معرفی و دانلود کتاب فرزند ناب
برای دانلود قانونی کتاب فرزند ناب و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب فرزند ناب
داستان زندگی مردی روستایی به نام باباعلی و آخرین فرزند او، عرشیا، در کتاب فرزند ناب نوشتهی زینت شیخ مرادی نگاشته شده است. این کتاب که در گروه رمانهای فارسی قرار میگیرد، داستانی از تلاش و استقامت یک مرد روستایی و خانوادهی اوست.
دربارهی کتاب فرزند ناب
باباعلی مردی روستایی، صادق، درستکار و معتمد خان و اهل روستاست. تا جایی که خان او را برای کارهای شخصی مثل تحقیق دربارهی ازدواج پسرش میفرستد. باباعلی چند فرزند دارد که سودای ترک روستا و رفتن به شهر را دارند. آنها روستا را ترک میکنند، در شهر ساکن میشوند و برای خود خانواده تشکیل میدهند؛ اما در این بین، فرزند کوچک باباعلی، به نام عرشیا، با بقیه متفاوت است. او برای رسیدن به موفقیت تلاش و پشتکار زیادی دارد و درعینحال، هوای پدر و مادر و برادرانش را دارد. او در مسیر زندگی فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر میگذارد و برای گرفتن حق خود و خانوادهاش از هیچ کوششی باز نمیماند. زینت شیخ مرادی در کتاب فرزند ناب داستانی از مشکلات پیش روی مردی روستایی و فرزندانش را روایت میکند.
کتاب فرزند ناب از دل یک روستا و توصیف مکانها و عناصر روستایی شروع میشود و با مهاجرت شخصیتهای داستان از روستا به شهر، فضای داستان از حال و هوای روستایی به فضاهای شهری کشیده میشود. قهرمان داستان با مشکلات زیادی چون بیپولی، بیماری پدر و اختلافات خانوادگی دستوپنجه نرم کرده و همواره تلاش میکند بر مشکلات فائق آید. نویسنده در این کتاب داستانی از وفاداری، تلاش، شکست و موفقیت را به تصویر میکشد. خواننده در حین مطالعهی این رمان با غمها و شادیهای قهرمان همراه میشود و ممکن است خود و دغدغههایش را در دل این داستان بیابد. این داستان را انتشارات شاپرک سرخ منتشر کرده است.
کتاب فرزند ناب برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای کسانی که به داستانهای اجتماعی علاقهمند هستند، مناسب است.
در بخشی از کتاب فرزند ناب میخوانیم
بابا علی داخل رفت همسرش را نگران دید. علتش را میدانست تاب نگاه او را نیاورد. غمی در نگاهش بود. سر پایین آورده و خاموش گرفته بود و به دختر کوچکش لباس میپوشاند. دمی درنگ کرد و سپس بچه ها را صدا کرد و با هم به گاومیش ها سر زدند. بعد از رسیدگی به آنها عارف با نشاط خاصی پرسید: «مادر پس کی میرویم شهر؟!»
عطیه خانم بیالتفات به سؤال پسرش بعد از اتمام کار دستهایش را شست و به آشپزخانه رفت. عادل متوجه حال مادرش شد. درحالیکه همراه او به داخل رسیده بود گفت: «مادر عارف پرسید کی به شهر میرویم؟!»
عطیه خانم با بیاعتنایی گفت:
«هر وقت قسمت شد. حالا دیگه چرا به من پیله کردید؟»
بابا علی با کف دست صورتش را مالاند و گفت:
«امان از دست شما.»
«ولی پدر تأمل و تأخیر لازم نیست. زندگی در شهر چیز دیگری است. چرا که به ازای هرگام که بر میداریم برایمان پیشرفتی حاصل میشود.»
«ولی پسرم من و مادرت عمریست اینجا روزگار میگذرانیم زندگی در شهر برایمان غیر قابل تحمله.»
«پدر قبول؛ اما اوایل برای همه حتی ما هم سخته. بعد از گذشت زمان آنگونه که باید پیش میرود همه چیز عادی و رو به بهبود خواهد شد.»
«خوب حالا ببینم خان و کدخداها چه میگویند. هنوز اجازه نگرفتم. فعلا به آن فکر میکنم. در اولین فرصت باهاشون حرف میزنم.»
«خوب امروز برو به آنان بگو»
«باشد پسرم.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب فرزند ناب |
نویسنده | زینت شیخ مرادی |
ناشر چاپی | انتشارات شاپرک سرخ |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 209 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-463-478-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |