معرفی و دانلود کتاب عمیق و تاریک و خطرناک

معرفی کتاب عمیق و تاریک و خطرناک

همه چیز از یکشنبه‌ای بارانی در ماه مارس آغاز شد... کتاب عمیق و تاریک و خطرناک رمانی معمایی و وهم‌آلود از مری داونینگ هان است. در این اثرِ پرمخاطب و شناخته‌شده، سرگذشت کاراکتری به نام آلی را دنبال خواهید کرد؛ دختری سیزده‌ساله که پس از پی بردن به رازی بزرگ در باب گذشته‌ی اعضای خانواده‌ی خویش، درگیر وقایعی شگفت‌انگیز و مهیب می‌گردد. لازم به ذکر است که اثر پیش رو، در سال 2010 برنده‌ی جایزه‌ی ادبی «مارک تواین» شده است.

درباره کتاب عمیق و تاریک و خطرناک

اثری که هم‌اینک پیش رو دارید یکی از شاهکارهای مسلم ژانر ترسناک در ادبیات کودک و نوجوان به شمار می‌رود. رمان عمیق و تاریک و خطرناک (Deep and Dark and Dangerous) نخستین بار در سال 2007 روانه‌ی بازار کتاب شد و خیلی زود، به عنوان داستانی خواندنی با نگارشی استادانه، مخاطبین خاص و عام را شیفته و شیدای خود ساخت. مری داونینگ هان (Mary Downing Hahn)، نویسنده‌ی آمریکایی، در این اثر پرکشش و مهیجْ داستانی شگفت‌انگیز را نقل کرده که وقایع آن حول محور کاراکتری نوجوان به نام آلی به وقوع می‌پیوندد.

سرگذشت غریب این دختر سیزده‌ساله وقتی آغاز می‌شود که روزی از روزها، از سر تصادف، در وسایل یکی از اعضای خانواده، تصویری متعلق به ایام قدیم را پیدا می‌کند. در این تصویرِ محو، می‌توان سیمای دو نفر را به زحمت از یکدیگر تشخیص داد: یکی چهره‌‌ی مادر آلی و دیگری، چهره‌ی خاله‌ی او. اما هیئت شخص سومی نیز در این عکس اسرارآمیز پیداست که گویی چهره‌اش از سر عمد، مخدوش گشته است. این نفر سوم چه کسی بوده؟ حضور او در کنار مادر و خاله‌ی آلی، چه دلیلی داشته؟ چه فردی تصویر او را این‌چنین مخدوش ساخته است؟

جریانِ وقایع در کتاب عمیق و تاریک و خطرناک زمانی تب‌وتابی هول‌انگیز به خود می‌گیرد که آلی، در تابستان پیش رو به خانه‌ای جدید نقل مکان می‌کند؛ خانه‌ای که به طرزی باورنکردنی، پاسخ تمام سوالات قهرمان سیزده‌ساله‌ی داستانِ ما را در خود نهفته نگاه داشته است. آلی، از زبان اهالی پیشین این خانه، و همچنین، از زبان مردم محلی، با ماجرای بس ترسناکِ دختری به اسم تریسا آشنا می‌شود که بنا بر روایات و شایعات، مدت‌ها پیش در دریاچه‌ای نزدیک به منزل جدید آلی، غرق شده بوده است. آیا میان تریسا و صاحب آن تصویر مخدوش در عکس خانوادگی رابطه‌ای هست؟ آلی به نحوی شهودی به این پرسش، پاسخ مثبت می‌دهد. با این حال، برای اطمینان یافتن از صحت پاسخ خود، و فهمِ جزئیات ماجرا، نیازمند دست یافتن به اطلاعات دقیق‌تری است؛ امری که تحقق آن، بی‌گمان کاوش‌هایی بس جدی و خطیر را طلب می‌کند.

هیچ‌کس از عاقبت کاوش‌های کارآگاه‌گونه‌ی آلی آگاه نیست. در این میان، پرسشی بسیار مهم وجود دارد که پاسخ آن، در تعیینِ سرانجام مسیری که آلی آغاز کرده، بی‌اندازه حیاتی به شمار می‌رود. این پرسش، به طور خلاصه از این قرار است: نقش بستگان آلی، خصوصاً مادر و خاله‌اش، در این ماجرا، چیست؟ آیا ایشان آلی را در مسیر کشف پاسخ معما یاری خواهند کرد؟ یا این‌که برعکس، در این راه به مانعی جدی در برابر وی بدل خواهند شد؟...

از کتاب عمیق و تاریک و خطرناک دو ترجمه‌ی فارسی قابل قبول در دست است که یکی به همت انتشارات پرتقال، و دیگری از سوی انتشارات پیدایش، در اختیار مخاطبین فارسی‌زبان قرار گرفته است. ترجمه‌ای که هم‌اینک پیش روی شماست، به قلم پریا حسن‌زاده فراهم آمده و به نشر پیدایش تعلق دارد.

افتخارات کتاب عمیق و تاریک و خطرناک

- برنده‌ی جایزه‌ی مارک تواین برای بهترین داستان جوانان در سال 2010
- نامزد دریافت جایزه‌ی ادگار آلن پو در بخش یانگ ادالت
- برنده‌ی جایزه‌ی Maud Hart Lovelace Book
- نامزد دریافت جایزه‌ی کودکان آیووا در سال 2011
- برنده‌ی جایزه‌ی گرند کنیون در سال 2009

نکوداشت‌های کتاب عمیق و تاریک و خطرناک

- کتاب عمیق و تاریک و خطرناک یک داستان ترسناک مختصر و زیباست که طی مدت زمانی اندک خوانده می‌شود. (Bulletin of the Center for Children's Books)
- عمیق و تاریک و خطرناک اثری‌ست که مطالعه‌ی آن لرزه‌هایی دیوانه‌وار در ستون فقرات مخاطب ایجاد می‌کند!... رمان مری داونینگ هان به طرز مطبوعی سرد و سرشار از غرابت است. (Kirkus Reviews)
- مری داونینگ هان در رمان عمیق و تاریک و خطرناک در بهترین فرم خود به عنوان یک نویسنده ظاهر شده است. (Amazon)
- کتاب عمیق و تاریک و خطرناک یک داستان اسرارآمیزِ کلاسیکِ سرشار از تعلیق و معماست. (School Library Journal)

کتاب عمیق و تاریک و خطرناک مناسب چه کسانی است؟

نوجوانانِ دوست‌دارِ داستان‌های ترسناک و طرفداران رمان‌های رازآلود و معمایی، دو گروه از مخاطبین اصلی کتاب عمیق و تاریک و خطرناک، اثر تحسین‌شده‌ی مری داونینگ هان‌اند.

با مری داونینگ هان بیشتر آشنا شویم

مری داونینگ هان متولد سال 1937 و اهل کشور آمریکاست. شهرت این نویسنده بیش از همه ناشی از نگارش رمان‌هایی خواندنی در حیطه‌ی ادبیات کودک و نوجوان است. در این زمینه، از سه کتاب «قدم بر روی ترک‌ها»، «بگذار هلن بیاید» و «داستان یک روح»، به عنوان بهترین عناوین در کارنامه‌ی ادبی او یاد می‌شود.
نخستین کتاب مری داونینگ هان در سال 1979 به انتشار رسید. از آن زمان تا به امروز، حدود بیست عنوان اثر داستانی از این نویسنده‌ی پرکار منتشر شده است. گفتنی است که اغلب آثار مری داونینگ هان، به بیشتر زبان‌های مهم دنیا ترجمه شده و از سوی منتقدان و خوانندگان در سراسر جهان، با واکنش‌های مثبت مواجه گشته‌اند.

افتخارات مری داونینگ هان

- برنده‌ی جایزه‌ی Missouri's 2010 Mark Twain for the best book for young readers
- برنده‌ی جایزه‌ی Dorothy Canfield Fisher Children's Book
- برنده‌ی جایزه‌ی Edgar for Best Juvenile
و...

در بخشی از کتاب عمیق و تاریک و خطرناک می‌خوانیم

صبح روز بعد دریاچه زیر ابرهای تیره خاکستری به‌ نظر می‌رسید. درختان نخل در مه نامعلوم بودند، ولی باران بند آمده و هوا پرطراوت بود.

هوا برای شنا کردن خیلی سرد ولی برای پیاده‌روی در ساحل مناسب بود. من و اِما سویی‌شرت‌ و شلوارهای‌ جین‌مان را پوشیدیم و کنار دریاچه گردش کردیم. کمی که از قایق‌خانه دور شدیم، ساحل ماسه‌ای جایش را به ساحل سنگی داد. از این بابت که به توصیه‌ی دالسی گوش کرده و صندل پوشیده بودم خوشحال بودم. اگر پابرهنه آمده بودم، حالا مثل پیرزن‌ها لنگان‌لنگان راه می‌رفتم.

همان‌طور که اِما می‌دوید و جلو می‌رفت، من هم سنگ جمع می‌کردم. سنگ‌ها گرد و صیقلی و به رنگ‌های سبز روشن، صورتی، خاکستری و سیاه بودند. فکر کردم شاید بتوانم سَر و شکلی هنری به‌شان بدهم، مثلاً آن‌ها را توی کاسه‌ای سرامیکی بگذارم، البته شاید، و با چوب‌هایی که روی سطح آب شناورند و پَر مرغ‌های‌ دریایی تزیین‌شان کنم. می‌توانستم کاسه‌ها را خودم بسازم و بعد کارهای هنری‌ام را در مغازه‌های کادوفروشی بفروشم. یاد می‌گیرم که چطور گِل را روی چرخ سفالگری دالسی ورز بدهم، بعد هم لعاب را ترکیب‌ می‌کنم و از کوره‌ی پشت استودیو استفاده می‌کنم.

آن‌قدر سخت مشغول فکر کردن بودم که از اِما دور شدم و وقتی برگشتم با تعجب دیدم کنار غریبه‌ای ایستاده، دختری که به ‌نظر می‌رسید نُه یا ده‌ساله باشد اما نسبت به سنش ریزه‌میزه بود. موهای بورش به سفیدی می‌زد، چشم‌هایش عین دریاچه خاکستری بودند، و پوستش سبزه‌ی سیر بود. با وجود سردی هوا، تنها چیزی که به تن داشت لباس شنای آبی کم‌رنگی بود.

اِما گفت: «این سیسیه. تازه آشنا شدیم، اما اون می‌خواد که دوست بشیم.»