرا وقتی می‌خوابیم صدای مچاله شدن اسکناسهای کاغذی را درون بالشتمان می‌شنویم و از برای وجود آن است که خوابمان میبرد. اما، لباس ذهنمان پاره است و کاسه اندیشه مان سوراخ. ما نمی‌توانیم تعویضشان کنیم، اما می‌توانیم با نخ تفکر و اندیشه و آموختن، تاروپود‌های محکم و نا گسستنی برایش وصله و پینه کنیم...
مهناز قاسمی نژاد
۱۴۰۳/۰۷/۱۲
هشت کتاب از هشت نویسنده، من داستان اناربانو و داستان آخر را دوست داشتم. داستان جشن فرخنده و زنی که به خاطر ثواب گدایی میکرد، چیزی دستگیرم نشد. هرچند که داستان کوتاه بود اما نتونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم. در کل ۸ تا داستان کوتاه از ۸ نویسنده خوب، ارزش یک بار خوندن را داره. زندگی کردن با قهرمان و هر داستان، برای ساعتی هم شده آدم را از دست روزمرگی های زندگی نجات میده. گاهی با یه داستان قلبت پر از رنگ حس میشه. گاهی هم با برخی داستان ها گیج و منگ میمونی که واقعا هستند آدمهایی چنین و چنان؟
سما جعفری
۱۴۰۳/۰۷/۲۰
داستان‌هایی که شخصیتهای آشنایی دارند، یعنی مشابه آن‌ها را در اطرافیان یا کوچه و خیابان میبینیم، بسیار باورپذیرترند. زیرا احساس همذات پنداری که خواننده با شخصیتها پیدا میکند اورا در داستان غرق میکنند و انگار دارد همان زندگی یا ماجرا را تجربه میکند. همچنین اتفاقات روزمره و لوکیشنهای معمولی نیز همین تاثیر را دارند. از دیدگاه من، تقریبا همه داستانهای کتاب، این ویژگیها را دارند. ضمنا به عزیزانی که به تازگی داستان نویسی را آغاز کرده اند، مطالعه این کتاب توصیه میشود.
بانوی ستاره چین
۱۳۹۸/۰۳/۰۱
سلام
نوع نگارش داستان‌ها و تنوع موضوعاتشون خوب بود
ولی چندتاشون بی‌سر و ته بود و این موضوع به شدت توی ذوق میزنه و گویی وقتمون رو تلف کردیم
انار بانو خیلی عالی بود
مردی در آینه (اگر اشتباه نوشتم ببخشید) که شناسنامشو گم کرده بود خیلی وقت تلف کن بود
گدا هم قشنگ بود ولی پایانش معمولی بود
جشن فرخنده خیلی عالی بود
در کل بخونیدش چون ب حال و هوای قدیم می‌بره خوبه
من توصیه میکنم بخونید
با تشکر
ppppp ppppp
۱۳۹۶/۰۸/۲۸
داستان انار بانو، داستانی زیبا از گلی ترقی، فرودگاهی که تقریبا تمام داستان آن جا اتفاق می‌افتد، تقابل دو نگاه، مدرن و قدیم،، سادگی و پیچیدگی، این آن قسمت جذاب داستان است،، بقیه به نظرم میشد حذف هم شوند،،، گیر دادن به تبر، اقای طوطی،، و... انتقاداتی از این دست که انگار یک عادت غلط فرهنگی است که حتی نخبگانمان نیز به آن خو کرده اند، نه در فضاسازی داستان موثر بوده و نه ریتم داستان را تندتر میکند،
نسیم رفیعی
۱۳۹۴/۰۶/۲۸
کتاب عالی بود، چون مجموعه‌ای از بهترین نویسنده‌های ایران رو در خود داشت. فقط نظرات دوستان خیلی عجیبه. من حسم اینه که دوستان تا به حال داستان کوتاه نخوندن و حالا با یک اپلیکیشن مجانی، مجالی دست داده که نگاهی به چند داستان بیاندازند. شاید بشه گفت که داستان کوتاه یک ورق از یک زندگیه. قرار نیست آغاز و پایانی داشته باشه. هدفش انتقال یک فکر یا حسه.
Shaghayegh Sohrabi
۱۳۹۸/۱۱/۱۴
قلم تمام نویسندگان شیوا بود اما بیشتر داستانها تلخ بود. فقط داستان خانم گلی ترقی (انار خانم) و محمود دولت آبادی دوست داشتم، بخصوص داستان خانم گلی ترقی. البته من هیچ وقت با داستانهی کوتاه ارتباط برقرار نکرده‌ام و برام دوست داشتنی نبوده. داستان آخر (دو ماهی) هم نخوندم. در جمع انتهای کتاب غمگین بودم.
sepideh ansarinia
۱۳۹۷/۰۴/۲۱
داستان انار بانو و بیخیالی اون خانومه رو مخم بود: (
داستان آینه برام گنگ بود: |
داستان ماهی و جفتش منو به خنده وا داشت D: اونجا که پسربچه گفت نه عکس ماهیه که تو شیشه است یه حس ضایع شدن خاصی توش نهفته بود =) ) )
و اما داستان آخر و چند خط آخرش: ) ) ) عجب!
ایمان مومنی
۱۴۰۰/۱۱/۱۴
کتاب داستان‌ها‌ی خوبی داره، به جز داستان مصطفی مستور که باورناپذیر و غیر واقعی بود. نثرش کمی ناپخته بود و البته از نظر جایگاه نویسندگی هم از باقی اسم‌ها کتاب پائین تره. از باقی بزرگان بهترین هاشون انتخاب شده به جز مدرس صادقی که میشد داستان دیگری از ایشون برای این مجموعه انتخاب کرد.
پریا مقدم
۱۳۹۴/۰۶/۳۰
کتاب ارزش یکبار خواندن را داشت البته برخی داستان‌ها مانند انارک وپسرهایش، جشن فرخنده، گدا وماهی وجفتش را میتوان بارها خواند و از آن لذت برد. داستان‌ها انسجام خوبی دارند و افت وخیزهایی که در داستان‌ها وبه خصوص نوشته گلی ترقی وجود دارد خواننده را به خواندن ادامه داستان ترغیب می‌کند.
مشاهده همه نظرات 290

راهنمای مطالعه کتاب هشت داستان

برای دریافت کتاب هشت داستان و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.