معرفی و دانلود کتاب شب
برای دانلود قانونی کتاب شب و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب شب
آیا تا به حال در زندگی به جایی رسیدهاید که بخواهید همهچیز را رها کنید و به جایی بروید که هیچکس شما را نشناسد؟ درست مثل شخصیت اصلی کتاب شب. این داستان کوتاه به قلم وحید قربانینژاد شلمانی نوشته شده است.
دربارهی کتاب شب
تا به حال به این فکر کردهاید که آدمهایی که عکسشان را در ستون گمشدگان روزنامهها میبینیم به چه سرنوشتی دچار شدهاند؟ بعضی از آنها ممکن است در یک شب سرد زمستانی تصمیم گرفته باشند خانه و زندگیشان را بگذارند و به دیاری دیگر کوچ کنند. درست مثل شخصیت اصلی کتاب شب. وحید قربانینژاد شلمانی در این داستان کوتاه زندگی مردی را روایت میکند که یک شب تصمیم میگیرد خیالی را که سالهاست در سر میپروراند، محقق کند.
شخصیت اصلی داستان کوتاه شب خود را با پوچی زندگی رویارو میبیند. او نویسندهی ناموفقی است که داستانهایش با اقبال چندانی مواجه نشدهاند و اکنون خود را در دورترین فاصله از رویاهایش میبیند. مرد بازندهای که از سراسر زندگیاش تنها ناکامیهایش را به خاطر میآورد. اما درست در یک شب زمستانی، تصمیم میگیرد فکری را که چهار سال است او را درگیر خود کرده، عملی کند و از خانه و شهر به سرزمینی غریبه و دور کوچ کند. ولی این تازه ابتدای ماجراست و در ادامهی داستان اتفاقات عجیبی برای شخصیتهای کتاب شب رقم میخورد. این اثر به همت نشر گیوا تهیه و منتشر شده است.
کتاب شب برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به داستانهای کوتاه علاقه دارید، خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
با وحید قربانینژاد شلمانی بیشتر آشنا شویم
این نویسنده در تیر ماه 1364 چشم به جهان گشود. وحید قربانینژاد شلمانی از سال 1380 و از سن شانزدهسالگی به وبلاگنویسی روی آورد و در سال 1397 موفق شد نخستین کتاب خود را منتشر کند: مجموعهای از داستانهای کوتاه با عنوان «تاریک، سرد و بینهایت طولانی». «شب قدارههای بلند» نام کتاب دیگر وحید قربانینژاد شلمانی است.
در بخشی از کتاب شب میخوانیم
مرد نگاهش را از جاده گرفت، ساکش را برداشت و از کنار مغازه و چند خانه نزدیک هم رد شد. خانههای کاهگلی نامیزان و غیرمتعارف با معماری خاص خودشان شکل غریبی به ده داده بودند. پشت خانهها سرپایینی بود؛ رفت تا به یک دروازه چوبی شکسته رسید که دورش را درختهای انبوه و بوتههای علف هرز گرفته بودند و کورهراه مالرو باریکی از بین درختان میگذشت و به کلبه میرسید. مه کمکم داشت همه جا را میگرفت. نم سردی روی صورت مرد نشسته بود و سرما داشت زهرش را میریخت. مرد دروازه را با زحمت باز کرد و به سمت کلبه راه افتاد. درختهای کنار جاده شکل عجیبی داشتند و بومی همان منطقه بودند و سر کشیده بودند توی کورهراه، طوری که آسمان دیده نمیشد. کلبه شکل وا خورده و مخروبهای داشت.
یک پنجره جلویش بود با شیشههای کدر و تار و فانوس شکسته و خاموشی که به دیوارش آویزان بود. اما همه اینها برای مرد کوچکترین اهمیتی نداشت. همینکه کسی آن دور و بر نبود برایش کافی بود. داخل کلبه رفت، یک میز چوبی با دو صندلی، یک اجاق هیزمی و یک تخت با پتوی چرکمُرد و دودزده و یک قفسه، همه محتویات اتاق را تشکیل میداد. رفت جلوی اجاق، پاکت سیگار را از جیبش درآورد و یک نخ سیگار از آن بیرون کشید؛ با کبریت روشن کرد و پک عمیقی زد. اجاق را علم کرد و چند هیزم تویش ریخت. صندلی را کشید کنار بخاری و نشست و دستهایش را گرم کرد. به شعلهها زل زده بود. همینطور که به سیگارش پک میزد، چشمهایش را روی هم گذاشت.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب شب |
نویسنده | وحید قربانی نژاد شلمانی |
ناشر چاپی | انتشارات گیوا |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 13 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-451-978-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |