معرفی و دانلود کتاب دلایلی برای زنده ماندن

معرفی کتاب دلایلی برای زنده ماندن

مت هیگ، نویسنده‌ی محبوب انگلیسی، در کتاب دلایلی برای زنده ماندن به سراغ تجربیات شخصی خود از درگیری با افسردگی شدید می‌رود. او در این کتاب، روند نجات از بیماری افسردگی را با شما در میان می‌گذارد و زوایای پنهان آن را برایتان روشن می‌کند. این کتاب به عنوان نامزد نهایی کتاب سال واتراستونز برگزیده شده و از پرفروش‌ترین کتاب‌های نشریات مختلف به شمار می‌رود.

درباره‌ی کتاب دلایلی برای زنده ماندن

مت هیگ (Matt Haig) خالق کتاب محبوب «کتابخانه‌ی نیمه شب» در کتاب دلایلی برای زنده ماندن (Reasons to Stay Alive) از تجربیات شخصی خود در زمینه‌ی افسردگی و میل به خودکشی می‌گوید. افسردگی او آنقدر شدید بود که هیچ کدام از قرص‌های تجویزی روی آن اثر نداشت. پس چطور بهبود یافت؟ مت هیگ می‌نویسد که روند بهبود افسردگی شدید او از نقطه‌ی پذیرش آن آغاز می‌شود. او پذیرفت که افسردگی بخشی از وجود اوست و با کمک خانواده و شریک زندگی خود، آندریا، ذره ذره آن را تحت کنترل خود گرفت.

از نظر مت هیگ انزوا و تنهایی افسردگی را تشدید می‌کنند و میل به خودکشی و خودویرانگری را در فرد افزایش می‌دهند. بنابراین مطالعه‌ی تجربیات دیگران و آگاهی از اینکه در جهان تاریک افسردگی تنها نیستیم، می‌تواند مفید باشد. کتاب دلایلی برای زنده ماندن با همین هدف نوشته شده است. این کتاب پنج بخش دارد. در بخش اول، نویسنده از روزهایی می‌گوید که در قعر افسردگی فرو رفته بود. نشانه‌هایی که خودش تجربه کرد را برمی‌شمارد و ابعاد مختلف این بیماری را می‌شکافد. در بخش دوم جزئیات بیشتری از افسردگی مطرح می‌کند و نشانه‌ها را مفصلاً شرح می‌دهد.

بخش سوم کتاب دلایلی برای زنده ماندن به بهبود اختصاص دارد. تمام کتاب‌هایی را که در بهبود او تأثیر داشتند، نام می‌برد و کارها و رفتارهایی که مرهمی بر قلب او شدند، برمی‌شمارد. همچنین لیستی از افراد الهام‌بخش زندگی‌اش و دلایل زنده ماندن ارائه می‌دهد. بخش چهارم درباره‌ی اضطراب می‌گوید و شیوه‌هایی برای غلبه بر آن مطرح می‌کند. سپس یک لیست شخصی از چیزهایی که حال او را خوب یا بد می‌کنند، می‌آورد که با مطالعه‌ی آن می‌توانید لیست شخصی خودتان را تهیه کنید و به شناخت بهتری از خود برسید. در نهایت، بخش پنجم از مفاهیم مختلفی همچون حساسیت و زمان و ارتباطشان با افسردگی حرف می‌زند و چهل توصیه‌ی مفید برای بهتر زندگی کردن در اختیار شما می‌گذارد. در پایان کتاب نیز راهنمایی برای کمک گرفتن در زمینه‌ی حل مشکلات سلامت روان ارائه شده است که شما را برای برداشتن اولین قدم‌ها مصمم می‌کند.

کتاب دلایلی برای زنده ماندن را گیتا گرکانی به فارسی برگردانده و انتشارات علمی و فرهنگی روانه‌ی بازار کتاب ایران کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب دلایلی برای زنده ماندن

• پرفروش‌ترین کتاب Sunday Times
• قرار گرفتن در لیست 10 کتاب برتر انگلستان به مدت 46 هفته
• نامزد نهایی جایزه‌ی کتاب سال واتراستونز در سال 2015
• در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های سایت آمازون در حوزه‌ی کتاب‌های مرتبط با افسردگی
• در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های بین‌المللی
• در فهرست کتاب‌های برگزیده‌ی نشریه‌ی انترتینمنت ویکلی در سال 2016

نکوداشت‌های کتاب دلایلی برای زنده ماندن

• مطالعه‌ی کتاب دلایلی برای زنده ماندن برای تمام کسانی که خودشان یا عزیزانشان از افسردگی رنج می‌برند، ضروری‌ست. (Book Reporter)
• این کتاب گرم و گیرا و پر از شوخ‌طبعی است و کمک باارزشی به برقراری گفت‌وگو با اشخاص درگیر افسردگی می‌کند. (THE SUNDAY TIMES)
• شاهکاری کوچک که می‌تواند زندگی افراد زیادی را نجات بدهد. (جوانا لاملی، بازیگر مشهور انگلیسی)
• مت هیگ سوژه‌ای بسیار حساس و دشوار را از ابهام بیرون می‌آورد و ابعاد مختلفش را برای ما روشن می‌کند. (مایکل پیلین، بازیگر مشهور انگلیسی)

کتاب دلایلی برای زنده ماندن برای چه کسانی مناسب است؟

اگر با افسردگی درگیر هستید یا در اطرافیانتان کسی را می‌شناسید که در این شرایط باشد، مطالعه‌ی این کتاب الهام‌بخش را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب دلایلی برای زنده ماندن می‌خوانیم

یازده سال بعد از خرد کردن پنجره در خوابم، در آن ماه‌های «بحران روحی»، اسمی که بعداً روی آن‌ها گذاشتم، ساعت‌های خالی زیادی برای رودررو شدن با نگرانی بود.

پدر و مادرم بلند می‌شدند و برای کار بیرون می‌رفتند و من و آندره‌آ روزهای طولانی باید در خانه می‌ماندیم. نوشتن در مورد این دوران عجیب است. منظورم این است، در واقع هیچ‌چیزی نیست که درباره‌اش بنویسم. دست‌کم از بیرون، از دور، این بدون واقعه‌ترین دوران عمر من است.

از بیرون، این من بودم که با آندره‌آ حرف می‌زدم، یا در اتاق‌خواب دوران کودکی‌ام یا در طبقۀ اول توی آشپزخانه. گاه‌وبیگاه خطر می‌کردیم و عصر برای یک پیاده‌روی کوتاه بیرون می‌رفتیم. یا به نزدیک‌ترین مغازه می‌رفتیم، فقط دویست یا سیصد متر دورتر، یا در روزهایی که بیشتر خطر می‌کردیم می‌رفتیم و کنار رودخانۀ ترنت قدم می‌زدیم، که کمی دورتر بود، در آن طرف مرکز شهر، و باعث می‌شد در خیابان‌هایی راه بروم که از کودکی‌ام خوب می‌شناختم (آن‌ها چطور توانسته بودند مثل قبل بمانند درحالی‌که من این‌قدر حس می‌کردم متفاوت شده‌ام؟) گاهی یک روزنامه و یک قوطی سوپ و مقداری نان می‌خریدیم، و برمی‌گشتیم و کمی روزنامه می‌خواندیم و سوپ درست می‌کردیم. بعداً شاید در آماده ‌کردن شام کمک می‌کردیم. و فقط همین بود. حرف ‌زدن و نشستن و راه رفتن. شباهتی به لورنس عربستان نداشت. زندگی در پایین‌ترین سطح ممکنی که دو بیست‌وچهارساله می‌توانستند داشته باشند.

و با این حال آن روزها پرتنش‌ترین روزهای زندگی من بوده‌اند. آن روزها شامل هزاران بطری کوچک بودند. پر از خاطراتی چنان دردناک که من تنها حالا، به فاصلۀ چهارده سال و نیم، می‌توانم به آن‌ها درست نگاه کنم. از نظر عصبی به‌کلی به‌هم‌ریخته بودم. مردم می‌گویند: «روزبه‌روز پیش برو.» اما من با خودم فکر می‌کردم برای آن‌ها گفتن این ساده است. روزها کوه‌ها بودند. یک هفته مسیر عبوری از هیمالیا بود. می‌دانید، مردم می‌گویند زمان نسبی است، اما واقعاً و وحشتناک این‌طور است.

فهرست مطالب کتاب

این کتاب غیرممکن است
یک یادداشت، قبل از آن ‌که درست راه بیفتیم
1. سقوط
2. فرود آمدن
3. برخاستن
4. زیستن
5. بودن
مطالعات بیشتر
یک یادداشت و تعدادی سپاسگزاری
مجوزهای مؤلفین
کمک گرفتن برای مشکل سلامت روان