معرفی و دانلود کتاب مغز بچه‌های باهوش و شاد چگونه تربیت می‌شود: پیش از تولد تا 5 سالگی

معرفی کتاب مغز بچه‌های باهوش و شاد چگونه تربیت می‌شود: پیش از تولد تا 5 سالگی

کتاب مغز بچه‌های باهوش و شاد چگونه تربیت می‌شود نوشته‌ی جان مدینا، اصول کارکرد مغز در کودکان را از پیش از تولد تا سن 5 سالگی شرح می‌دهد و به والدین می‌آموزد که برای رشد و پرورش بهتر فرزندشان چه کارهایی انجام دهند و چه رفتاری پیش بگیرند.

درباره‌ی کتاب مغز بچه‌های باهوش و شاد چگونه تربیت می‌شود:

به نظر شما بااهمیت‌ترین کاری که در زمان بارداری می‌توانید انجام دهید، چه چیزی است؟ تماشای تلویزیون چقدر برای کودکان مناسب و خوب است؟ بهترین راه برای کنترل عصبانیت هنگام مواجهه با کودکان چیست؟

جان مدینا (John J. Medina) در کتاب مغز بچه‌های باهوش و شاد چگونه تربیت می‌شود (Brain rules for baby) میان فضای اطلاعات و دانسته‌های دانشمندان و پدران و مادران ارتباط ایجاد می‌کند. او که یک بیولوژیست مولکولی محسوب می‌شود و چندین فرزند دارد به شما یاد می‌دهد: چه زمانی و در چه نقطه‌ای فطرت به پایان می‌رسد و تربیت و پرورش شروع می‌شود، چرا آقایان باید در انجام امور خانه و فرزندپروری بیشتر مشارکت کنند، میزان اهمیت مهارت فرزندتان در ایجاد ارتباط با سایرین چقدر است، هوش و شادی در مغز جدایی‌ناپذیرند و تنها گونه تربیت اثبات شده برای تربیت کودکان خارق‌العاده چیست.

خوب است بدانید آنچه که هم‌اکنون انجام می‌دهید - قبل از بارداری، حین بارداری و طی پنج سال اول زندگی کودک - بر روی باقی‌مانده عمر فرزندتان تأثیر عمیقی خواهد گذاشت.

کتاب مغز بچه‌های باهوش و شاد چگونه تربیت می‌شود برای چه کسانی مناسب است؟

این اثر برای پدران و مادرانی که فرزندانی کوچک‌تر از 5 سال دارند، بسیار سودمند و مفید خواهد بود.

در بخشی از کتاب مغز بچه‌های باهوش و شاد چگونه تربیت می‌شود می‌خوانیم:

به یاد دارم وقتی پسر اولمان جاشوا را از بیمارستان به خانه بردیم احساسی کاملاً مسرت‌بخش داشتم. ما نوزادمان را برای اولین‌بار در صندلی ماشین قرار دادیم و دعا می‌کردیم که او را درست بسته باشیم. من با سرعت یک حلزون به سمت خانه رانندگی کردم (برایم باورنکردنی بود). همسرم روی صندلی عقب نشسته بود و همه چیز را زیر نظر داشت تا این‌جا همه‌چیز خوب پیش رفته بود.

وقتی آن پسر کوچک وارد خانه‌مان شد، صورت کوچولویش ناگهان به‌حالت عصبانیت چین خورد. شروع به جیغ زدن کرد، ما پوشکش را عوض کردیم. هنوز جیغ می‌کشید همسرم به او شیر داد. یکی دو قلپ خورد، سپس دوباره جیغ کشید، در آغوش همسرم بند نمی‌شد و مدام وول می‌خورد و می‌خواست از آن‌جا دور شود. این‌کار او در بیمارستان رخ نداده بود. آیا ما داشتیم کار اشتباهی انجام می‌دادیم؟ من او را نگه داشتم. همسرم او را نگه داشت. سرانجام، آرام شد و به‌نظر می‌رسید که دارد خوابش می‌برد. خیلی احساس آرامش کردیم. مدام به خودمان می‌گفتیم ”ما می‌توانیم این‌کار را انجام دهیم“، و تصمیم گرفتیم راهنمایی او را دنبال کنیم.

هنوز سرمان را روی بالش نگذاشته بودیم که جاشوا دوباره شروع کرد به گریه کردن. همسرم بلند شد و به او شیر داد، سپس او را به من داد باد گلویش را گرفتم، عوضش کردم به پشت خواباندمش. او آرام و قرار گرفته بود و ما به تخت‌خواب برگشتیم. من حتی گرمای ملافه را احساس نکرده بودم که دوباره گریه و جیغ و فریاد بچه شروع شد. همسرم به‌خاطر وضع حمل 21 ساعته که من به هیچ شکلی نمی‌توانستم کمکش کنم بسیار خسته بود. بلند شدم، بچه را برداشتم، سپس او را به‌داخل تختش بازگرداندم. او آرام گرفت. موفقیت! من یواش به تختخواب برگشتم. تا سرم را روی بالش گذاشتم باز گریه کردنش شروع شد. سرم را زیر چند پتو فرو بردم و امیدوار بودم که گریه قطع شود، اما نشد. باید چه‌کار می‌کردم؟

این‌کار یکنواخت سرگردان‌کننده و واکنش‌های من به آن‌ها هر روز تکرار می‌شد. نسبت به پسرم احساسات عمیقی داشتم (و همیشه خواهم داشت) اما در آن زمان از خودم می‌پرسیدم چی شد که من تصمیم به بچه‌دار شدن گرفتم.

فهرست مطالب کتاب

چند نکته قبل از شروع
بارداری
رابطه‌ی زناشویی
بچه‌ی باهوش: بذرها
بچه‌ی باهوش: خاک
بچه‌ی شاد: بذر‌ها
بچه‌ی شاد: خاک
بچه‌ی بااخلاق
نتیجه
قواعد مغزی