معرفی و دانلود کتاب من منم؟! - جلد اول

معرفی کتاب من منم؟! - جلد اول

امیررضا آرمیون در کتاب من منم؟! - جلد اول با ارائه مجموعه داستان‌هایی کوتاه و جذاب سعی بر این دارد تا باورهای اشتباه شما را نسبت به زندگی تغییر دهد.

کتاب من، منم با بیش از 50 داستان کوتاه، افکار و عقاید انسان‌ها را از دیدگاه‌های مختلف مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد. در حقیقت اکثر داستان‌هاى کوتاه ارائه شده در این کتاب از نویسندگانی ناشناس هستند که امیررضا آرمیون پس از صرف ماه‌ها و سال‌ها مطالعات آزاد، تحقیقات و کلاس‌هاى روانشناسى، موفق به گردآوری آن‌ها شده است.

به توصیه امیررضا آرمیون، براى تأثیرپذیرى بیشتر از مطالب این کتاب نباید داستان‌ها را به‌ طور پیوسته مطالعه کرد! باید هر روز تعداد محدودى را خواند و در پایان هر داستان، در مورد آن خوب فکر کرد. بدون شک مفاهیم عمیق و مهمى در پشت این داستان‌هاى کوتاه و به ظاهر ساده، نهفته است؛ مفاهیمى که شاید روزها، شما را به خود مشغول کند!

امیررضا آرمیون را بیشتر بشناسیم:

امیررضا آرمیون نویسنده‌‌ای موفق در زمینه‌ی کتاب‌های روانشناسی و انگیزشی است. او کارشناسی ارشد برق و دکتری تخصصی مدیریت و مهندسی پزشکی دارد. از دیگر آثار او می‌توان به داستان‌های زندگی کن، من و ما، تو تویی، خوشحالی یعنی، جملات هشت ریشتری، تشخیص حرکت در پردازش تصویر و ریاضی را قورت بده اشاره کرد.

جملات برگزیده‌ی کتاب من منم؟! - جلد اول:

- تمام شأن و عظمت انسان در باور اوست.
- مادر، سمبل زندگى، عشق و محبت است.
- هیچ وقت براى تحقق همه آن چیزهایى که مى‌توانید باشید دیر نیست... هیچ وقت!
- مبادا بگذارید درد و رنج یک فصل، زیبایى و شادى تمام فصل‌هاى دیگر را نابود کند.
- زندگى، متناسب با شجاعت انسان، منبسط یا منقبض مى‌شود.
- اگر جلوى اشتباه‌هایتان را نگیرید، آنها جلوى شما را خواهند گرفت.

در بخشی از کتاب من منم؟! - جلد اول می‌خوانیم:

خانمى کودک پنج ساله خود را براى خرید کریسمس به خیابان «براد وِى» برد. او فکر مى‌کرد که پسرک از نماها، تزئینات ویترین‌ها، موسیقى، اسباب‌بازى‌ها و بابانوئل لذت خواهد برد؛ اما به محض اینکه به آن جا رسیدند، بچه شروع کرد به فریاد و شیون!

مادر با تعجب گفت: «عزیزم! مشکلى دارى؟» و سپس ادامه داد: «اوه، شاید چون بند کفش‌هایت باز شده... » و خم شد تا آن را گره بزند. همین که کنار فرزندش نشست، سرش را بلند کرد و براى اوّلین‌بار، دنیا را از روزنه نگاه بچه پنج ساله خود مشاهده کرد. هیچ چیز معلوم نبود. فقط راهروهاى باریکى در میان پاهاى مردم که هر منظره‌اى را سد کرده بود و لنگ‌هاى درازى که همدیگر را کنار مى‌زدند و به زور راه خود را باز مى‌کردند... این نه تنها زیبا نبود، بلکه حتى ترسناک جلوه مى‌کرد! او بلافاصله فرزندش را به خانه برد و با خود عهد کرد که دیگر هرگز تفریح منقوش در ذهن خود را، به کودکش تحمیل نکند.

نتیجه:

به راستى چند بار تا به حال در زندگى خود از روزنه نگاه اطرافیانمان به موضوعى نگاه کرده‌ایم؟

امروز کمى وقت بگذارید تا بشنوید، آنچه را فرزندتان نیاز به گفتنش دارند. همین امروز به آن‌ها گوش دهید تا وقتى پیر شدید، آن‌ها هم به شما گوش دهند...

فهرست مطالب کتاب

نترس، ادامه بده!
کلید زندگى
رسیدن به کمال
صداقت
هیچ‌کس زنده نیست... همه مُردند
قانون زندگى، قانون باورهاست...
دسته‌ گلى براى مادر
راه ‌حل عادلانه
محبت کنید و مهربان باشید
زیبایى واقعى
بچه حاضر جواب!
این نیز بگذرد...
راز موفقیت
انفاق
داستان رُز
بخشندگى خدا
فصل‌هاى زندگى
نه گفتن، لزوماً به معناى نه نیست!
دوست داشتن
نِمود فرآیند پیرى در انتخاب رستوران
مرحله تکامل استادى
نیکدلى
هفت جا، نفس خود را حقیر دیدم!
طورى زندگى کن که...
ارزش بلاها
خدا خیرش دهد
هرگز تسلیم نشوید
آنچه یک زن مى‌خواهد...
تو واقعاً که هستى؟
قیمت دین!
با من بمان
آزادى
حکایت فراموش شده
روزنه نگاه
کلینیک خدا
هنر دیدن نادیدنى‌ها
حرف مشترى گوهر است
آدم فرصت‌طلب
چشمه باش
لذتِ ترک لذت
سن و سال
مراقب آنچه مى‌گویید باشید
تقوى و جوانمردى
با سرعت حرکت نکنید!
ثابت‌قدمى
از قلب تا زبان
یک نصیحت از شیطان
سامورایى‌ها
وعده
چند تا دوست دارى؟
نور امید
سمعک خاص!
جهنم واقعى
غم
جایى که خدا مى‌خواهد باشم
میمون‌هاى باهوش
درسى از استاد عشق
تفاوت برنده و بازنده
من رفتنى‌ام...
راز زندگى
پدر
مشاور باهوش
آخرین درس استاد
خط تیره زندگى
آنچه داریم
خداوند همه ‌چیز را مى‌بیند
خودپسندى
زنى متفاوت!
منتظر نباش، خودت عمل کن!
شجاعت در مقام عمل
بخشیدن کسى که دوستش داریم
اخلاص
آن ‌که شنید و آن‌که نشنید!
کفش‌هایى براى قدم زدن در بهشت
تأثیر یک تصمیم درست
سخن پایانى