معرفی و دانلود کتاب ردپای آسمان: خوشبختی یعنی همین
برای دانلود قانونی کتاب ردپای آسمان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ردپای آسمان: خوشبختی یعنی همین
کتاب ردپای آسمان نوشتهی علی طرقی، داستانی واقعگرایانه با سبک نامهنگاری است. کتاب حاضر قصهی پسری جوان را به تصویر میکشد که با مخالفت مادرش برای خواستگاری از دختر مورد علاقهاش مواجه میشود. مادر، با تأکید بر اهمیت استقلال مالی، بر این باور است که پسر باید پیش از ورود به زندگی مشترک، حرفهای پایدار و درآمدی مشخص داشته باشد.
دربارهی کتاب ردپای آسمان
علی طرقی در کتاب ردپای آسمان به زندگی و معضلات این روزهای ایرانیها میپردازد. معضلی بزرگ به اسم ازدواج که پیش و پس آن دردسرها دارد. نویسنده در این کتاب قصهی پسری را بازگو میکند که میخواهد با دختر محبوبش ازدواج کند، ولی چون کار و بار درست و حسابی ندارد، مادرش با این اتفاق موافق نیست. این پسر، در واکنش به این چالش، تصمیم میگیرد چهل روز روزه بگیرد و در این مدت به سادهترین غذاها بسنده میکند. در کنار این، او قصد دارد دستنوشتههای آقا جمال دربارهی شرح لمعه را مطالعه کند تا از نظر ذهنی خود را برای مراحل بعدی زندگی آماده کند. با این حال، مسیر پیش روی او پر از دشواریهایی است که تصمیمات او را بارها به چالش میکشند.
این داستان با بیان مشکلات اجتماعی و فرهنگی، به پیچیدگیهای زندگی فردی و روابط خانوادگی میپردازد. روایت آن با دقتی بالا به احساسات و انگیزههای شخصیتها پرداخته و مخاطب را به سفری عمیق در دل دنیای شخصیت اصلی میبرد. علی طرقی با ترکیب قصههای واقعی و نوشتاری به سبک خاطرات با داستانهایی زاییدهی تخیل خود، این کتاب را به رشتهی تحریر درآورده و انتشارات شاپرک سرخ آن را چاپ و منتشر کرده است.
کتاب ردپای آسمان برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به رمانهای اجتماعی ایرانی که به موضوعات روز، همچون ازدواج میپردازد و نگاهی اجتماعی به مسائل دارد، این کتاب را از دست ندهید.
در بخشی از کتاب ردپای آسمان: خوشبختی یعنی همین میخوانیم
دیروز، هنگام سحر قم بودم و اطراف حرم و فیضیه پرسه میزدم تا صبح شود. میخواستم وقتی آیتالله بهجت برای نمازِ صبح به مسجدش میآید، ملاقاتش کنم. مقداری از اذان گذشت، آسمان تاریک و روشن شد که بالاخره آیتالله بهجت وارد حیاط مسجد شد. جلو رفتم که صحبت کنم، اشاره کرد به گوشش و گفت: توی گوشم چیز گذاشتهام، نمیشنوم.
عصازنان رفت بهسمت محراب، بعد از نماز همراه آیتالله بهجت به حرم آمدم. مردم میخواستند باهاش حرف بزنند ولی یه نفر مراقب بود و اجازه نمیداد. حق داشت ممکن بود جمعیت هجوم بیاورند و پیرمرد نود ساله با قد کوتاهی که دارد زیر دست و پا له شود. استاد را در مسیر دیدم و به حجرهاش رفتم. روز عید مبعث با استاد به دیدار آقای طیاره رفتیم. آقای طیاره خیلی مهربان برخورد کرد. پاش درد میکرد و نمیتوانست بهراحتی راه برود. از اندرونی لای در باز شد و سینی شربتی داخل گذاشتند. چه گفتیم و چه شنیدیم بماند، از مدرسۀ ولیعصر هم تعریف کرد. گفت: زیر نظر آیتالله ناصریه. بعد هم دستش را بوسیدم و التماس دعا گفتیم و با استاد بیرون آمدیم. خوشحال بودم که دستکم به فیض ایشان رسیدم و به اصفهان برگشتم.
... وارد مدرسه میرزاحسین که شدم، فضا آرام بود. بهمن را دیدم که سرش داخل دریچۀ تلفن مخفی شده! و یواش صحبت میکند. محسن هم روی پلههای مدرس نشسته و جوجههای مشعباس دورش میلولند. تکه نان خشکی را جلوی جوجهها ریز میکرد، تخمه هم میشکست. چشمش که به من خورد گفت: برای تقویت اعصاب این کار را میکنم، با مرتضی مباحثه داشتم، حرفم را نپذیرفت. سر چی بحث داشتید؟ بر سر قاعدۀ کُلَّمَا حَکَمَ بِهِ الْعَقل حَکَمَ بِهِ الشَّرْع و فروعاتش.
خندیدم و رفتم طرف حجرۀ داود؛ علی هم آن جا بود. از علی پرسیدم: شما یه چیزی درباره آقای طیاره میگفتی؟ چی بود؟
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ردپای آسمان: خوشبختی یعنی همین |
نویسنده | علی طرقی |
ناشر چاپی | انتشارات شاپرک سرخ |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 376 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-463419-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |