معرفی و دانلود کتاب صوتی دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل

معرفی کتاب صوتی دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل

هاروکی موراکامی یکی از شناخته‌شده‌ترین نویسندگان ژاپنی در چند دهه‌ی اخیر است. در کتاب صوتی دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل به هفت داستان کوتاه شنیدنی و جذاب از او گوش خواهید سپرد که به گمان بسیاری از منتقدین، جزو برجسته‌ترین آثارش به شمار می‌روند. بد نیست بدانید که خوانش این کتاب بر عهده‌ی هنرمند خوب کشورمان، راما قویدل بوده است.

درباره کتاب صوتی دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل:

هر مخاطبی که اندکی با فضای ادبی جهان آشنا، خوب می‌داند که ادبیات ژاپن این روزها از جاذبه‌ای مقاومت‌ناپذیر، خصوصاً نزد خوانندگان غربی برخوردار است. در این میان، خصوصاً توجه‌ها بیشتر از همه جلبِ یک نام شده است: هاروکی موراکامی.

حال، پرسش به‌جایی که پیش می‌آید این است: راز محبوبیت آثار موراکامی در کجاست؟ یک پاسخ سرراست و ابتدایی به این پرسش می‌تواند چنین باشد که هنر موراکامی در ترکیب عناصر روایت‌های ژاپنی با مؤلفه‌های داستان‌نویسی غربی، از او نویسنده‌ای کم‌نظیر ساخته و موجب شده که آثارش برای هر دو طیف خوانندگان شرقی و غربی به یک اندازه بکر و تازه باشد؛ به عبارتی، آثار او هم از غرابت کارهای شرقی برخوردارند، و از هم از روحِ مدرن ادبیات غرب بهره دارند. به همین دلیل هم اکثر مخاطبین ممکن را جذب و راضی می‌سازند. کتاب دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل (The Elephant Vanishes) از این نظر نمونه‌ی خوبی به شمار می‌رود.

در این مجموعه هفت داستان کوتاه گرد هم آمده‌اند؛ آثاری که خصوصاً از این جهت قابل توجهند که تمام نقاط قوت بهترین و شناخته‌شده‌ترین نوشته‌های پیشین موراکامی را در خود دارند. عنصر روایت در داستان‌های این کتاب، از همان ویژگی هزارتوگونه و معماییِ مرسوم در آثار نویسنده برخوردار است. در این اثر همچنین، می‌توان بسیاری از موتیف‌های مورد علاقه‌ی موراکامی (از جمله گربه‌ها، فوتبال، راک‌ اند رول، سینما و غیره) را نیز یافت.

به طور خلاصه می‌توان چنین گفت که گوش سپردن به داستان‌های گردآمده در مجموعه‌ی دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل، تا حدی مستلزم آمادگی برای متحیر شدن است. زیرا در داستان‌هایی که پیش رو دارید کمتر می‌توان نشانی از قطعیت و تناسب یافت؛ نشانه‌ها و مکان‌ها و آدم‌ها، از نوعی سیالیت خلسه‌آور برخوردارند که نمونه‌اش را تنها در بهترین کارهای موراکامی دیده‌ایم. ماحصل کلام اینکه طرفداران هاروکی موراکامی پس از اتمام کتاب، بی‌شک درودی دوباره نثار قلم نویسنده‌ی محبوب خود خواهند نمود.

آنچه در ادامه آمده، عناوین هفت داستان حاضر در این مجموعه‌ی شنیدنی‌ست: «بید نابینا، زن خفته»، «سال اسپاگتی»، «میمون شیناگاوا»، «قلوه سنگی که هر روز جابه‌جا می‌شود»، «دیدن دختر صددرصد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل»، « اسفرود بی‌دم»، «مرد یخی».

نکوداشت‌های کتاب صوتی دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل:

- زیبا و تکان‌دهنده. (Chicago Tribune)
- جذاب و حیرت‌انگیز. (New York Times)
- آمیزه‌ای از ظرافت‌های ژاپنی و مضامین جهانی. (Kirkus Reviews)
- این اثر بی‌تردید بر شمار مخاطبین موراکامی خواهد افزود. (Detroit Free Press)

کتاب صوتی دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل مناسب چه کسانی است؟

کتاب حاضر را به دو گروه از مخاطبین پیشنهاد می‌کنیم: علاقه‌مندان به ادبیات ژاپن و دوست‌داران داستان‌های کوتاه.

با هاروکی موراکامی بیشتر آشنا شویم:

وی در کیوتوی ژاپن، از پدر و مادری معلم به دنیا آمد. او از نوجوانی نوشتن را آغاز کرد و پس از سال‌ها قلم‌زنی نام خود را به عنوان یک نویسنده‌ی صاحب سبکِ جهانی مطرح نمود.

هاروکی موراکامی (Haruki Murakami) تاکنون برنده‌ی جوایز گوناگونی چون جایزه‌های فرانک اُکانر و فرانتس کافکا شده‌، و همواره از پرفروش‌ترین نویسندگان این سالیان به شمار می‌رفته است. مشهورترین اثر او رمانی به نام کافکا در ساحل است که در زبان فارسی با عناوین دیگری نیز شناخته می‌شود. برخی دیگر از آثار مشهور موراکامی عبارتند از: «از دو که حرف می‌زنیم از چه حرف می‌زنیم، جنگل نروژی، پس‌لرزه، اول شخص مفرد، شهر گربه‌ها.»

در بخشی از کتاب صوتی دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای ماه آوریل می‌شنویم:

دستمال سفیدی را که خیلی مرتب تا شده بود از جیبش بیرون آورد و دهانش را با آن پاک کرد.

«وقتی سرهنگ به قلعه می‌رسه، برمی‌گرده و به جان وین می‌گه توی راه چند تا سرخپوست دیده. جان وین هم با همون خونسردی همیشگیش جواب می‌ده: "نگران نباش، اگه تونستی سرخپوست‌ها رو ببینی یعنی که اونا اونجا نیستن."حرفاشون خوب یادم نمیاد اما یه چیزی تو همین مایه‌ها بود. تو فهمیدی منظورش چی بود؟»

یادم نمی‌آمد که در آن فیلم چنین چیزهایی شنیده باشم. به نظرم عجیب بود که اصلاً جان فورد چنین فیلمی ساخته باشد. تازه مدت‌ها از وقتی که آن فیلم را دیده بودم، گذشته بود.

گفتم: «فکر می‌کنم یعنی چیزی که همه بتونن ببیننش، نمی‌تونه چیز خیلی مهمی باشه. البته حدس می‌زنم.»

پسرعمویم اخم کرد و گفت: «من هم نفهمیدم. اما هر دفعه که یکی به خاطر گوش‌هام برام دلسوزی می‌کنه یاد اون حرفا می‌افتم که می‌گفت اگه تونستی سرخپوست‌ها رو ببینی، یعنی اینکه اونا اونجا نیستن.»

خندیدم.

پسرعمویم پرسید: «خیلی عجیبه، نه؟»

فهرست مطالب کتاب صوتی