معرفی و دانلود رایگان کتاب رذل شریف - عروس‌های گناهکار جلد دوم

معرفی کتاب رذل شریف - عروس‌های گناهکار جلد دوم

کریستی کالدول در کتاب رذل شریف - عروس‌های گناهکار جلد دوم از قلب‌های زخم­ خورده و ضربه­‌های بد دوران کودکی سخن می‌گوید. داستانی که در تمام دنیا به شکل­­‌های مختلف دیگری نیز به تصویر کشیده شده است.

پنه­‌لوپه تایدمور شخصیت اصلی رمان رذل شریف - عروس‌های گناهکار جلد دوم (Scoundrels honor) با یک اشتباه آینده­‌اش را دگرگون می‌کند و در چنگال شخصی به نام رایکر بلک که صاحب بزرگ‌ترین قمارخانه لندن است، می‌افتد. و مردم به چشم رسوایی نگاه کردند.

حال پنه­‌لوپه باید چه کند؟ خواهر کوچکترش پاپی نیز هنوز مجرد است. با وجود این همه رسوایی و شایعه قطعا نمی­‌شود برای پنه­‌لوپه آینده‌ای زیبا ترسیم کرد. پس...

او به قمارخانه بلک رفت و پیشنهاد ازدواج داد. به مردی که مطمئن بود هیچ بویی از محبت، انسانیت و عشق نبرده است. اما... درست در نخستین روز زندگی مشترکشان متوجه شد که او مردی آسیب­ دیده و بسیار متعهد است.

مردی که با کشتن احساس از همه اطرافیان خود حمایت و مراقبت کرده، مردی که به اشتباه خود را گناهکار دانسته و قلبش را به روی روشنای درک و عشق بسته است. حال پنه­‌لوپه در­می‌یابد که این مرد ارزش دارد، ارزش دارد تا او عاشقش شود.

کتاب حاضر به قلم کریستی کالدول (Christi Caldwell) جلد دوم از مجموعه‌ی چهار جلدی عروس‌های گناهکار است.

در بخشی از کتاب رذل شریف - عروس‌های گناهکار جلد دوم می‌خوانیم:

وقتی در حال هل دادن و کنار کشیدن خرت‌وپرت‌ها و مبلمان‌های سنگین بود، موهایش از شانه پروانه‌ای شکلش خارج شده و آزاد گشته بود. همان طور که در انباری با مشت دستش رطوبت پیشانیش را پاک کرد و به ادامه بررسی لوازمی ‌که داخلش انبار شده بود، ادامه داد. هر گوشه اتاق پر از مبلمان سنگین و تیره و لوازمی ‌قدیمی ‌بود. در آن فضای شلوغ شروع به حرکت کرد. دامن موسلینی‌اش به دور زانویش می‌پیچید و در سکوت اتاق خش‌خش می‌کرد. تمرکزش بر روی اثاثیه سنگینی که در اینجا انبار شده بود حواسش را از حرف‌هایی که رایکر به خواهرش گفته بود پرت نموده بود. چوب ماهگونی و پارچه‌های زرشکی لوازم رنگ قالب چیزهایی بودند که در آن جا انبار شده بود. نگاهش به نقطه‌ای آبی رنگ قفل شد، تنها چیز فراموش شده و در آن تاریکی، نظرش را جلب کرد، قلبش به‌ سرعت می‌تپید. بین یک میز نیمه کنار دیوار و کمدی رنگ شده فشرده شد و سر جایش متوقف گشت، زانویش به یک میز کوچک طلایی رنگ برخورد کرد.

دستش را باحالتی ستودنی به‌ آرامی به سمت میزتحریر دراز کرد و با نوک انگشتانش زوج در رقص منعکس شده در شیشه آینه را لمس کرد. نقاشی‌هایی از کف‌های دریا و گل‌های صورتی و زرد، زینت‌بخش جاکتابی و میزتحریر آن بودند. این‌ها چیزهایی بودند که امیدی معصومانه و روزهای گرمی ‌را رقم می‌زدند.