معرفی و دانلود کتاب در بند اعدام
برای دانلود قانونی کتاب در بند اعدام و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب در بند اعدام
آنتونی ری هینتون همراه با لارا لاو هاردین در کتاب در بند اعدام، ماجرای زندگی خود را روایت میکند که به رغم بیگناهی، سی سال در زندان بود. این کتاب که در گروه پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار دارد، سرگذشت مرد فقیر و بیچارهای است که تاوان تبعیض و تعصب جامعهای را با جوانی و عمر خود پرداخت کرد.
یک شب که آنتونی ری هینتون (Anthony Ray Hinton) مشغول تیکشی زمین انبار دربسته یک سوپرمارکت در شهر بسمرلاباما بود، بیستوپنج کیلومتر آنطرفتر فردی مسلح، مدیر رستورانی را که از محل کارش به خانه برمیگشت ربود، وسایلش را دزدید و به او شلیک کرد. قربانی که از این حادثه جان سالم به در برده بود بعداً بهاشتباه آقای هینتون را بهعنوان سارق شناسایی کرد، اما هینتون در زمان وقوع جرم، کیلومترها دورتر، در مکان تحت مراقبتی مشغول کار بود و نگهبان آن ساختمان ورود و خروج همهی افراد را ثبت کرده بود.
پلیس با مراجعه به خانهی مادر آنتونی، یک اسلحهی کمری قدیمی کالیبر 38 بهدست آورد. پزشکی قانونی ایالت آلاباما اعلام کرد از اسلحهی کشف شده نهتنها در سرقت و سوءقصد نافرجام اخیر، بلکه در دو فقره سرقت منجر به قتل دو مدیر رستوران در هنگام ترک محل کارشان در منطقهی بسمر نیز استفاده شده است. باتوجه به شواهد مرتبط با اسلحه، آنتونی دستگیر و به ارتکاب هر دو قتل متهم شد. دادستانهای ایالتی اعلام کردند که بهدنبال مجازات اعدام خواهند بود.
تست دستگاه دروغسنج پلیس، بیگناهی آنتونی را تأیید کرد، اما مقامات ایالتی این اطلاعات و شواهد را نادیده گرفتند و بر اثبات هر دو اتهام و مجازات اعدام پافشاری کردند. آنتونی پول کافی برای استخدام وکیلی مجرب نداشت تا بیگناهی وی را به اثبات برساند. این مرد سی سال تمام برای اثبات بیگناهی خود جنگید تا دوباره به آزادی برسد. کتاب در بند اعدام (The sun does shine) داستانی اعجابانگیز و امیدبخش محسوب میشود و شما را نسبت به ذات انسانها دلگرم و خوشبین میکند.
مطالعهی داستان زندگی آنتونی شاید در نگاه نخست اقدامی سخت و عذابآور به شمار آید اما لازم است؛ چرا که این کتاب، شما را نسبت به عواقب تلخ و سنگین نژادپرستی و تعصبهای نابهجا آگاه میکند. از گذشتههای دور تا به امروز تبعیض موجود در سیستم عدالت کیفری آمریکا زندگیهای بسیاری را نابود ساخته است و امید میرود تا آثاری مانند در بند اعدام بتوانند نسل جدید را نسبت به خطرات ناشی از تعصبات نژادی آگاه کنند.
هینتون پس از آزادی خود به سخنرانی شگفتانگیز تبدیل شد و تاکنون توانسته است تأثیر عمیقی بر مخاطبان خود بگذارد. او چنین موفقیتی را مدیون توانایی ویژهی خود در تلفیق لحن روایی، شوخطبعانه و احساسی است که باعث شده بتواند از مسیری سخت و دردناک عبور کند و به موفقیت برسد. پیام بخشش او بسیار تأثیرگذار است و افراد زیادی تحت تأثیرش قرار گرفتهاند، از رئیس پلیسهای سرسخت و دادستانها گرفته تا دانشآموزان و نوجوانانی که در معرض کشیده شدن به راههای اشتباه قرار دارند.
داستان هینتون داستان بخشش، دوستی و پیروزی است که درست وسط نژادپرستی، فقر و سیستم عدالت کیفریای غیر قابل اعتماد اتفاق افتاده است. کتاب در بند اعدام روایتگر زندگی مردی است که شخصیتش در طی مسیری دردناک و رنجآور، حوالی دروازههای مرگ متحول شد. این شخصیت به رغم تمامی این رنجها، امیدوار و بخشنده باقی مانده و هیچوقت ایمانش را از دست نداده است. البته ناگفته نماند که هینتون هنگام نوشتن کتاب در بند اعدام تنها نبوده است و از لارا لاو هاردین (Lara Love hardin) برای موفقیت در این مسیر کمک گرفته است.
جملات برگزیدهی کتاب در بند اعدام:
- اگر آنقدر بزرگ و شجاع هستی که سنگی را پرتاب کنی، بهتر است به همان اندازه هم بزرگ و شجاع باشی که وقتی مچت را گرفتند، دستهایت را پنهان نکنی. دستهایت را نشان بده و پای کاری که کردهای بایست.
- عدالت یکسان و دقیق برای همهی انسانها؛ از هر قسم و با هر وضعیتی.
- مردهها حرف نمیزنند.
افتخارات کتاب در بند اعدام:
- جزء پرفروشترینهای نیویورک تایمز
- برنده جایزه کریستوفر در سال 2019
- برگزیده کتابهای تابستانی باشگاه کتابخوانی اپرا در سال 2018
- نامزد بهترین خودزندگینامه گودریدز سال 2018
در بخشی از کتاب در بند اعدام میخوانیم:
اتفاقی که باعث شد کار در معدن را کنار بگذارم، رویداد چندان مهم و بزرگی نبود. یک روز دیر از خواب بیدار شدم و دیدم خورشید میتابد و صدای پرندگان را میشنیدم که آواز میخواندند و آسمان را دیدم که از همیشه آبیتر بود و در درونم میدانستم که دیگر نمیتوانم دوباره به آن مکان تاریک برگردم. دلم میخواست زیر نور آفتاب باشم. بیستوچهار سالم بود و انگار تنها فکر توی کلهام شده بود خوشگذرانی و تفریح.
یک لیگ غیرحرفهای سافتبال راه انداخته بودم که بعد از مدرسه بازی میکردیم. لستر را هم کرده بودم پرتابکنندهء شمارۀ یک، ولی چون بیشتر اعضای تیم فارغالتحصیل شده بودند و دیگر سرگرم کار و زندگی بودند و فرصت نمیکردند بهطور منظم در برنامهها شرکت کنند، لیگ را تمام کردیم. لستر هم توی معدن مشغولبهکار شد؛ البته معدن بِسی و نه مریلی، و اصلاً هم برنامه نداشت این شغل ثابت را کنار بگذارد. وقتی به او گفتم ترجیح میدهم فقیر باشم و در روشنایی زندگی کنم تا اینکه در تاریکی ثروتمند شوم، فقط سرش را تکان داد. لستر سرش را پایین میانداخت و میرفت سر کار. هیچوقت هم از چیزی شکایت نمیکرد. واقعاً این روحیهاش را تحسین میکردم. ولی زندگی من را به مسیر دیگری کشاند. رؤیاهای بزرگی در سر میپروراندم، رؤیای زنان زیبا و زندگیای که در آن آدم بدون بهخطر انداختن جانش بتواند مزد سختکوشیاش را بگیرد. خودم را در دانشکدۀ حقوق یا حتی مدیریت تصور میکردم. تجسم میکردم کت ابریشمی به تن دارم و مدیرعامل یک شرکت شدهام، یا وکیلی شدهام که توی دادگاه هیچکس حریفش نمیشود. گاهی حتی در عالم رؤیا، دکتر یا آتشنشان میشدم. دیگر در فکر بیسبال نبودم. هنوز برایم خیلی دردناک بود. میدانستم اگر من آدم دیگری زاده شده بودم، حتماً بورسیه را میگرفتم و به دانشگاه میرفتم. دانستن این چیزها آنقدر برایم دردناک بود که رؤیای رفتن به دانشگاه را فراموش کردم.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
1- جنایت
2- کاملاً آمریکایی
3- ماشینی که تست سواریاش دو سال طول کشید
4- قاتل سردخانهای
5- جرم ازپیشبرنامهریزیشده
6- تمام حقیقت
7- محکومیت، محکومیت، محکومیت
8- دهانت را بسته نگه دار
9- دادگاه تجدیدنظر
10- جوخۀ مرگ
11- در انتظار مرگ
12- ملکۀ انگلستان
13- هیولایی وجود ندارد
14- زبان بیگانۀ عشق
15- با کوه در میان بگذار
16- تفتیش
17- بهترین وکیلی که خدا خلق کرده است
18- آزمایش گلولهها
19- صندلیهای خالی
20- مخالفت
21- پنجشنبهها شما را میکُشند
22- عدالت برای همه
23- خورشید هرگز پشت ابر نمیماند
24- به میلهها بکوب
حرف آخر- یادی از تکتک آنها که رفتند
تقدیر و تشکر
درباره نویسنده
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب در بند اعدام |
نویسنده | آنتونی ری هینتون، لارا لاو هاردین |
مترجم | مریم رئیسی |
ناشر چاپی | نشر خوب |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 366 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6983-02-0 |
موضوع کتاب | کتابهای اتوبیوگرافی |