معرفی و دانلود کتاب مرگ خانم مگینتی

معرفی کتاب مرگ خانم مگینتی

چه‌کسی خانم مگینتی بیچاره را به قتل رسانده؟ کتاب مرگ خانم مگینتی اثر به‌یادماندی از آفریننده‌ی داستان‌های جنایی، آگاتا کریستی و قسمتی دیگر از سری ماجراهای پرمخاطب کارآگاه هرکول پوآرو است. در این داستان شاهد پرونده‌ی عجیب و پیچیده‌ی قتل زنی سالمند هستیم. کسی نمی‌داند این اتفاق تلخ به دست مستأجر او رخ داده یا شواهد متناقض دیگری در این این ماجرا حضور دارد؟ هرچه باشد به‌نظر می‌رسد گره این ماجرا تنها به دستان کارآگاه پوآرو باز می‌شود.

درباره‌‌ی کتاب مرگ خانم مگینتی

اگر به دنبال یک داستان معمایی و مهیج برای ساعات مطالعه‌ی خود هستید، خوب است سری به کتاب مرگ خانم مگینتی (Mrs McGinty's Dead) اثر خالق یکه‌تاز داستان‌های کارآگاهی و پلیسی، بانو آگاتا کریستی (Agatha Christie) بیاندازید. در این ماجرای سراسر کشش و تعلیق، هرکول پوآرو (Hercule Poirot) قهرمان خوش‌نام سری داستان‌های این نویسنده‌ی بریتانیایی، بار‌دیگر هوش و نکته‌سنجی خود را در کشف سرنخ‌های ناپیدا نشانمان خواهد داد. همچنین در این داستان شاهد ظهور شخصیت جذاب دیگر داستان‌های کریستی، یعنی آریادنی اولیور (Ariadne Oliver) دوست و مشوق کارآگاه پوآرو خواهیم بود.

ماجرای کتاب مرگ خانم مگینتی، با حضور یک مشتری جدید به منزل کارآگاه پوآرو آغاز می‌شود. گویی به تازگی، زنی سال‌خورده به نام خانم مگینتی در خانه‌ی روستایی خود به قتل رسیده و متهم ردیف اول این ماجرا کسی نیست جز مستأجر او جیمز بنتلی. گرچه تمام شواهد و سرنخ‌ها علیه بتنلی است اما کارآگاه پوآرو موافقت می‌کند تا به محل قتل سری بزند و سروگوشی آب دهد. او برای این کار جایی در نزدیکی محل حادثه و در یک مهمانسرای کهنه مستقر می‌شود. با اقامت کوتاه پوآرو در مهمانسرای سامرهیز، پای شواهد و اسناد تازه‌ای به پرونده‌ی قتل خانم مگینتی باز می‌شود؛ شواهدی که تا حالا هرگز کسی به آن اشاره نکرده بود.

رمان مرگ خانم مگینتی، درادامه با حوادث جالب‌تری نیز همراه است. در مهمانخانه‌ی سامرهیز پای شخصیت مهم دیگری به ماجرا باز خواهد شد. خانم آریادنی اولیور، یک نویسنده‌ی کهنه‌کار داستان‌های جنایی‌ است. در زمانی که کارآگاه پوآرو تصمیم می‌گیرد نگاهی به روستا و محل قتل خانم مگینتی بیاندازد، حضور اولیور، به عنوان نویسنده‌ای که به‌دنبال سوژه‌های داستانی تازه برای رمان خود است، رنگ و نمای تازه‌ای به داستان می‌بخشد. این دومین حضور این کاراکتر محبوب در داستان‌های آگاتا کریستی است و در آثار بعدی این نویسنده، همچون هرکول پوآرو و خانم مارپل به بخشی جدایی‌ناپذیر از قصه‌های پررمزوراز او تبدیل می‌شود.

داستان کتاب مرگ خانم مگینتی را می‌توان یکی از قابل‌توجه‌ترین آثار آگاتا کریستی و حاصل پختگی قلم او در سال‌های اوج فعالیت حرفه‌ای‌اش دانست. این داستان اولین‌بار در سال 1952 منتشر شد و با ویژگی‌های خاص روایی خود و ازجمله جزئیات شوخ‌طبعانه و ته‌مایه‌های طنز، بلافاصله مورد توجه طرفداران آگاتا کریستی قرار گرفت. داستان مرگ خانم مگینتی همچون دیگر آثار شناخته‌شده‌ی این نویسنده، سرشار از گره‌افکنی‌ها و پیچش‌های داستانی جذاب است؛ روایتی که زمین گذاشتن آن برای هر مشتاق ادبیات کارآگاهی کار سختی خواهد بود. از این داستان خواندنی نسخه‌های مختلفی به فارسی نیز ترجمه شده. شما می‌توانید نسخه‌ی روان و خوش‌ترجمه‌ی این اثر را با تلاش مجتبی عبدالله نژاد و انتشارات هرمس در اختیار داشته باشید.

نکوداشت‌های کتاب مرگ خانم مگینتی

• از بهترین‌های سری داستان‌های کارآگاه پوآرو. (نیویورک تایمز)
• به دنبال شروع انفجار‌مانند داستان، ماجرا به شبکه‌ای از حوادث پیچیده و پنهان گره می‌خورد و در ادامه، اولیور که شخصیتی مشابه نویسنده‌ی کتاب آگاتا کریستی دارد، برای شکار قاتل واقعی به خط روایی داستان می‌پیونند. (هفته‌نامه‌ی ناشران)
• طرح روایی عالی و شخصیت‌های بی‌نظیر. (سانفرانسیسکو کرونیکل)

اقتباس‌ها از کتاب مرگ خانم مگینتی

• فیلم Murder Most Foul یک اقتباس غیرمستقیم از ماجرای مرگ خانم مگینتی است که در سال 1964 توسط جورج پولاک (George Pollock) کارگردانی شد. در این داستان، کارآگاه پوآرو با شخصیت دیگر روایت‌های آگاتا کریستی یعنی کارآگاه مارپل، جایگزین شده.
• داستان مرگ خانم مگینتی در مجموعه‌های تلویزیونی مختلف نیز مورد اقتباس قرار گرفته که از بین آن‌ها می‌توان به برنامه‌ی تلویزیونی هرکول پوآرو (ITV Poirot) بریتانیا، پرونده‌های کوچک قتل آگاتا کرستی (Les Petits Meurtres d'Agatha Christie) در فرانسه، و نسخه‌ی رادیویی داستان در رادیو بی‌بی‌سی اشاره کرد.

کتاب مرگ خانم مگینتی برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به ژانر داستان‌های جنایی و روایت‌های کارآگاهی خواندن این ماجرای پرفرازونشیب را از دست نخواهند داد.

در بخشی از کتاب مرگ خانم مگینتی می‌خوانیم

پوآرو چند بار پلک زد و راحت نشست تا داستان زندگى این قهرمانان مبهم و گمنام را که با نثر شاعرانه و خیال‌انگیزى نوشته شده بود، به دقت بخواند.

نام ایوا کین را یادش بود، چون پرونده کریگ در زمان خود فوق‌العاده معروف بود. آلفرد کریگ کارمند اداره ثبت احوال پارمینستر بود. مردى شریف و وظیفه‌شناس با قیافه معمولى و رفتارى پسندیده و شایسته. ولى از بدشانسى با زن بد و ناجورى ازدواج کرده بود. این زن برایش بدهکارى ایجاد کرده بود و اذیتش مى‌کرد و نق مى‌زد و بیماری‌هاى عصبى مختلفى داشت که بعضی‌ها مى‌گفتند ساختگى است و تمارض مى‌کند. ایوا کین معلم سرخانه بود. نوزده سال داشت و دختر ساده و خوشگل و بى‌دفاعى بود. دلباخته کریگ بود و کریگ هم یک دل نه صد دل عاشق او شده بود. بعد یک روز همسایه‌ها شنیدند که خانم کریگ براى سلامتى‌اش به خارج از کشور رفته. این چیزى بود که خود کریگ ادعا مى‌کرد. گفته بود آخر شب با ماشین بردمش لندن و از آن جا فرستادمش به جنوب فرانسه. بعد خودش برگشت لندن و هر چند وقت یک بار مى‌گفت که زنش نامه داده و گفته حالش بهتر نشده و از این حرفها. در این مدت ایوا کین هم در خانه آن‌ها بود و کارهاى خانه را انجام مى‌داد. ولى بالاخره زبان مردم باز شد و پشت سرشان غیبت مى‌کردند. عاقبت یک روز کریگ گفت نامه‌اى دریافت کرده که همسرش در خارج از کشور فوت کرده. چند روزى غیبش زد و بعد برگشت و گفت همسرش را به خاک سپرده.

کریگ از بعضى جهات مرد ساده‌اى بود. اشتباهش این بود که محل دفن همسرش را گفت. تفریحگاه معروفى در ریوریاى فرانسه. این اسم در ذهن مردم باقى ماند تا اینکه یکى از اهالى که یکى از دوستان یا بستگانش در ریوریا بود نامه‌اى به این دوست یا خویشاوندش نوشت و فهمید که کسى به این اسم در ریوریا نمرده و دفن نشده. بعد از اینکه مدتى شایعات زننده‌اى سر زبان‌ها بود، موضوع به گوش پلیس رسید.