معرفی و دانلود کتاب مسخ

عکس جلد کتاب مسخ
قیمت:
۱۰۰۰۰ ۵,۰۰۰ تومان ۵۰%
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب مسخ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب مسخ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب مسخ

کتاب مسخ نوشته فرانتس کافکا، دربردارنده مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه معروف این نویسنده برجسته است که توسط صادق هدایت ترجمه شده.

گراکوس شکارچی، مهمان مردگان، شمشیر، در کنیسه ما و مسخ عناوین 5 داستان معروف کافکا هستند که در این کتاب گردآوری شده‌اند.

داستان مسخ (The Metamorphosis) درباره فروشنده جوانی به نام گرگور سامسا است که یک روز از خواب برمی‌خیزد و می‌فهمد که به یک سوسک تبدیل شده. مسخ سرگذشت انسانی است که تا وقتی قادر بود برای خانواده‌اش مفید واقع شود و برای رفع نیازهای آنان بکوشد، برایشان عزیز و دوست‌داشتنی محسوب می‌شد اما زمانی که به حشره مبدل می‌شود و از کار می‌افتد و دیگر نمی‌تواند مایحتاج خانواده‌اش را مهیا کند نه تنها دوست‌داشتنی نیست، بلکه کم‌کم به موجودی بی‌مصرف و حتی مضر و مورد تنفر خانواده بدل می‌گردد. این داستان یکی از مهم‌ترین آثار ادبیات فانتزی و سوررئال قرن بیستم به شمار می‌رود و در دانشگاه‌های غرب تدریس می‌شود.

مهمان مردگان داستان مردی بی‌نام است که به مقبره‌ای وارد می‌شود. پشت میز در داخل مقبره مردی قدبلند نشسته و هر چند هیچ خاک و آلودگی بر زمین به چشم نمی‌خورد، با این حال دختر خدمتکاری مشغول جارو زدن زمین است. راوی داستان تلاش می‌کند تا به این مرد قدبلند نزدیک شود و با او ارتباط برقرار کند، اما مرد اعتنایی به او نمی‌کند. راوی به دنبال دختر خدمتکار می‌رود و از او درخواست می‌کند که برای پیدا کردن شخصی به او کمک کند. دختر خدمتکار با مهر و محبتی کورکورانه سعی می‌کند به مرد بی‌نام کمک کند. این داستان به نوعی نشان‌دهنده زندگی فرانتس کافکا است و این دنیای مردگان شرایط برزخی زندگی او را به تصویر می‌کشد.

داستان گراکوس شکارچی روایتگر یک شکارچی جنگل‌های سیاه است که روزی حین شکار بز کوهی از پرتگاهی سقوط می‌کند و می‌میرد اما روحش نمی‌تواند به آسمان صعود کند و به اجبار روی زمین و بین آب‌های عمیق سرگردان می‌ماند.

داستان شمشیر قصه مردی را روایت می‌کند که بر سر قرار حاضر نشده و دوستانش متعجب از تأخیر او به خانه‌اش می‌روند و در کمال تعجب می‌بینند که یک شمشیر بر پشت گردن دوستشان فرورفته است بدون آنکه او خود متوجه این موضوع شده باشد. قهرمان داستان از اینکه شمشیر قانون، شخص او را انتخاب کرده به هیچ عنوان آشفته و ناراحت به نظر نمی‌رسد. این حادثه در او نه اعجاب نه شورش نه ترس و نه هیچ چیز دیگری تولید نمی‌کند.

داستان در کنیسه ما از یک شهر کوچک کوهستانی آغاز می‌شود که جانور عجیب و غریبی در آن زندگی می‌کند. او حدوداً به اندازه یک سمور است و چهره وحشتناکی دارد. با این حال به دلیل حضور طولانی‌مدتش در آن جا و بی‌آزار بودن، مردم شهر به چهره او عادت کرده‌اند. این حیوان معمولاً در سوراخی در نزدیکی یک کلیسا می‌نشیند و ساعت‌های زیادی را در آن جا به سر می‌برد. خادمان کلیسا تصمیم می‌گیرند او را از آن جا بیرون کنند و از بین ببرند.

با فرانتس کافکا بیشتر آشنا شویم:

فرانتس کافکا (Franz Kafka) یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آلمانی قرن بیستم در سوم ژوئیه سال 1883 در پراگ متولد شد. او در طول عمر خود رمان‌های محاکمه، آمریکا، قصر، مسخ، نامه به پدر و... را به رشته تحریر درآورد. کافکا به دوستش ماکس برود وصیت کرد که همه نوشته‌هایش را پیش از خواندن بسوزاند اما ماکس خواسته او را اجابت نکرد و تمامی آثارش را به چاپ رساند و موجب شهرت او شد. کافکا در سال 1824 درگذشت و در گورستان یهودی‌ها در پراگ به خاک سپرده شد.

در بخشی از کتاب مسخ می‌خوانیم:

گره گوار پی برد که اگر مایل باشید شغل خودرا از دست ندهد؛ به هر قیمتی شده نباید بگذارد که معاون در این حالت برود. متأسفانه پدر و مادرش موقعیت را درست تمیز نمی‌دادند. از زمانی که پسرشان در این تجارت‌خانه کار می‌کرد، این فکر در مغزشان جایگیر شده بود که زندگی گره گوار تأمین شده و نگرانی کنونی فکر آن‌ها را مشغول کرده بود که قادر به پیش‌بینی نبودند. اما قلب گره گوار وقوع پیش‌آمدهایی را گواهی می‌داد. باید مانع رفتن معاون شد، او را آرام و متقاعد نمود و بالاخره دلش را به دست آورد؛ زیرا آیندۀ گره گوار و خانواده‌اش به مخاطره افتاده بود. آه اگر خواهرش آن‌جا بود! او می‌فهمید، از گریه‌اش پیدا بود که قضایا را درک می‌کرد، در صورتی که همان وقت گره گوار با خاطر آسوده به پشت خوابیده بود! به علاوه معاون که زن‌ها را دوست می‌داشت، به حرف او حتماً گوش می‌داد و به وسیلۀ او ممکن بود راهنمایی بشود.

خواهرش در را می‌بست و در دالان به او ثابت می‌کرد که اضطرابش بی‌جهت است؛ ولی درست در همین موقع او آن‌جا نبود و همۀ بله‌بری‌ها به گردن گره گوار افتاده بود بی‌آنکه راجع به اقدام مؤثرتر به خود تشویشی راه بدهد و یا اینکه فکر کند به نطق او پی برده‌اند یا نه چیزی که چندان محقق نبود. در را ول کرد و برای اینکه به معاون برسد از لای آن گذشت (معاون به طرز خنده‌آوری با دو دست به دستگیره نرده چسبیده بود) بیهوده تکیه‌گاهی را جستجو می‌کرد، بالاخره روی پاهای نازکش افتاد و نالۀ ضعیفی کرد. برای اولین بار طی صبحگاهان ناگهان یک نوع احساس استراحت جسمانی کرد؛ پاهایش روی زمین محکم بود و با خوشحالی متوجه شد که پاهایش به خوبی از او اطاعت می‌کردند و حاضر بودند او را به هر کجا که مایل باشد، ببرند و از همان دم گمان کرد که پایان رنج‌هایش فرارسیده؛ ولی در حالی که از لحاظ احتیاطش به دویدن در محلی که ایستاده بود، لنگر برمی‌داشت، نزدیک مادرش‌ رفت که پخش زمین شده بود. ناگهان دید با وجود اینکه به نظر می‌آمد غش کرده است، از جا پرید و دست‌هایش را در هوا بلند کرد و انگشت‌هایش را از هم باز نمود و زوزه می‌کشید: «به فریادم برسید، کمک کنید!» و سرش را خم کرد تا او بهتر ببیند. بعد چیزی که به طور آشکار متناقض به نظر می‌آمد، دیوانه‌وار پس پس رفت بی آنکه فکر کند که روی میز هنوز پر از ظرف است. تنه به میز زد و به تعجیل مثل یک نفر گیج رفت روی میز نشست. گویا ملتفت نبود که نزدیک او قهوه‌جوش برگشت و قهوه روی قالی جاری شد.

فهرست مطالب کتاب

مسخ
گراکوس شکارچی
مهمان مردگان
تفسیری دربارۀ مهمان مردگان
شمشیر
تفسیری دربارۀ شمشیر
در کنیسۀ ما
تفسیری دربارۀ در کنیسۀ ما

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب مسخ
نویسنده
مترجمصادق هدایت
ناشر چاپیانتشارات انگیزه مهر
سال انتشار۱۳۹۸
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات124
زبانفارسی
شابک978-600-8325-35-2
موضوع کتابکتاب‌های داستان کوتاه خارجی
قیمت نسخه الکترونیک
۱۰۰۰۰ ۵,۰۰۰ ت ۵۰%
خرید کتاب الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب مسخ

MohiSalahshoor
۱۴۰۳/۰۹/۱۸
چیزی از داستان نفهمیدم چندان نمیدونم بہ خاطر ترجمہ بدی بود کہ توش از کلمہ ھای فی المجلس و علی ایھحال و مثل اینا استفادہ کردہ بود برای وقتی کہ میخواست با رئیسش رسمی باشہ یا اینکہ بہ خاطر سبک کافکا بود کہ بھش عادت ندارم فقط میتونم بگم بہ خاطر شھرت مسخ کافکا جذبش شدم ولی بہ اون چیزی کہ میخواستم نرسیدم
معصومه جعفرزاده
۱۴۰۲/۰۷/۱۳
درکش سخت بودنفهمیدم چی رو میخواد انتقال بده برداشت من این بود که فداکاری دربرابر دیگر به اندازه باشه بیشتراز حدخودت و خرج نکن چون همون ادما نمیتونن تو روزای سخت تحملت کنن
sara
۱۴۰۳/۰۴/۲۲
آخر هاش یه کم پیچیده میشد ولی بنظرم میخواست این رو انتقال بده که آدما تا وقتی نفعی براشون داشته باشی کنارت هستن پس بیش از حد خودت رو فدای دیگران نکن
Shahla Pirialam
۱۴۰۰/۰۶/۰۵
متن گیرایی داره ولی اخر کار خواننده رو سردر گم میذاره که خوب بالاخره چی شد چی بود قضیه و این لاتکلیفی ازاردهندست. شاید لازمه چندبار خونده بشه
یوسف کبیر
۱۴۰۳/۰۸/۰۵
به شدت خوب و به شدت غمگین. نمی تونم بگم از خواندنش لذت بردم چون حقیقتا با غم همراه بود اما یکی از بهترین کتاب‌های بود که خوندم.
مهدی سبزواری
۱۴۰۳/۰۹/۲۰
واقعا تحلیل صادق هدایت در پایان داستان خیلی قشنگ بود و کلا تصور این شخص به عنوان حشره یا اینکه یه استعاره بدونیش جالبه
Mohammed Javad
۱۴۰۰/۰۱/۰۸
خیلی گنگ و نامفهوم بود. زیاد نفهمیدم کافکا چی رو میخواد انتقال بده
اوین عباسی
۱۴۰۰/۰۱/۰۷
کافکا اینقد نوشته هاش باارزشه که نیازی به نظر ما نباشه.... عالی عالی عالی
Sepide Mmb
۱۴۰۳/۰۸/۱۶
کتابی که میشه چندین بار خواند و در موردش فکر کرد عالی
حسین سلطانی
۱۴۰۰/۱۱/۲۶
خیلی پیچیده و بود و بعضی جاهاش نامفهوم بود
مشاهده همه نظرات 10

راهنمای مطالعه کتاب مسخ

برای دریافت کتاب مسخ و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.