معرفی و دانلود کتاب صوتی همشهری داستان شماره 107
برای دانلود قانونی کتاب صوتی همشهری داستان شماره 107 و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی همشهری داستان شماره 107
کتاب صوتی همشهری داستان شماره 107، مجموعهای از چند داستان کوتاه ایرانی با مضامینی اجتماعی است که در دل زمستان رقم میخورند، زمستانی که برای همه مملو از خاطره است.
اولین جملهی داستان همشهری شماره 93 در متن سردبیر به قلم حمید اسلامیراد اینگونه نوشته شده است: ما در داستان زندگی میکنیم و شاید هم میتوان گفت که داستانها در دل زندگی ما شکل میگیرند، یا اینکه داستان در ما زندگی میکند، اینگونه است که تمام متون مجله داستان همشهری گویی تکهای از زندگی و لحظههای ناب فراموش شده ما هستند.
داستان همشهری روایتگر لحظاتی از زندگی است که احتمالا در دل روزمرگی ناپدید شده و در تلاش است آن را بازنمایی کند تا باشد که این لحظات همواره در کنارمان زندگی کنند و هیچگاه از بین نروند.
آوانامه به گونهای ماهرانه و استاندارد مجلهی صوتی داستان همشهری را برای نخستینبار تولید و منتشر کرد. از این به بعد نه تنها دوستداران داستان همشهری با داستانهایش زندگی میکنند و با جان دل آنها را لمس میکنند، بلکه شنوندگان نیز میتوانند در یک کتاب صوتی گیرا و شنیدنی، ذهن و قلب خود را به داستانهای آن بدهند. نسخهی صوتی داستان همشهری سعی دارد با توجه به داستانها و متون مختلف، فضا و احوالات داستانها را روایت کند و لحظات را با بهترین شیوهها برای صوتی کردن نسخه چاپی به تصویر بکشد و به گوش شنونده برساند و از چنگال تکرار و روزمرگیهای زندگی بیرون بکشد. به این صورت است که لحظهها و ثانیهها را نیز میتوان شنید.
حمید اسلامیراد، سردبیر همشهری داستان در سرآغاز کتاب صوتی همشهری داستان شماره 107 میگوید:
«نفس زمین از جای گرمتری بلند میشود که ابرها تاب ماندن و باریدن ندارند وگرنه تو بهتر میدانی زمستان که برسد کوهها زیر آسمان لم میدهند تا ابرها بر سر و رویشان ببارند و مرهم سفید روی پوست آفتاب سوختهشان بگذارند. کوهها سرشان را میکنند زیر برف و دلشان خنک میشود که شیدهای خورشید به برف میخورد و دست از پا درازتر به سوی خودش باز میگردد»
در قسمتهایی از کتاب صوتی همشهری داستان شماره 107 میشنویم:
زمستان آن سال حملهی هوایی شدت گرفت و یکی دیگر از ساختمانهای ایتالیایی فیضآباد ذوب شد و اسکلت فلزی طبقهی چهارم یا پنجمش بیرون افتاد. یکی دوتای این ساختمانهای قشنگ پلاستیکی پیش ساختهی دانشکدهی تربیت معلم بود و یکی دبیرستان شبانهروزی ما و یکی دوتای دیگر هم به نظرم خالی بود و یا در حال تکمیل، به هر حال بخاطر حملههای پی در پی یکسال بیشتر آنجا نماندیم...
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی همشهری داستان شماره 107 |
نویسنده | محمد عزیزی، محمد مطلق، منیر پشمی، فریبا خانی |
راوی | مریم پاک ذات، امید تقوی، فریاد موسویان |
ناشر چاپی | انتشارات همشهری |
ناشر صوتی | آوانامه |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۵۵ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |
تا نگاه میکنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آنکه باخبر شوی
لحظهی عزیمت تو ناگزیر میشود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود
دیر میشود!