معرفی و دانلود کتاب ملجا

معرفی کتاب ملجا

داستان کتاب ملجا درباره‌ی دختری جسور و پرشور است که به ناگهان در تاریکی و انزوای اتاقی کوچک گرفتار می‌شود. گلسا، قهرمان داستان، خود را در زنجیر دیوار اعتمادی می‌بیند که با دست‌های خودش بنا کرده و اکنون بر سرش فرو ریخته است. غزل سلیمانی در رمان ملجأ داستانی از برخورد دو جهان متفاوت را روایت می‌کند؛ جایی که مردی، تنها بازمانده از گذشته‌ای پر از خاکستر، با گلسا روبه‌رو می‌شود. این ملاقات نقطه‌ی آغاز داستان ما است.

درباره‌ی کتاب ملجأ

شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که به نقطه‌ای در زندگی برسید که دیگر هم راه پیش‌رو و هم حتی گذشته‌تان هم غریب به نظر برسد. درست مثل لحظه‌ای که دستان گلسا روی در خانه می‌لغزد، لرزان و خیس از عرق، لحظه‌ای که انگار خودش را هم نمی‌شناسد. این لحظه‌ای از واقعیت خشم‌آلود، غم‌‌انگیز و پیچیده در زندگی روزمره است که غزل سلیمانی در رمان ملجا به تصویر کشیده است.

ما از همان ابتدای داستان درگیر یک تضاد درونی و آشوب روانی می‌شویم؛ جایی که گلسا، شخصیت اصلی، در میان دو دنیای متفاوت ایستاده است. دنیای واقعی، پر از خیانت و ناامیدی و دنیای درون او که پر از تلاش برای بقا، مقاومت و بازیابی آرامش است. درست وقتی که در ذهنش با هر قدمی که به سمت خانه برمی‌دارد، تصاویری از ترس و تردید مانند کابوسی بیدار به هم می‌پیچند. این احساس تضاد و کشمکش درونی، از آن لحظاتی است که خواننده را مجبور می‌کند دست از کتاب نکشد.

غزل سلیمانی با نگاهی واقع‌گرایانه و ملموس، تصویری دقیق از زندگی شهری و پیچیدگی‌های روابط انسانی ارائه می‌دهد. شاید شما هم از آن دسته کسانی باشید که به دنبال رمانی هستند که نه‌تنها شما را سرگرم کند، بلکه از شما دعوت کند تا عمیق‌تر به معنای روابط و شکست‌های شخصی فکر کنید. کتاب ملجأ شما را به دنیایی می‌برد که در آن، هیچ چیز آن‌طور که به نظر می‌رسد نیست. هر صفحه از این رمان، مثل یک آینه‌ی شفاف، زوایای پنهانی از شخصیت‌ها را به شما نشان می‌دهد که شاید در نگاه اول به‌سادگی قابل درک نباشد.

داستان ملجأ تنها به خیانت و روابط پیچیده‌ نمی‌پردازد، بلکه در لایه‌های زیرین خود، سوال‌های عمیقی درباره‌ی ماهیت اعتماد، عشق، و حتی هویت انسان‌ها مطرح می‌کند. آیا می‌توانیم بعد از خیانت، به زندگی ادامه دهیم؟ چطور می‌شود وقتی که همه‌چیز از هم پاشیده، دوباره خودمان را پیدا کنیم؟ این‌ها سوال‌هایی هستند که در رمان ملجا از خود می‌پرسید. کتاب ملجأ نوشته‌ی غزل سلیمانی، توسط انتشارات طلایه به شر رسیده است.

کتاب ملجأ برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب ملجا نوشته‌ی غزل سلیمانی برای کسانی مناسب است که به داستان‌های روانشناختی، پرتنش و احساسی علاقه دارند. اگر از روایت‌های پیچیده‌ی عاطفی، کشمکش‌های درونی شخصیت‌ها و لحظات غیرمنتظره لذت می‌برید، این رمان می‌تواند تجربه‌ای متفاوت و عمیق برای شما باشد.

در بخشی از کتاب ملجا می‌خوانیم

گلسا بی‌هیچ حرفی‌، مقابلش ایستاد‌. با چشم‌های لرزانش به او نگاه کرد و چند لحظه بی‌حرکت ماند‌. بدون این‌که نگاهش را از ایمان بگیرد‌، با حرکاتی آرام‌، زیپ کیفش را باز کرد و گواهی سلامت را از کیفش بیرون کشید‌. پاکت را به سمتش گرفت و لب جنباند‌:

- اگه همه‌ی اون اشک و زاریای که بهم تحمیل کردی بابت توهماتیه که با همسرت به اشتراک گذاشتی‌، این به دردت می‌خوره‌. نه این‌که برام مهم باشه تو راجع به من چی فکر می‌کنی‌، نه‌! فقط می‌خوام بیشتر از این آبرومو نبری‌.

ایمان پاکت را مردد از دستش گرفت‌.

- این چیه‌؟

گلسا بی‌هیچ حرفی به سمت پله‌ها به راه افتاد‌. بدون این‌که بایستد گفت‌:

- همون چیزی که دهن تو و زن بی‌تربیتت رو می‌بنده‌.

ایمان که برای خصوصی صحبت کردن با ریما قصد خروج از ساختمان را داشت‌، عقب عقب به داخل برگشت و در را پشت سرش بست‌. پاکت را باز کرد و مردد از حرف‌های گلسا که به نظر می‌رسید همه‌چیز را به خاطر آورده‌، کاغذ تا شده را بیرون کشید‌.

کاغذ را باز کرد‌. اسم گلسا‌، نام ماما و مهر تأییدش را از نظر گذراند نفسی عمیق و کلافه کشید و کاغذ را مچاله کرد‌. با قدم‌هایی بلند و عصبی به سمت اتاقش رفت‌.

کاغذ‌ها را دانه دانه مرتب کرد و درون پوشه گذاشت‌. پوشه را روی میز شیشه‌ای به گوشه‌ای سراند و همان‌وقت چشمش به عکس چهار نفره یشان روی میز افتاد‌. لبش را گزید‌. دستش را پیش برد و با سر انگشتانش عکس را لمس کرد‌. کنار سورنا خم شده بود‌، سحر می‌خندید و پدرش با کلاه لبه‌دار سفید درحالی‌که ماهی کبابی بزرگی روی ترکه‌ای نسبتاً قطور درون دستش بود داشت به معین و سورنا با عشق نگاه می‌کرد‌.