معرفی و دانلود کتاب رایمون

معرفی کتاب رایمون

کتاب رایمون، رمانی ایرانی به قلم حمیده انصاری‌پور درباره‌ی خانواده، اصالت، عشق، مهربانی و البته دست بی‌رحم روزگار است که انسان را با حوادث متعدد بارها و بارها می‌آزماید. در این کتاب، داستان خانواده‌ی رایمون و بالا و پایین‌های سرنوشت را می‌خوانیم که از کودکی تا بزرگ‌سالی‌ شخصیت رایمون را به روزهایی تلخ و شیرین بدل کرده است.

درباره‌ی کتاب رایمون

روزگار بالا و پایین بسیار دارد. برای بعضی آدم‌ها این بالا و پایین‌ها، با شیب کمتری ادامه می‌یابد اما برای بعضی، دره‌های عمیق و قله‌های بلندی وجود دارد که سقوط نکردن از آن، کار دشواری است. اما همین دشواری است که داستان زندگی بعضی شخصیت‌ها را خواندنی‌تر می‌کند. کتاب رایمون نوشته‌ی حمیده انصاری‌پور نیز، داستان یکی از همین زندگی‌های پرفراز و نشیب است. داستان زندگی مردی آرام که نه کودکی ساده‌ای دارد، نه بزرگ‌سالی شاد و بدون غمی و نه سالمندی آرامی. او از تنهایی رنج می‌برد، از نداشتن کسانی که عاشقشان است و از نمایش‌های روزگار حیله‌گر که درست وقتی می‌خواهد احساس خوشبختی و سرزندگی کند، بازی به هم می‌خورد و شادمانی از او دریغ می‌شود.

ماجرا از آنجا آغاز می‌شود که رایمون، به خانه‌ی قدیمی پدربزرگ و مادربزرگش برمی‌گردد، جایی که پیش‌‌تر گرم و سرزنده بود و حالا تبدیل شده است به خانه‌ای سوت‌وکور که خاله و شوهرخاله‌ی پیرش در آن زندگی می‌کنند. آمدن به این خانه همان و مرور شدن خاطرات تلخ و شیرین همان. از خاطره‌ی مرگ خانواده‌اش در زلزله‌ی رودبار و منجیل تا ازدواجش، بچه‌دار شدنش و....

رمان ایرانی رایمون، زبان و لحنی کلاسیک دارد. توصیفات، بسیار روشن و خواندنی هستند و تصاویری درخشان را عرضه می‌کنند. نوستالژیِ موجود در داستان نیز، برای آنان که عاشق سنت‌های قدیم ایرانی و تصاویری از رسم و رسومات قدیمی و خاطرات کهنه‌اند، بسیار دلنشین خواهد بود. این کتاب را انتشارات متخصصان به چاپ رسانده است.

کتاب رایمون برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب رایمون برای کسانی که به خواندن رمان‌های ایرانی و خانوادگی علاقه‌مند هستند، توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب رایمون می‌خوانیم

ابراهیم که از شکل و شمایل و ساعت آمدن رایمون شستش خبردار شده بود اتفاقی افتاده و دل توی دلش نبود تا فرصتی فراهم شود و علت آمدنش را جویا گردد، دنباله آرزوی محال رایمون را گرفت:
- ای کاش بود؛ هی روزگار (سرش را به نشانه تأسف و درماندگی تکان داد)؛ برویم داخل، خاله‌ات خواب است؛ اگر خوابت می‌آید برایت رخت‌خواب می‌اندازم جلوی بخاری تا بخوابی.

رایمون که دیگر آن پسرک بازیگوش دیروز نبود و از خاله‌اش که حق مادری به گردنش داشت، خجالت می‌کشید و شرم داشت او را وقتی خوابیده است ببیند، با صدایی که سعی می‌کرد شرمش را پنهان کند و کمی بی‌خیال باشد، گفت:
- نه پدرجان؛ من می‌روم داخل آشپزخانه؛ آن جا هم گرم است و هم چیزی برای خوردن پیدا می‌کنم. الان خوابم نمی‌آید، می‌خواهم کمی تنها باشم و تجدید خاطرات کنم.
- پس بگذار من برایت صبحانه ‌آماده کنم، نمی‌شود با شکم گرسنه تو را اینجا رها کنم و بروم بخوابم که؛ آن وقت خاله‌ات که بیدار شود، نمی‌گوید چرا یادگار خواهرم را تنها گذاشتی؟ چرا از او پذیرایی نکردی؟
- بی‌تعارف می‌گویم؛ دلم برای اینجا تنگ شده است، می‌خواهم کمی تنها باشم. خودم برای خودم چای می‌گذارم و چیزی از یخچال برمی‌دارم و می‌خورم.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
فصل اول: گهواره
فصل دوم: وصال
فصل سوم: زندگی نو
فصل چهارم: ماه عسل
فصل پنجم: زندگی جاری‌ست
فصل ششم: نورسیده
فصل هفتم: دیدار به قیامت
فصل هشتم: پذیرش
فصل نهم: دیدار