معرفی و دانلود کتاب پسران کلاغ: کتاب دوم: غارتگران رویا

معرفی کتاب پسران کلاغ: کتاب دوم: غارتگران رویا

اگر به دنبال خواندن یک اثر علمی‌-تخیلی و پرماجرا هستید، کتاب پسران کلاغ: کتاب دوم اثر مگی استیف واتر را بخوانید. دومین اثر از یک مجموعه‌ی محبوب که این‌بار ما را به جهان رویاها و اسراری که در خود دارند، رهسپار می‌کند. در این کتاب در مورد شخصیتی به نام رونان لینچ می‌خوانید که یک راز بزرگ در درون خود دارد: او می‌تواند به‌شیوه‌ی خاصی با رویاهایش ارتباط برقرار کرده و حتی آن‌ها را هدایت می‌کند. کتابی که می‌خوانید یک اثر تحسین‌شده و پرفروش است.

درباره‌ی کتاب پسران کلاغ: کتاب دوم

رونان در کتاب پسران کلاغ: کتاب دوم (The Dream Thieves) نوشته‌ی مگی استیف واتر (Maggie Stiefvater) یک شخصیت عادی نیست. او از قابلیت‌های ویژه و متفاوتی برخوردار است. او می‌تواند دست به کارهایی بزند که از یک فرد معمولی انتظار نمی‌رود. او رازهای متفاوتی را در درون خود محفوظ نگه داشته است. رازهایی که می‌توانند هرکسی را شوکه کنند. رونان خواب‌ها و رویاهای گوناگونی را تجربه می‌کند. درست است که هر انسانی قادر است تا به عالم ناخودآگاه و رویا برود، اما مورد رونان لینچ فرق می‌کند. رونان می‌تواند از درون رویاهای خود چیزهای متفاوتی را بیرون آورده و وارد جهان خودآگاه خود کند. رونان از چنین قابلیتی بهره‌مند است: او می‌تواند اشیایی را که در جهان رویا وجود دارند، با خود به دنیای بیداری آورد. از این نظر، او از امتیازی برخوردار است که باقی آدم‌ها از آن بی‌بهره‌اند.

رونان لینچ یکی از پسران کلاغ است. پسرانی که می‌توان گفت همچون برادر می‌مانند و هرکدام از آن‌ها در جستجوی پادشاه مرده، گلندوور، هستند. این پسران کلاغ باور دارند که پادشاه نمرده، بلکه توسط یک مدرسه‌ی خصوصی واقع در حاشیه‌ی تپه‌ها پنهان شده است. راز پادشاه گلندوور همیشه در سراسر شهر شنیده شده، اما اکنون در حال قوت گرفتن است و تمام افراد به دنبال درک این حقیقت پنهان مانده هستند. ما در روایت با برملا شدن و ماجراهای مربوط به رازها روبه‌رو می‌شویم: اسرار رامون در مورد خواب‌هایش و زنده بودن پادشاه گلندوور. با اوج گرفتن این اتفاقات، احساس تنش و هیجان نیز شدت می‌گیرد.

حال پرسشی که ذهن مخاطبان را درگیر می‌کند، این است که اگر یک شخص بتواند اشیایی از درون رویاهایش بیرون آورد و آن‌ها را تصاحب کند، دست به چه انتخاب‌هایی خواهد زد؟ به‌واقع، چگونه می‌توان یک شیء را از درون جهان خواب گزینش کرده و آن را به جهان خودآگاه آورد؟ اما داستان فقط در این بخش ساکن نمی‌شود و یک موقعیت به‌واقع چالشی ایجاد می‌کند: تعدادی از افراد به دنبال اشیایی هستند که رامون در جهان رویا می‌بیند. این کتاب از یک نثر درخشان بهره می‌برد و از تمهیداتی در روایت استفاده می‌کند که هر مخاطبی را جذب خواهد کرد. این کتاب توسط زهرا لاری ترجمه شده و انتشارات طلوع ققنوس آن را منتشر کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب پسران کلاغ: کتاب دوم

• برنده‌ی جایزه انجمن کتابخانه آمریکا
• بهترین کتاب سال از سوی نشریه‌ی پابلیشرز ویکلی
• نامزد دریافت بهترین کتاب نوجوان و فانتزی از سوی مخاطبان سایت گودریدز
• نامزد جایزه کتاب نوجوان میلواکی

نکوداشت‌های کتاب پسران کلاغ: کتاب دوم

• اثری غنی و نثری پر از ایهام. این داستان رازها و رویاها، برادران و جهان جادویی، به‌واقع یک دعوت جذب‌کننده به سوی شگفتی است. (بوک‌لیست)
• پسران کلاغ: کتاب دوم یک اثر خارق‌العاده است. واکاوی دقیق و زیبای مگی استیف واتر از طبقات اجتماعی و ثروت و همچنین محدودیت‌ها و فرصت‌هایی که به دنبال خود دارند، با وسواس و پیچیدگی القا شده است. ریتم روایت پرهیجان است و نثر آن با ظرافت و قدرت ارائه شده است. (کرکس ریویو)
• یک تریلر ماورایی... کتاب دوم پسران کلاغ از اثر قبلی نیز پرتنش‌تر است و به همان اندازه هیجان‌انگیز. (پابلیشرز ویکلی)

کتاب پسران کلاغ: کتاب دوم برای چه کسانی مناسب است؟

خواندن این اثر به تمامی کسانی که به داستان‌های علمی-تخیلی، هیجانی و ماورایی علاقه دارند پیشنهاد می‌شود. همچنین این اثر به دوست‌داران ادبیات نوجوان نیز توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب پسران کلاغ: کتاب دوم: غارتگران رویا می‌خوانیم

داخل خانه‌ی مزرعه همه چیز سیاه‌وسفید بود. هوا همیشه بوی خوش دوران کودکی رونان را داشت. دود درخت گردو و چوب شمشاد، پاک‌کننده دانه علف و لیمو.

گانسی متفکرانه به رونان گفت: «یادمه تو همیشه این بو رو می‌دادی.»

گانسی به تصویر ژولیده و کثیف خودش، در آیینه‌ی با قاب سیاه که در راهروی جلو آویزان بود ضربه زد. اره‌برقی یک‌لحظه خودش را نگاه کرد و بعد طرف دیگر گردن رونان پنهان شد؛ آدام هم همان کار را کرد، اما بدون پنهان‌شدن پشت گردن رونان. حتی بلو هم به اندازه‌ی همیشه شیک نبود، نور، پیراهن آباژوری و موهای سیخ شده‌اش را شبیه یک دلقک مالیخولیایی کرده بود.

بالاخره گانسی گفت: «مثل همان وقتی که شما اینجا زندگی می‌کردید، به نظر میاد که باید فرق می‌کرد.»

بلو پرسید. «زیاد می‌آمدی اینجا؟»

گانسی و رونان نگاهی به هم انداختند. «معمولاً.»

گانسی چیزی را که رونان به آن فکر می‌کرد به زبان نیاورد، اینکه گانسی برای او، بسیار بیشتر از دِکلَن مانند برادر بود.

آدام با صدای ضعیف پرسید. «می‌تونیم یه کم آب بخوریم؟»