معرفی و دانلود کتاب صوتی قلعه مالویل
برای دانلود قانونی کتاب صوتی قلعه مالویل و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی قلعه مالویل
«چون دنیای قبل جز در ذهن من وجود ندارد، اگر به فکر آن نیفتم دیگر وجود نخواهد داشت...» روبر مرل در کتاب صوتی قلعه مالویل که یکی از آثار شاخص او به شمار میرود و برندهی جایزهی یادبودِ جان دبلیو کمپبل نیز شده است، داستان جمعیتی را روایت میکند که از وقوع یک حملهی اتمی آخرالزمانی نجات پیدا میکنند و دستبهدست هم میدهند تا تمدن انسانی را از نو احیا کنند، اما این مسیر، آنچنان که فکرش را میکنند، امن و بیخطر نخواهد بود...
دربارهی کتاب صوتی قلعه مالویل
قلعهی مالویل برایش تنها محلی برای کار نبود. همانجا بود که برای اولینبار در زندگی توانسته بود جاهطلبیاش را در آن به نمایش بگذارد. پدر و مادرش چندان توجهی به استعداد و ایدههای او برای آباد کردن زمینهایشان نداشتند و وقتی از زبان عمویش که همیشه حامی و آموزگارش در زندگی بود، شنید که قلعهی باستانی مالویل و زمینهای اطرافش پتانسیل زیادی برای کار و کسب درآمد دارند به ایدهی خودش برای بازسازی آنجا ایمان پیدا کرد. حالا سالها از آن روزگار گذشته و نه دیگر عمو کنارش است و نه والدینش، اما او همچنان مالویل را آباد و زنده نگه داشته و از آن بهعنوان یک مکان توریستی، کسب درآمد میکند. این داستان امانوئل کنت است، مرد جوانی که در روستایی در فرانسه زندگی میکند.
روبر مرل (Robert Merle) در کتاب صوتی قلعه مالویل (Malevil)، داستان را از نوجوانی امانوئل کنت شروع میکند تا تصویری از این مرد بلندپرواز و جاهطلب ارائه بدهد. کسی که همیشه رویای رهبری در سر دارد و البته که از بابت هوش بالایش در تصمیمگیری، به حق میتواند رهبر خوبی هم باشد. در ادامهی داستان، اتفاق عجیبی میافتد که در نهایت امانوئل را به جایگاهی که باید در آن حضور داشته باشد میرساند؛ درحالیکه او به همراه چند تن دیگر در زیرزمین قلعهی باستانی مالویل در حال کار کردن هستند، صدای شدید انفجار و گرمای زیادی که در محیط پخش میشود، خبر از یک فاجعه در بیرون از قلعه میدهند...
زمانی که امانوئل و همراهانش بالاخره امکان خارج شدن از قلعه را پیدا میکنند، با جهانی مواجه میشوند که هیچ شباهتی به آنچه قبلاً میشناختند ندارد. انفجار یک بمب اتمی، هر چیزی را تا جایی که چشم کار میکند تبدیل به خاکستر کرده و حالا آنها تنها کسانیاند که از این واقعه جان سالم به در بردهاند. درحالیکه جز تلی خاکستر، چیزی برای زندگی نمانده، آنها تصمیم میگیرند تا به رهبری امانوئل، دوباره همهچیز را از نو بسازند تا بتوانند به زندگی ادامه بدهند.
گرچه از نو ساختن تنها انتخاب موجود است، اما اصلاً کار سادهای نیست. وقوع این انفجار و نابودی تمام ابزارهایشان آنها را چندصدسال به عقب پرت کرده و شکلی بدوی به زندگیشان داده است. اما زمانی که چارهای جز ادامه دادن نباشد، آدمیزاد حتی چرخ را هم از نو اختراع میکند. کار بازسازی زمینهای اطراف بهکندی پیش میرود و آنها در خلال بازسازی، متوجه میشوند که انسانها و حیوانات دیگری هم از این واقعه جان سالم به در بردهاند. این میتواند خبری خوشحالکننده و مسرتبخش باشد، چرا که وجود آدمهای بیشتر کار بازسازی و شانس بقا را بالاتر میبرد، اما زمانی که قوانین انسانی از میان برداشته شوند، دیگر اطمینانی نیست که آدمها به شکلی معقول و انسانی با هم برخورد کنند...
کتاب صوتی قلعه مالویل کاری از نشر صوتی آوانامه و انتشارات علمی و فرهنگی است. این کتاب را با ترجمهی محمد قاضی و روایت مهدی صفری، آرمان سلطان زاده و جمعی از گویندگان میشنوید.
اقتباسهای سینمایی از کتاب قلعه مالویل
از داستان این کتاب که خود از انفجار اتمی هیروشیما و ناکازاکی الهام گرفته شده، دو فیلم سینمایی اقتباس شده که یکی در سال 1981 و به کارگردانی کریستین دو شالونگ ساخته شده و دیگری نیز مربوط به سال 2009 است که دنیس مالوال آن را کارگردانی کرده است.
کتاب صوتی قلعه مالویل برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به رمانهای آخرالزمانی و ادبیات پادآرمانشهری علاقه داشته باشید، این اثر از ادبیات فرانسه برایتان جذاب و شنیدنی خواهد بود.
در بخشی از کتاب صوتی قلعه مالویل میشنویم
به اتاق خودم رفتم که هم پولیوری بردارم و بپوشم و هم به ژرمن که در هفتچناران بود تلفن کنم. به او خبر دادم که برای رفتن به لاروک تا ساعت دهونیم عقبش نخواهم آمد. در حیاط محوطهی دوم، در حین خروج از برج سردر، به لامنو برخوردم و به او توصیه کردم که چون سرداب خنک است لباس گرمتری بپوشد. گفت: «ای بابا! من سردم نیست، ولی مومو چرا». در آن دم که او حرف میزد من از بالا نگاهش میکردم، چون با توجه به قد و قوارهاش نگاه من بر او مشرف بود. و در آن دقیقه چیز مضحکی از سر و وضع ظاهر او نظر مرا به خود جلب کرد: لامنو لباس سیاهرنگ پیراهنمانندی در بر داشت که از فرط ساییدگی برق میزد و درست در زیر قسمت باز یقهی آن که چهارگوش بود، و همسطح با پوست بدنش، یک ردیف سنجاق قفلی دیدم که سرشان مختصری بیرون آمده بود و به طوری که حالا به یاد میآورم با تعجب از خودم پرسیدم که اولاً این سنجاقها آنجا چه میکنند و ثانیاً به کدام زیرپیراهن سنجاق شدهاند، مثلاً به پستانبند نبوده، چون پستانی در کار نبود که پستانبند بینوا نگاهش بدارد. باری، در آن حال که چشمم به صف سنجاقها خیره مانده بود گفتم: «لامنو، تو هم یک پولیور بردار و بپوش. سرداب سرد است و خوب نیست که آدم بیجهت مریض بشود». او باز گفت: «نه، نه، من سردم نیست»؛ و این حرف را نمیدانم با تفاخری بیجا گفت یا از روی قناعت و ریاضت.
من با خلقی عبوس سرنگ بطریپرکنی خود را سوار میکنم و در بیستقدمی لامنو روی چهارپایهی خود مینشینم، چون سرداب وسیع است و «از حیاط مدرسه بزرگتر». چراغهای برقیای که من در محفظههایی از نظر پنهان کردهام سرداب را روشن میکنند و وقتی موتور برق کار نکند شمعهای بزرگی که در رفها نشانده شدهاند کار چراغ برق را میکنند. سرداب نه خیلی خشک است و نه خیلی مرطوب و درجهی حرارت آن به شهادت گرماسنجی که بر بالای منبع آب به دیوار نصب است زمستان و تابستان در بهعلاوهی سیزده ثابت میماند. لامنو که ذخیرههای غذایی ما را در آنجا نگاه میدارد و گوشتها را به قلابهای طاق آن میآویزد میگوید آنجا بهترین یخچال است.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی قلعه مالویل |
نویسنده | روبر مرل |
مترجم | محمد قاضی |
راوی | مهدی صفری، آرمان سلطان زاده، گروه گویندگان |
ناشر چاپی | انتشارات علمی و فرهنگی |
ناشر صوتی | آوانامه |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۲۵ ساعت و ۴۰ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای صوتی داستان و رمان علمی و تخیلی خارجی |