معرفی و دانلود کتاب خدمتکار در حال تماشاست

معرفی کتاب خدمتکار در حال تماشاست

آمدن به محله‌ای جدید، خریدن خانه‌ی رویایی پس از سال‌ها کار و زحمت، خوشایند به‌نظر می‌رسد نه؟ اما در کتاب خدمتکار در حال تماشاست نمی‌شود آن‌قدر خوش‌بین بود. فریدا مک فادن در این جلد از مجموعه‌ی خدمتکار، میلی و انزو را در هیاهویی بی‌پایان رها کرده؛ داستانی سراسر تعلیق که در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های ساندی تایمز نیز قرار گرفته است.

درباره‌ی کتاب خدمتکار در حال تماشاست

میلی و انزو به همراه دو فرزندشان آدا و نیکو پس از آنکه مشکلات زیادی را پشت سر می‌گذارند، وارد مرحله‌ی جدیدی از زندگی می‌شوند. بعد از خریدن خانه‌ای در لانگ آیلند، آن‌ها امید دارند که بالاخره به آرامش برسند و زندگی ایدئالی برای خودشان دست و پا کنند. ولی قدیمی‌ بودن خانه، اینکه آن‌ها بدون مزایده توانسته‌اند آن را صاحب شوند و نیش و کنایه‌های سوزت، همسایه‌‌ای که شاید در صدد اغوا کردن انزو هم باشد، دست به دست هم داده‌اند تا این بار هم میلی نتواند آن زندگی آرامی که دلش می‌خواست را تجربه کند.

کتاب خدمتکار در حال تماشاست (The Housemaid Is Watching) از فریدا مک فادن (Freida McFadden)‌ ادامه‌ی روندی است که در کتاب‌های مجموعه‌ی خدمتکار با آن‌ها روبه‌رو بودیم اما به‌نوبه‌ی خودش داستانی منحصربه‌فرد است. شک، خیانت، حریم خصوصی و تاثیر اعمال گذشته بر زندگی فعلی در سراسر داستان، بر شخصیت‌ها سایه انداخته است.

متاسفانه در این داستان، سوزت تنها آدم سمّی و آزاردهنده‌ نیست؛ جنیس، همسایه‌ای دیگر است که باوجودآنکه آن‌قدرها از خانه بیرون نمی‌آید اما همیشه میلی و انزو را زیر نظر دارد. از سوی دیگر، خدمتکار سوزت با رفتارهای مشکوکش خاطرات بدی را در ذهن میلی که حالا یک مددکار اجتماعی است، زنده می‌کند. وقتی پولی از حساب مشترک میلی و انزو غیب می‌شود، تردیدهای میلی به اوج خودش می‌رسد ولی از یک سوی دیگر شوهر سوزت به طرز وحشیانه به قتل می‌رسد و انزو به‌عنوان مظنون اصلی دستگیر می‌شود.

میلی در این آشفته‌بازار، با هزاران تردید و پرسش در دلش، باید دوباره به گذشته‌ی تاریک خود برگردد تا بفهمد ماجرا از چه قرار بوده و چطور می‌تواند خانواده‌اش را از کام نابودی نجات دهد.

آگاهی فریدا مک فادن از نقاط ضعف شخصیتی انسان‌ها و زاویه دید آن‌ها به حوادث، صحنه‌هایی را رقم زده که باعث به‌ وجود آمدن بیشترین سطح همذات‌پنداری در مخاطب می‌شود. همچنین دغدغه‌ی مک فادن درباره‌ی حقوق زنان به خلق آثاری می‌انجامد که در آن‌ها نکوهش خشونت خانگی و سوءاستفاده‌های جنسی نقش پررنگی بازی می‌کند.

کتاب خدمتکار در حال تماشاست را انتشارات بامداد سیام با ترجمه‌ی مریم حسین‌نژاد به بازار عرضه کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب خدمتکار در حال تماشاست

• کتاب پرفروش ساندی تایمز؛
• کتاب پرفروش نیویورک تایمز؛
• بهترین کتاب در جامعه‌ی کتابخوان‌های تیک تاک (Best of BookTok).

نکوداشت‌های کتاب خدمتکار در حال تماشاست

• من نفسم گرفت و در بعضی از پیچش‌های داستانی، کتاب را به گوشه‌ای انداختم... داستان دیوانه‌کننده‌ای بود که در یک نشست خواندمش. گیرا، تکان‌دهنده و در عین سادگی، خیره‌کننده بود... (Curling up with a Coffee and a Kindle)
• پنج ستاره!!!... تمام مدت مرا میخکوب کرده بود و از آن‌ رمان‌هایی بود که نمی‌شد زمینش گذاشت...پیچ‌های داستانی بهت‌آور بودند. (کاربر گودریدز)

کتاب خدمتکار در حال تماشاست برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به داستان‌های جنایی، معمایی و مهیج علاقه دارید و می‌خواهید در دنیایی با لایه‌های عمیق روانشناختی غوطه‌ور شوید، این کتاب یکی از بهترین‌ها است.

در بخشی از کتاب خدمتکار در حال تماشاست می‌خوانیم

شوهرم در حیاط پشتی سوزت است. باز هم.

انزو این موقع شب در خانۀ سوزت چه می‌کند؟ مخصوصاً پس از این‌که صراحتاً به من گفت بدون اطلاع من به آن‌جا نمی‌رود؟

از عصبانیت روی چمن‌های جلوی خانۀ سوزت پا می‌کوبم و به سمت در می‌روم. از آن‌جا که انزو باغبان است، خیلی وسواس دارم که هرگز روی چمن‌های دیگران راه نروم و آن‌ها را خراب نکنم.

اما حالا اهمیتی نمی‌دهم. عصبانی‌ام. خیلی عصبانی.

انگشتم را روی زنگ در فشار می‌دهم و بدون منتظر ماندن برای باز شدنش، دوباره آن را فشار می‌دهم. سپس برای احتیاط یک‌بار دیگر هم فشار می‌دهم.

نیکو می‌پرسد: «می‌شه من هم فشار بدم؟»، می‌خواهد کمی از تفریح نصیب خودش بشود. «بده!»

تا زمانی که سوزت در را باز می‌کند و با حالتی کمی عصبی به ما نگاه می‌کند، توانسته‌ایم زنگ در را دست‌کم هفت بار فشار بدهیم. اما وقتی او را با شلوارک‌ خیلی کوتاه و تاپ بندی که شکمش را نشان می‌دهد، می‌بینم، اصلاً از اذیت کردنش احساس ناراحتی نمی‌کنم.

یا حتی از شکستن پنجره‌اش.

«میلی!» او با نگاهی خسته به من نگاه می‌کند و وقتی نیکو را می‌بیند، عصبانیتش بیشتر هم می‌شود. «صدای زنگ در رو شنیدم. یه بار کافی بود.»

«انزو این‌جاست؟»

عصبانیتش از بین می‌رود و لبخندی بر لبانش می‌نشیند. «آره. داره تو حیاط پشتی کمکم می‌کنه.»

همان لحظه، انزو از پشت خانه بیرون می‌آید، با شلوار جین و تی‌شرت سفید چرک و دستانش پر از خاک است. می‌پرسد: «می‌تونم از سینک آشپزخانه استفاده کنم؟» و سپس مرا می‌بیند و مکث می‌کند. «میلی؟»

سوزت از این درام لذت می‌برد، اما بااینکه از اینکه ناامیدش کنم، خوشحال نیستم، برای گیر انداختن شوهرم نیامده‌ام. موضوع مهم‌تر است. دستم را روی شانۀ نیکو می‌گذارم و کمی فشار می‌دهم.

می‌گوید: «من پنجره‌تون رو شکستم. واقعاً، واقعاً متاسفم.»

«خدای من!» سوزت دستش را به سینه‌اش می‌زند. «فکر کنم صدای شکستن شیشه رو شنیدم!»