معرفی و دانلود کتاب زنی با موهای قرمز

معرفی کتاب زنی با موهای قرمز

داستانی اسرارآمیز و فریبنده درباره‌ی عشق،‌ خانواده و هرکس که مرید یا مرادی دارد. آمیخته‌ای از شرق و غرب، سنت و مدرنیته. کتاب زنی با موهای قرمز اثر عاشقانه و کلاسیک معروفی به قلم اورهان پاموک، یکی از قصه‌گوهای بزرگ عصر ماست که از مطالعه‌ی آن پشیمان نخواهید شد.

درباره کتاب زنی با موهای قرمز:

در حومه‌ی شهری در سی مایلی استانبول، یک استاد چاه‌کن و شاگرد جوانش استخدام شدند تا در یک دشت بایر آب بیابند. اینجا بود که داستان شگفت‌انگیز کتاب زنی با موهای قرمز (The Red Haired Woman) شروع شد. آن‌ها در حالی که با گرمای تابستان در تقلا هستند و متر به متر زمین را می‌پیمایند تا بلکه آب پیدا کنند،‌ میانشان پیوند پدر و فرزندی عجیبی برقرار می‌شود که تاکنون نظیر آن را تجربه نکرده‌اند. آن دو به یکدیگر وابسته می‌شوند و پیوستگی آن‌ها به یکدیگر همچون آینه‌ای داستان‌ها و دیدگاه‌های متفاوتشان را از جهان منعکس می‌کند.

اما در شهر مجاور، جایی که این استاد و شاگرد غذای خود را از آنجا تهیه می‌کنند و استراحت روزانه‌ را انجام می‌دهند،‌ ورود زنی مو سرخ زندگی آنان را تغییر می‌دهد. آن زن مو قرمز جذاب، عضو یک شرکت تئاتر سیار است و توجه جوان قصه‌ی ما را به خود جلب می‌کند. به نظر می‌رسد مرد شیفته‌ی او شده و زیباترین رویایش در حال تحقق‌ یافتن است. اما همه‌ی ماجرا این نیست. اتفاقی که برای چاه‌کن رخ می‌دهد باعث فرار شاگرد جوان به استانبول می‌شود و قصه جور دیگری رقم می‌خورد.

بسیاری بر این عقیده‌اند که پاموک در کتاب زن مو قرمز، وضعیت سیاسی ترکیه را در قالب اسطوره نشان می‌دهد. جایی که از ادیپوس و لایوس کمک می‌گیرد. جالب است بدانید اورهان پاموک (Orhan Pamuk) در قسمتی از این کتاب داستان رستم و سهراب را نیز روایت کرده و همچنین بخش کوچکی از قصه در ایران رخ می‌دهد. با مطالعه‌ی این اثر شگفت‌انگیز احساس خواهید کرد که گویی از اعماق چاه به نور خیره‌کننده‌ای دست یافته‌اید.

این اثر در سال 2016 منتشر شده و بسیاری از منتقدان به تحسین آن پرداخته‌اند. خانواده، عشق بی‌ثمر،‌ احساس گناه،‌ رویاهای برآورده‌شده یا نابود‌شده از جمله عناصر جذابی‌ست که پاموک در این داستان به آن‌ها پرداخته‌ است؛ عناصری که تراژدی‌های ادبیات شرقی را تشکیل می‌دهند. کتابی که با نوعی سادگی عمدی به نگارش درآمده و این موضوع به جذابیت آن دو چندان افزوده است.

نکوداشت‌های کتاب زنی با موهای قرمز:

- یک داستان جذاب و معمایی. (Library Journal)
- کتابی که ویژگی‌های نگارش نویسنده را قانون خود قرار داده است. (Publishers Weekly)
- پاموک، یکی از برترین داستان‌سرایان عصر ما است. (نیویورک تایمز)

کتاب زنی با موهای قرمز مناسب چه کسانی است؟

اگر از مطالعه‌ی رمان‌های کلاسیک عاشقانه لذت می‌برید، کتاب زنی با موهای قرمز به شما پیشنهاد می‌شود.

با اورهان پاموک بیشتر آشنا شویم:

این نویسنده و رمان‌نویس ترک‌تبار را به عنوان یکی از اصیل‌ترین نویسندگان داستان‌ معاصر توصیف می‌کنند. اورهان پاموک اولین نویسنده‌‌ی اهل کشور ترکیه است که موفق شده جایزه‌ی نوبل را دریافت کند. او نویسنده‌ای نام‌آشناست که آثارش همواره جزو پرفروش‌ترین‌ها قرار می‌گیرند و به بیش از پنجاه زبان ترجمه شده‌اند. کتاب استانبول: شهر و خاطره‌ها، موزه معصومیت و جودت بیک و پسران از دیگر آثار این رمان‌نویس توانا هستند.

در بخشی از کتاب زنی با موهای قرمز می‌خوانیم:

کمی در سکوت همدیگر را برانداز کردیم. از خشمی که داشت حس کردم واقعاً ممکن است پسرم باشد. داشتن پسری که صاحب شخصیت و ستیزه‌جو باشد برایم خوشایند بود، اما می‌ترسیدم حالا که سر چاه هستیم گرفتار خشمش شوم.

گفت: «ترک‌های اروپایی پول‌دار به بهانه‌ی "تو به رابطه‌ی من و خدا چه‌کار داری" از لائیک بودن خودشان دفاع می‌کنند، اما لائیک بودن را برای این دوست دارند که بدون در نظر داشتن خدا، با خیال راحت، هر بدی‌ای را که دلشان ‌می‌خواهد به نام مدرنیته انجام دهند.» «تو چه مشکلی با افراد مدرن داری؟»

با آرامش گفت: «درواقع، من با هیچ‌کس و هیچ‌چیز مشکلی ندارم! چون می‌خواهم خودم باشم، درگیر ضدیت با راست‌گرا، چپ‌گرا، دین‌دار و مدرن نیستم و نمی‌روم بین مردم، فقط برای دل خودم شعر می‌گویم. همین چند دقیقه پیش، زنگ خانه‌ام را زدند. چون داشتم شعر می‌گفتم، در را باز نکردم.»

دقیقاً نفهمیدم چه می‌گوید، اما فکر کردم پیش کشیدن بحثی از دل کتاب‌ها عصبانیت جوان را کم خواهد کرد. با سادگی مستانه پرسیدم: «به نظرت مدرنیسم چیز بدی است؟» «آدم مدرن یعنی کسی که در جنگل شهر گم می‌شود و این یعنی بی‌پدر ماندن. دنبال پدر گشتن هم کار بیهوده‌ای است. اگر فرد مدرن باشد، در شلوغی شهر پدرش را پیدا نمی‌کند، اگر پیدا کند، این بار فردیتش را گم می‌کند. ژان ژاک روسو، مخترع فرانسوی مدرنیسم، که این کار را خوب بلد بوده کاملاً آگاهانه چهار فرزندش را ترک کرده که مدرن شوند، برایشان پدری نکرده. روسو حتی نگران بچه‌هایش نشده، حتی یک بار هم سراغشان را نگرفته. تو هم من را برای اینکه مدرن شوم ترک کردی؟ اگر این‌طور بوده، حق داری.»