معرفی و دانلود کتاب صوتی خانه ادریسیها
برای دانلود قانونی کتاب صوتی خانه ادریسیها و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی خانه ادریسیها
جدال کهنه و نو و نبرد همیشگی سنت با تجدد، درونمایهی کتاب صوتی خانه ادریسیها را میسازد. غزاله علیزاده، در این رمان اجتماعی شما را به عمارتی میبرد که از شکوه گذشته تنها خاطرات قدیمی و لایهی ضخیمی از گردوخاک را حفظ کرده. خانهای که اهالی آن سالهاست با گشتوگذار در گذشتهها روزهایشان را میگذرانند اما اکنون قرار است با گسستن از پیوندهای دیرین، رهسپار آینده شوند.
دربارهی کتاب صوتی خانه ادریسیها
از همان لحظات اولی که پا به عمارت ادریسیها میگذارید، سکون و خمودگیِ سراسر خانه شما هم دربرمیگیرد. اهالی این عمارت که بیشتر به شبح میمانند سالهاست پیوند خود را با دنیا قطع کردهاند و تنها دلخوش به خاطراتی شدهاند که هرازچندگاهی به سراغشان میآید. عشقهای نافرجام قدیمی، ابهت و جلال گذشته و رونقی که دیگر از آن خبری نیست تنها دلخوشی «خانم ادریسی»، «وهاب»، «لقا» و «یاور» است. بااینحال، «تازهواردان» در راهند و قرار است یک خانهتکانی اساسی در بنیانهای این عمارت و البته در ذهن و فکر اهالی خانه برپا کنند.
غزاله علیزاده، در کتاب صوتی خانه ادریسیها، ایرانی را برای شما به تصویر میکشد که در حال گذار از سنتهای پیشین و ورود به جهان مدرن است. هرچند این گذار چندان باب میل بزرگان و اشراف نبوده اما سرانجام همگی خواهناخواه با جریان آن هماهنگ شدند.
همه چیز مانند گذشته است. خانم ادریسی سالهاست که با نشستن روی صندلی گهوارهای و فکر کردن به گذشتهها و معشوق دوران جوانیاش زمان را سپری میکند. وهاب هرروزه، ساعتها زمان خود را با اشیائی میگذراند که یاد «رحیلا» را برایش زنده میکنند. لقا هم مانند سالهای پیش با توهمات ذهنی خود دستوپنجه نرم میکند. هیچکس حتی تصور هم نمیکند که قرار است خانهی ادریسیها هدف هجوم جوانانی قرار بگیرد که هرگز بویی از اشرافیت نبردهاند و از ارزش تجملات این خانه هیچ اطلاعی ندارند.
«رشید»، «یوسف»، «گلرخ»، «برزو» و... سرمیرسند تا ساکنان خانه را از تحولات دنیای بیرون آگاه کنند. در این بین، شخصیت «رکسانا» بیش از همه قابلتوجه است. اگر پیش از این، رمان «شبهای تهران» را خوانده باشید حتماً حدس میزنید که قرار است غزاله علیزاده در داستان حاضر هم شخصیتی اثیری را وارد ماجرا کند. بانویی خردمند که گویا از اتفاقاتی خبر دارد که همهی اطرافیانش از آن بیخبرند!
اولین مواجههی تازهواردان با خانوادهی ادریسی چندان خوشایند نیست. این جوانان ارزشی برای تزئینات لوکس عمارت و سنتهایی که آن را سرپا نگهداشته قائل نیستند. هرآنچه که سر راه آرمانهایشان باشد تخریب میکنند و شعار آنها برابری است. برای ادریسیها کنار آمدن با مفاهیم تازهای مانند «آزادیخواهی» و «حکومتداری» دشوار است. آنها که از ورود مهمانهای جدید خوشحال نیستند و ناگهان کل دارایی خود را بربادرفته میبینند، بهتدریج با واقعیتهای جدیدی درمورد خود روبهرو میشوند. حقایقی که نشان میدهد گذشته چیزی جز محدودیتهای دستوپاگیر برایشان نداشته و برای بقا هم که شده ناچارند با تغییرات جهان بیرون همراه شوند.
توصیفات دقیق و توجه به جزئیات در کتاب صوتی خانه ادریسیها باعث میشوند شنونده خود را بهعنوان یکی از شخصیتهای داستان احساس کند. کتاب با شرح دقیقی از گوشهگوشهی عمارت ادریسیها آغاز میشود که ممکن است برای مخاطب کمی خستهکننده باشد اما مطمئن باشید که توجه به همین توصیفات ابتدایی بر درک شما از روند داستان بسیار مؤثر خواهد بود. بیشک اثر حاضر یکی از شاهکارهای ادبی معاصر است که حساسترین بزنگاه تاریخی ایران را برای شما به نمایش میگذارد.
نشر توس چاپ این کتاب را بر عهده داشته و نشر صوتی رادیو گوشه نیز آن را منتشر کرده است. کتاب صوتی خانه ادریسیها را با صدای دلنشین سلمی الهی میشنوید.
کتاب صوتی خانه ادریسیها برای چه کسانی مناسب است؟
به داستانهای اجتماعی با حالوهوای تاریخی علاقهمند هستید؟ به دنبال رمانی میگردید که از نمونههای درخشان ادبیات معاصر باشد؟ باید بگوییم کتاب صوتی خانه ادریسیها دقیقاً همان داستانیست که در جستوجوی آن هستید. کتابی که ارزش بارهاوبارها شنیده شدن را دارد.
با غزاله علیزاده بیشتر آشنا شویم
در بهمن 1327 خورشیدی متولد شد و در اردیبهشت 1375، هنگامی که چهلوهشتساله بود به زندگی خود پایان داد. غزاله علیزاده، نویسندهایست که هرچند کوتاه زیست اما توانست آثار ماندگاری را به ادبیات معاصر ایران پیشکش کند.
این بانوی داستاننویس، نخستین فعالیتهای ادبی خود را در دههی چهل و با انتشار داستانهای کوتاه آغاز کرد. دو رمان بلند «خانه ادریسیها» و «شبهای تهران» از آثار شاخص و ماندگار او هستند.
جالب است بدانید که غزاله علیزاده دوبار تجربهی ازدواج را داشته؛ نخستینبار با بیژن الهی و سپس با محمدرضا نظام شهیدی. «سلمی» حاصل نخستین ازدواج اوست.
در بخشی از کتاب صوتی خانه ادریسیها میشنویم
پردههای تور بوی خاک میداد و عطر گل حسرتی. وهاب در آینه میز آرایش صورت خود را میدید. تصویر بیگانه بود. چشمها را میبست و میخواست رحیلا زنده باشد، موهای صاف بلند را افشان کند، وقت شانه زدن، تارها روی هم بلغزد، به نرمی ابریشم جرقّهای بزند، او پسر کوچکی باشد، دامنش را بگیرد، دختر جوان بچّه را بیحوصله دور کند، چشمها دلاویز، به سردی یخ.
کشوهای میز آرایش را باز میکرد، شیشههای عطر را روبهروی آینه میچید: پاریسی سالهای هزارونهصد، مسکویی، ایتالیایی، چینی و هندی، عطرهای دیرپای آنسوی اقیانوسها: مشک، توس و مورد و عنبر سیاه. از اسباب آرایش جز عطر چیزی نداشت، در هر کشو چند شیشه.
مرد روی میز خم میشد، نفس عمیقی میکشید. در گنجه را میگشود، چهره را بین دامن جامههای سفید، پوشیدهی لکه گِل، گُلِ دکمهیی، علف خشک و خار پولکی گم میکرد. در تاریکی، تراک چوب موریانه خوردهیی از ته گنجه برمیخاست. سربرمیداشت و در را میبست، عطرها را به جای خود میگذاشت، چینهای پرده را با دست صاف میکرد، روتختی کتان را تا زیر بالشهای پوشیده تور و برودری میکشید.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی خانه ادریسیها |
نویسنده | غزاله علیزاده |
راوی | سلمی الهی |
ناشر چاپی | انتشارات توس |
ناشر صوتی | رادیو گوشه |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۲۶ ساعت و ۸ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |
آفرین به خانوم غزاله علیزاده و «خانه ادریسیها» که شاید بتوان گفت که یکی از ده بهترین داستانهای سور ئالیست و پر از ماجراهای عجیب و دور از ذهن در فضائی اثیری که نمیتواند واقعیت داشته باشد، ولی دارد! فقط کافیست فضای داستان را بجای عشق آباد (که در حقیقت پایتخت تاجیکستان است و شاید و نویسنده بخاطر نزدیکی فرهنگ ایرانی تاجیک اسم این شهر خیالی را عشق آباد گذاشته) را یکی از شهرهای ایران فرض کنیم. داستانهای هر کدام از قهرمانان داستان بسیار به واقعیت نزدیک است، وخانه ادریسیها نه تنها انتقاد از جامعهٔ طبقاتی گذشته و بی عدالتی هایش هست بلکه نقد و گلایهای است از حکومت تازه به قدرت رسیده که بدون مدیریت و تجربه کار گروهی قدرت مطلقه خود را بجان شهروندان انداخته و میخواهد تمام کمبودها و محرومیتهای گذشته را یکجا بگردن خانه ادریسیها گذاشته، و با ازبین بردن این خانه (وطن) و فقط برای انتقام، تاریخ و فرهنگ آنرا از بین ببرد، که در آخر کتاب، خانه برجای مانده ولی مشتی گوسفند و گاو ساکن خانه ادریسیها شدهاند. و آخر اینکه،
«رگبار، غبارهایِ طنابهای رخت را میشست» جملهٔ سادهای هست ولی مثل کتاب مرموز، پیچیده ولی بسیار شفاف است! رگبار، کنایه از قدرت تازه بدوران رسیده، و غبار تاریخچه، و طنابهای رخت بسادگی کنایه از نسل قبل، که حالا حتی نمیتوانند آویزان باشند. کتاب خوانی خانوم سلمی الهی سرشار از زیر و بمهای بموقع و گویشهای مختلف کمک به درک و نزدیکی بیشتر به کاراکترها یا قهرمانان داستان هست، و بهمین دلیل گذشته از خواندن خیلی بهتر هست که کتاب را گوش هم بدهیم!