معرفی و دانلود کتاب گمشده

معرفی کتاب گمشده

کتاب گمشده اثر ناتالی بارلی یکی از آثار برگزیده در ژانر جنایی است. این کتاب روایتگر زندگی ویراستاری با یک هویت جعلی به نام ریچل است که خانواده‌اش سال‌ها پیش قلع و قمع شده‌اند. او که نام اصلی‌اش «مولی» است باید در عین پنهان نگه داشتن هویتش پرده از رازهای مخوف خانواده‌اش بردارد. ناتالی بارلی، نویسنده‌ی متبحر این ژانر، این بار هم دست به خلق اثری پرتنش زده است.

درباره‌ی کتاب گمشده

باید به خون خود درغلتید تا جانی نو از خونِ بر زمین ریخته شده برویَد. جان تازه‌ای که از خون برویَد آنقدر ارزشمند هست که آدمی بخواهد دنیا را برای حفظش به صف کند. این عبارات شاید نزدیک‌ترین توصیف به حالات ریچل هالووی، قهرمان رمان گمشده (Missing Molly) باشد. ناتالی بارلی (Natalie Barelli)، نویسنده‌ی باسابقه‌ی ژانر جنایی- تریلر این بار دست به خلق اثری نفس‌گیر زده است: گمشده؛ داستانی از رازهای درهم‌پیچیده و تعلیق‌های پی‌درپی از شخصیت‌هایی که سایه‌ی گذشته بر سرنوشتشان سنگینی می‌کند.

رمان حول محور شخصیت و زندگی ریچل هالووی می‌چرخد؛ زنی که به‌ظاهر فرمانروای زندگی عادی خویش است اما در عمق وجود خود آگاهانه می‌داند که از ابتدای عمر در چنگال رازهایی تاریک اسیر شده: او مولی فارستر است، دختری که پانزده سال پیش ناپدید شده و خانواده‌اش به‌طرز وحشتناکی به قتل رسیدند. خواننده با ریچل همراه می‌شود تا رازهای خانوادگی‌اش را کشف کند و پرده از رازهای گذشته‌ی سهمگینش بردارد. داستان از جایی شروع می‌شود که مدیر مسئول مجله‌ی مینگلینگ، مجله‌ای که ریچل به‌عنوان ویراستار در آن مشغول به کار است، تصمیم می‌گیرد تا به سراغ پرونده‌های قدیمی برود تا مگر رونق گذشته به مجله بازگردد. پرونده‌ی خانواده‌ی مولی یکی از این پرونده‌هاست. ریچل باید تعادلی در زندگی شخصی و کاری‌اش ایجاد کند: او باید هویت خود را مخفی نگه دارد و همزمان به وظایف کاری خود تمام و کمال عمل کند. قهرمان پارانویید ما با شاخصه‌هایی که مختص تمام قهرمان‌های آسیب‌دیده‌ی دنیاست در کشاکش میان وظیفه و هراس، با هر موج از وقایع زیر و زبر می‌شود. ترکیب تلاش او برای مخفی نگه داشتن هویتش و میل مهارنشدنی‌اش برای داشتن یک زندگی خالی از دغدغه تضادی را به وجود می‌آورد که ناتالی بارلی به‌خوبی از عهده‌ی توصیف آن برمی‌آید. گاه خواننده با نوسانات روحی ریچل همذات‌پنداری می‌کند و گاه از ترس و ضعف او به ستوه می‌آید. افزون بر قهرمان اصلی، شخصیت‌های فرعی نیز هوشمندانه طراحی شده‌اند. هریک از این شخصیت‌ها قسمتی از واقعیت را در ضمیر خود پنهان نگه داشته‌اند و هنگام کنار هم قرار گرفتن پازلِ این راز بزرگ، به کار می‌آیند.

رمان گمشده دربرگیرنده‌ی چند مضمون اصلی است که اصلی‌ترین آن‌ها بحران هویت، اثرات تروما و شک مهارنشدنی هستند. ریچل در سفر قهرمانی خود نیاز دارد تا منصفانه و از روی حقیقت‌خواهی، گذشته‌اش را نبش قبر کند. این درصورتی است که این کار برای اویی که زندگی‌اش را بر اثر اتفاقی وحشتناک از دست داده، دشوار به نظر می‌رسد.

کتاب گمشده‌ی ناتالی بارلی گواهی است بر این مدعا که قلم خوب و چینش هوشمندانه‌ی عناصر داستان می‌تواند خواننده را با خود همراه نگه دارد. او تمام تلاش خود را کرده است تا داستانی با بالاترین حد تعلیق بسازد. انتخاب زاویه‌دید مناسب برای خواننده این فرصت را فراهم کرده که ترس و تشویش ریچل را تا مغز استخوان درک کند. شروع و پایان داستان نیز در جای خود قوی عمل کرده‌اند. خواننده در همان کلمات ابتدایی در دام داستان می‌افتد و تلاش و تقلا برای رهایی از بند یک داستان پرتنش و پرکشش به نتیجه نمی‌رسد: شما تا آخرین کلمه‌ی کتاب یک‌سره با داستان همراه خواهید ماند.

نفیسه شافی کتاب را به سفارش نشر گویا ترجمه کرده است.

نکوداشت‌های کتاب گمشده

• شخصیت‌ها به‌یادماندنی‌اند و پیرنگ خواندنی. من واقعا از سبک نوشتار این نویسنده لذت بردم و در نظر دارم که بیشتر از او بخوانم. این کتاب را قاطعانه توصیه می‌کنم. (Netgalley reviewer)
• کتابی که خواندنش بر هر آنکه به تعلیق روانشناختی علاقه دارد واجب است. (گودریدز)
• گمشده کتابی است که به زمین گذاشتنش سخت است. (Apple Books Reviewer)

کتاب گمشده برای چه کسانی مناسب است؟

اگر.به تریلرهای روانشناختی علاقه‌مندید و یا اگر داستان‌هایی با محور ترس‌ها و تردیدهای روانشناختی می‌توانند سر شوقتان بیاورند، رمان گمشده برای شماست.

در بخشی از کتاب گمشده می‌خوانیم

«بسیار خب، فکر می‌کنم اغلب ما به‌قدری باسابقه هستیم که پرونده‌ی فارستر را به یاد بیاوریم، فقط دوازده سال پیش بود. جیکوب به ما بگو که چه‌طور باید دوباره موضوع را خبرساز کنیم؟»

جیکوب قدمی به جلو بر می‌دارد و سرش را به نشانه‌ی متوجه‌شدن موضوع تکان می‌دهد. او نوت‌بوک کوچکی که به دست دارد را بلند می‌کند. قبلاً آن را ندیده بودم. او عینکش را تنظیم می‌کند و شروع به جست‌وجو در آن می‌کند. خودم را کنترل می‌کنم تا دست‌هایم را روی گوش‌هایم نگذارم.

«خیلی خب، پس، جک فارستر در شهر کوچکی به نام وایت بروک که خیلی دور از این‌جا نیست، یک مشاور حقوقی بود.»

کریس به نشانه‌ی تأیید سرش را تکان می‌دهد. همان‌طور که خودش گفت، او خیلی نگران هزینه‌ها و مدیریت بودجه‌هاست. به این فکر می‌کنم که به‌اندازه‌ی کافی از این‌جا دور نشدم و بهتر بود که به آن‌سوی کشور می‌رفتم.

«جک فاستر کسب‌وکار خودش را داشت. او و همسرش مِری و دخترانش گرِیس و مولی آدم‌های اجتماعی بودند و همه آن‌ها را دوست داشتند.»

کریس دستش را طوری تکان می‌دهد که جیکوب عجله کند و برود سر اصل مطلب. جیکوب کمی دستپاچه می‌شود.

«درسته، خب، جشن تولد شونزده سالگی گریس تویِ خونه‌شون برگزار شد. یک مهمونی کوچیک بود که فقط خونواده‌اش و پنج شیش تا از دوستانش تویِ جشن شرکت داشتند. بعد از جشن که مهمون‌ها خونه‌ی اون‌ها را ترک‌کردن، یکی از همسایه‌ها متوجه شد که کل خونواده‌ی فارستر به قتل رسیده‌ به جز، مولیِ دوازده‌ساله که مفقود شده بود. باغبونشون، دنیس داوسون در صحنه‌ی جرم دستگیر شد و بعدها به قتل اون‌ها محکوم شد. مولی هنوز پیدا نشده. گزارش شده که سال‌ها پیش نشانه‌هایی از اون دیده شده، اما هنوز کسی موفق به پیداکردن او نشد.»