معرفی و دانلود کتاب عشق در سینما: پل‌های مدیسن کانتی

معرفی کتاب عشق در سینما: پل‌های مدیسن کانتی

کتاب عشق در سینما: پل‌های مدیسن کانتی به مفهوم عشق در یکی از آثار سینمای عاشقانه‌ی هالیوود می‌پردازد. صالح نجفی در این کتاب، عناصر متنی و تصویری فیلم را تحلیل می‌کند و با پرداختن به معانی پنهان‌شده در پس دیالوگ‌ها، به تحلیلی عمیق از عشق در سینما می‌رسد. این کتاب ذیل مجموعه‌ی «عشق در سینما» به چاپ رسیده است.

درباره‌ی کتاب عشق در سینما: پل‌های مدیسن کانتی

فیلم پل‌های مدیسن کانتی (The Bridges of Madison County) یکی از عاشقانه‌ترین فیلم‌های تاریخ سینماست. این فیلم که به کارگردانی کلینت ایستوود (Clint Eastwood) ساخته شده، عشق ممنوعه‌ی زنی متأهل به مردی مسافر را به تصویر می‌کشد. با ورودِ رابرت به مدیسن کانتی، یکی از شهرستان‌های آمریکا، زندگی فرانچسکا، زنِ ایتالیاییِ خانه‌دار متحول می‌شود. این فیلم از رمانی به همین نام نوشته‌ی رابرت جیمز والر (Robert James Waller)، اقتباس شده است. صالح نجفی (Saleh Najafi) در کتاب عشق در سینما: پل‌های مدیسن کانتی به بررسی عناصر موجود در این اثر سینمایی با تکیه بر مفهوم عشق می‌پردازد.

داستان از جایی شروع می‌شود که ریچارد، همسر فرانچسکا همراه دو فرزند کوچکشان، برای دیدار از نمایشگاهی، خانه را برای چهار روز ترک می‌کنند. در روزی که فرانچسکا در خانه تنهاست، با مردی مواجه می‌شود که عکاس مجله‌ی نشنال جئوگرافیک است و گویی مسیر را گم کرده. فرانچسکا رابرت را برای عکاسی از پل‌های روبسته‌ی مدیسن کانتی همراهی می‌کند. آن‌دو در مسیر بیشتر با یکدیگر آشنا می‌شوند. در راه برگشت، فرانچسکا رابرت را به صرف چای دعوت می‌کند. این دعوت به درازا می‌کشد و رابرت شام را نیز مهمان خانه‌ی فرانچسکاست. در این حین صحبت‌هایی درموردِ زندگی مشترک میان آن‌ها شکل می‌گیرد. رابرت از فرانچسکا می‌پرسد که آیا از زندگی مشترکش راضی است؟ فرانچسکا همسرش ریچارد را مردی پرکار و پدری خوب توصیف می‌کند، اما همچنین عنوان می‌کند که زندگی فعلی‌اش با ریچارد، به‌هیچ‌وجه رؤیایی نبوده که در جوانی در سر داشته است.

با پیشرفت رابطه‌ی میان آن دو، فرانچسکا بیشتر متوجه می‌شود که از تصویر یک زن خانه‌دار که دور از وطن خود، در شهری کوچک به خانه‌داری مشغول است، راضی نیست. رابرت درمقابل، مردی است که از همسرش جدا شده و به‌خاطر شغلش مدام در سفر است. او روابط آزادی را با زن‌های بسیاری تجربه کرده که از این نظر با فرانچسکا تفاوت بسیار دارد. رابطه‌ی آن‌ها عمیق‌تر می‌شود و رابرت به فرانچسکا پیشنهاد می‌دهد که باهم فرار کنند. قرار گرفتن فرانچسکا میانِ دوراهیِ انتخابِ زندگی خانوادگی‌ای که به آن عادت دارد یا هیجان و عشقی که تمام عمر در طلبش بوده، او را به سمت تصمیمی هدایت می‌کند که پایان فیلم را رقم می‌زند.

صالح نجفی در کتاب عشق در سینما: پل‌های مدیسن کانتی، با بررسی دو رویکرد متفاوت از دو منتقد، فیلم را واکاوی می‌کند و مفهوم عشق در سینما را در لایه‌ای عمیق‌تر مورد بررسی قرار می‌دهد. یکی از رویکردها متن‌محور است و عناصر روبناییِ فیلم را به بحث می‌گذارد و نقد دیگر به زیرمتن و روابط و معنای نهانِ پشت دیالوگ‌ها و تصاویر فیلم می‌پردازد. نجفی به نقل از یکی از منتقدان مشهور سینما این‌طور بیان می‌کند که فیلم کلینت ایستوود درباره‌ی عشق نیست، بلکه بیشتر درباره‌ی یک فکر و ایده است که در جمله‌ی رابرت به فرانچسکا نمود می‌یابد: «در جهانی که همه‌چیزش مبهم و دوپهلوست، این نوع یقین داشتن فقط یک بار در عمر آدم پیش می‌آید.» این تز اصلیِ فیلم پل‌های مدیسن کانتی است. نجفی فیلمِ مذکور را با رمانی که از آن اقتباس شده تطبیق می‌دهد و سپس در مقایسه با دیگر فیلم‌های مشابهِ سینما به بررسی آن می‌پردازد.

این کتاب به همت انتشارات لگا به چاپ رسیده است.

درباره‌ی مجموعه‌ی عشق در سینما

مجموعه‌ی «عشق در سینما» با ده عنوان کتاب، به بررسی و تحلیلی دقیق از ده فیلم مهم تاریخ سینما می‌پردازد. این ده جلد مباحثی مستقل از یکدیگر دارند و رعایت ترتیب در مطالعه‌ی آن‌ها الزامی نیست. صالح نجفی مؤلفِ این مجموعه است و انتشارات لگا چاپ و نشر آن را بر عهده دارد. از جلدهای دیگرِ این مجموعه می‌توان به «عشق در سینما: بوسه‌های دزدکی»، «عشق در سینما: عاشقان مصلوب»، «عشق در سینما: مثل یک عاشق»، «عشق در سینما: هیروشیما عشق من»، « عشق در سینما: در ستایش عشق» و «عشق در سینما: خانه‌ی خالی» اشاره کرد.

کتاب عشق در سینما: پل‌های مدیسن کانتی برای چه کسانی مناسب است؟

مخاطبان سینما و متخصصان این حوزه خواندن این اثر را از دست ندهند.

در بخشی از کتاب عشق در سینما: پل‌های مدیسن کانتی می‌خوانیم

فیلم زیرمتنِ پنهان‌تری هم دارد که رزنبام با اطمینان کمتری درباره‌اش حرف می‌زند. زیرمتن مذکور به هسته‌ی ایدئولوژیکی فیلم برمی‌گردد: رابطه‌ی چهارروزه‌ی فرانچسکا و رابرت در روزهای تابستان 1965 رخ می‌دهد. یعنی همان تابستانی که شورش واتس در لس‌آنجلس روی داد، فقط چند ماه پس از ترور مَلکُم X و راه‌پیمایی مشهور مونت‌گومری به‌رهبری مارتین لوترکینگ. در فاصله‌ی یازدهم تا هفدهم اوت 1965 شش روزِ انفجاری در آمریکا اتفاق می‌افتد که کل تاریخش را تکان می‌دهد. در این شش روز که به‌نام شورش واتس می‌شناسیم اعتراضات نژادی درمی‌گیرد و محله‌ی واتس به‌طور کامل آتش می‌گیرد. پس از پایان جنگ جهانی دوم، بالغ‌بر 500هزار آمریکایی آفریقایی‌تبار به شهرهای ساحل غربی آمریکا کوچیدند، به امید رهایی از تبعیض نژادی و نژادپرستی، ولی هر دو را در غرب یافتند. البته که به هیچ‌یک از این‌ها در فیلم اشاره نمی‌شود. با توجه به دغدغه‌ها و دل‌مشغولی‌های شخصیت‌های فیلم، دلیل خاصی هم وجود ندارد که به آن وقایع اشاره شود، اما نظر به تمامی ارجاع‌های فیلم به ماجراجویی‌های رابرت در آفریقا و تمامی قطعه‌های جَز که در فیلم می‌شنویم خواه از رادیو جَزِ شیکاگو خواه در کلوب کنارجاده‌ای که دو شخصیت فیلم، وقتی رابطه‌‌یشان به اوج خود رسیده، به آنجا می‌روند آدم از خود می‌پرسد آیا این قبیل حذف‌ها و اشاره‌نکردن‌ها به وقایع آن تابستان کاملاً بی‌غرضانه‌اند، گیرم که به‌صورت ناخودآگاه صورت گرفته باشد.

در خلال اولین غروبی که زن و مرد با هم می‌گذرانند، رابرت برای سرگرم‌کردنِ فرانچسکا داستان گوریل ماده‌ای را تعریف می‌کند که جذبِ رابرت شده بود و فرانچسکا از خنده روده‌بر می‌شود تمام این مدت قطعه‌ی ‘Poinciana’ از رادیو شنیده می‌شود، اثر احمد جمال که دقیقاً هم‌سن ایست‌وود است.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
1. مرور فیلم
2. واکاوی فیلم
کتاب‌نامه
نمایه