معرفی و دانلود کتاب مقامات شش گانهی حسرتهای شمال
برای دانلود قانونی کتاب مقامات شش گانهی حسرتهای شمال و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مقامات شش گانهی حسرتهای شمال
دخترها سوار بر دوچرخه از پیش چشمانش عبور میکنند و او فقط نظارهگر است. همهی پسرها ضبط صوت دارند جز او. تفنگ اسباببازیاش هم دیگر ترقه ندارد و حسرت پشت حسرت بر سرش آوار میشود. کتاب مقامات شش گانهی حسرتهای شمال نوشتهی کامران محمدی شش داستان بهمپیوسته برآمده از خاطرات شخصی اوست. نویسنده دربارهی احساسات، ناکامیها، آرزوها و فقر مینویسد و ما را با زندگی خود و موقعیتهایی که بسیاری از ما آنها را تجربه کردهایم، آشنا میکند.
کتاب مقامات شش گانهی حسرتهای شمال
آقای فروشنده تفنگ را پشت ویترین میگذارد. قیمتش بدون غلاف بیست و پنج تومان و با غلاف بیست تومان گرانتر است. مبلغ زیادی نیست، به خصوص برای آن اسلحهی فلزی که باعث میشود تا هر کودکی احساس کند شاهزاده و شوالیهای درباری است؛ اما برای خانوادهای با شش فرزند، ولخرجی و هنگفت محسوب میشود. چارهای نیست، باید خود پول آن تفنگ را بهدست آورد. باید چند ماه صبر کند تا شاید بتواند با عیدیهایش تفنگ را بخرد، اما خود نیز میداند که حتی اگر از همهی فامیل هم عیدی بگیرد، نمیتواند چهل و پنج تومان را بهدست آورد. تفنگ قرار نیست بهزودی مال او شود؛ باید از خریدن کیف و کفش بگذرد و به خواهرش التماس کند تا به او پول قرض دهد؛ خودش هم بعید میداند که یک روز بتواند رویایش را لمس کند، اما بالاخره بعد از یک سال و چند ماه، تفنگ در آغوشش مینشیند و غلاف آن بر کمرش جای میگیرد؛ اما کتاب مقامات شش گانهی حسرتهای شمال نمیگذارد تا نویسنده و یا حتی ما چندان طولانیمدت طعم شادی را زیر زبان خود حس کنیم. حالا مشکل بزرگتری وجود دارد که نمیگذارد تفنگ شلیک کند؛ هوای لاهیجان. هوای این شهر نمدار و مرطوب است و ترقههای کوچک درون تفنگ نم میکشند!
کامران محمدی ما را به عمق خاطرات خود میبرد؛ از کودکی تا جوانی. از زمانی که فقط پنج سال داشت و ناچار شد آغوش مادر را به خواهر نوزادش واگذار کند تا دوران سربازی که چارهای ندارد جز ایست شبانه و رویابافی. آرزوهای او تا لب مرز برآورده شدن میآیند، حتی گاهیاوقات برآورده هم میشوند اما همچون ماهی، میلغزند و از کف او میگریزند؛ بسیاری از آدمها که دیو بیپولی و فقر گلویشان را میفشارد، این احساس را بهخوبی میشناسند. تفنگ، دوربین عکاسی، خوشبختی. فرقی نمیکند چه باشد، هر موجودی هنگامی که با فقر و فرودستی ترکیب شود، ناکامی بهبار میآورد؛ همانند حسی که نویسنده پس از خریدن دوربین عکاسی آن را در بند بند وجود خود حس کرد.
فروشندهی دوربین عکاسی بارها تأکید کرده که باید هنگام خریدن دوربین حواسش را جمع کند زیرا محال است که جنس فروخته شده را پس بگیرد، اما او فقط شانزده سال دارد و بیتجربه است. منطقی است که نداند عکاسی حرفهای پر خرج و مخارج است و خریدن حلقههای دوربین در توان مالی او نیست. حال بدون اینکه حتی یک عکس انداخته باشد، چارهای ندارد جز بازگرداندن دوربین به صاحب مغازه. کتاب مقامات شش گانهی حسرتهای شمال روایتگر صادقانهترین احساسات کامران محمدی دربارهی عشق، حسرت و دلتنگی است و ما را نیز در این سفر ذهنی با خود همراه میکند.
کتاب مقامات شش گانهی حسرتهای شمال در سالهای ابتدایی انقلاب، جنگ و دوران پساجنگ میگذرد. کامران محمدی شبهای موشکباران تهران و کوپنی بودن همهچیز را بهیاد دارد و آن سالهای پر اضطراب را با جزئیات برای ما شرح میدهد. خاطرات او اوج و یا فرودی ندارد. لازم نیست برای رسیدن به لحظهای خاص انتظار بکشیم و گرههای درون داستان را دنبال کنیم؛ بلکه تنها باید نظارهگر یک زندگی معمولی و حوادث آشنا باشیم و اتفاقاتی را که در جریان زندگی نویسنده رخ میدهند، دنبال کنیم. قرار نیست در این داستان به نتیجهگیری و یا پیام تأثیرگذاری برسیم. کامران محمدی نمیخواهد چیزی جز احساسات خالص و خاطراتش را در اختیار ما بگذارد. او فقط شش عشق را که برخی از آنها به ثمر نشسته و برخی به حسرت منتهی شدهاند، به ما معرفی میکند و امیدوار است که بتوانیم او را درک و با وی همذاتپنداری کنیم.
کتاب مقامات شش گانهی حسرتهای شمال بهسبک خاطرهنویسی و از زاویه نگاه اول شخص مفرد به رشتهی قلم درآمده و بهکوشش انتشارات سنگ منتشر شده است.
کتاب مقامات شش گانهی حسرتهای شمال برای چه کسانی مناسب است؟
خاطرات همچون زنجیرهای بهمپیوستهاند که تنها متعلق به یک فرد یا گروه نیستند. بازگویی یک خاطره، میتواند رشتهای از صمیمیت و حس دوستی را میان ما و دیگری برقرار کند و به خاطرهای جمعی تبدیل شود؛ بههمین دلیل کامران محمدی وقایع و علاقههای خود از دوران کودکی تا ابتدای جوانی را برای علاقهمندان به سبک داستانی خاطرهنویسی روایت میکند تا میان مخاطبان و خود پیوندی ایجاد کرده باشد.
در بخشی از کتاب مقامات شش گانهی حسرتهای شمال میخوانیم
پیش از آن که بفهمم اصلاً چه بلایی ممکن است سرم بیاید یا مادرم چه شده است یا حتی کجا هستم، گریه امانم نداد. حالا یقین دارم که هولناکترین تجربهی انسانی، احساس گم شدن است. احتمالاً چیزی شبیه آلزایمر که دردناکترین بیماری جهان است. شبیه لحظهای که در جهانی از ناشناسها، در مجموعهای از مجهولها، تنهای تنها، در سیاهی مطلق، به امید دیدن چهرهای یا حتی شیئی آشنا به اطراف نگاه میکنیم و حتی نزدیکترین آدمهای زندگیمان، حتی تصویر خودمان را در آینه به خاطر نمیآوریم. گم شدن در کودکی، بیتردید تأثیر عمیق و دائمی تلخی بر روان آدم میگذارد. نطفهی بیگانگی با دیگران، احساس غریبگی در میان جمع و حتی «فوبیای آدم» شاید همان روز در ناخودآگاهم شکل گرفت.
در میان گریهای که باعث شده بود آب از بینی و دهانم هم سرازیر شود، زنی که مادرم نبود، سعی میکرد دلداریام دهد. اطمینان میداد که مادرم همین دور و بر است و الان پیدایش میشود. و سؤالاتی میکرد که فقط با تکان سر جواب میدادم. اما اطمینان و امید او بیمورد بود. مدتی به قدر یک عمر گذشت و از مادرم خبری نشد. زن دستم را گرفت و رفتیم یک دور چرخیدیم که شاید چهرهی آشنایی ببینم و ندیدم. همهی صورتها هنوز غریبه بودند. فکر میکردم دلشان برای من که بیکسوکار شدهام و دیگر چیزی در جهان ندارم، میسوزد و موقع عبور از کنار ما با تأسف سر تکان میدهند. تصورم این بود که شاید مجبور باشم به همین زنی که حتی نصف مادر خودم قشنگ نبود و دستهایش حتی نصف دستهای مادرم گرم نبود، التماس کنم که مرا پیش خودش نگه دارد تا در خیابان آواره نشوم و سگها مرا نخورند. ولی حتی او هم مرا رها کرد.
فهرست مطالب کتاب
مقام اول. تفنگ
مقام دوم. دوچرخه
مقام سوم. ساعت مچی
مقام چهارم. ضبط صوت
مقام پنجم. دوربین عکاسی
مقام ششم. سهتار
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مقامات شش گانهی حسرتهای شمال |
نویسنده | کامران محمدی |
ناشر چاپی | نشر سنگ |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 302 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7383-44-7 |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات، کتابهای داستان کوتاه ایرانی |