معرفی و دانلود کتاب زردپوست

معرفی کتاب زردپوست

کتاب زردپوست، نوشته‌ی آر. اف. کوآنگ، روایتی جذاب از یک سرقت ادبی و تبعات ناشی از آن است. سرقت ادبی یکی از جذاب‌ترین موضوعاتی است که کمتر در داستان‌ها و رمان‌ها به آن پرداخته شده. حالا اگر سرقت ادبی با چاشنی مسائل اجتماعی و تبعیض جنسیتی ترکیب شود، جذابیت آن دوچندان خواهد شد. به باور بسیاری از منتقدان، زردپوست رمانی جنایی، ترسناک، طنزآمیز و روانشناختی است. این کتاب در سال 2023 جایزه‌ی گودریدز را دریافت کرده و در سطح بین‌المللی طرفداران بسیاری پیدا کرده است.

درباره‌ی کتاب زردپوست

کتاب زردپوست (Yellowface) روایتی متفاوت و جذاب ارائه می‌دهد که پیرامون یک سرقت ادبی می‌چرخد. آر. اف. کوآنگ (R.F. Kuang) با قلم شیوا و بیان جذاب خود، توانسته است دغدغه‌ها و تخیلات شخصیت‌های اصلی کتاب را به خوبی برای خوانندگان بازگو کند. ماجرای سرقت ادبی از یک دوست با ملیتی متفاوت چقدر می‌تواند جذاب باشد؟ جونیپر هیوارد، نویسنده‌ای است که تا کنون دستاورد چندانی نداشته و کتاب‌های او محبوب نبوده‌اند؛ دوست صمیمی جونیپر، آتنا لیو، نویسنده‌ای موفق و محبوب است. آتنا طی حادثه‌ای مرموز از دنیا می‌رود. جونیپر، کتابی نیمه‌کاره را به قلم آتنا پیدا کرده و آن را به نام خود منتشر می‌کند. با محبوب شدن کتاب در سطح بین‌المللی، چالش‌های درونی و بیرونی جونیپر آغاز می‌شود.

قدم گذاشتن در این راه مخرب، جونیپر را به فضاهای متفاوتی کشانده و بحران‌های متنوع اجتماعی مانند تبعیض نژادی را به او می‌نمایاند. ملیت آتنا موضوعیت کتاب زردپوست را تحت تاثیر قرار داده و مسائل اجتماعی را در قالبی متفاوت به خوانندگان ارائه می‌دهد. در این کتاب خواندنی، با عمق پیچیدگی‌های دنیای نویسندگان آشنا شده و جهان ادبیات معاصر را به شکل متفاوتی درک می‌کنیم.

آر. اف. کوآنگ در فصل اول کتاب زردپوست، شخصیت‌های کتاب خود را از بعد روانشناسی به خوانندگان معرفی می‌کند. حسادت دو دوست در یک حرفه، می‌تواند فضایی تیره و بغض‌آلود ایجاد کرده و زمینه را برای اقدامات خلاف عرف ایجاد کند. جونیپر به آتنا حسادت می‌کند. وی پس از اینکه می‌فهمد آتنا برای اولین کتاب خود از انتشارات پنگوئن مبلغ بالایی را دریافت کرده، کینه‌ای عجیب نسبت به آتنا پیدا می‌کند. پس از آن با گشتن در صفحات مجازی، روحیه‌ی حرفه‌ای آتنا را درمی‌یابد و آرزو می‌کند که کاش در جایگاه او قرار داشت. حسادت، جونیپر را پس از مرگ دوست نویسنده‌اش به سرقت ادبی وا می‌دارد. اما آیا جونیپر می‌تواند با دروغی که گفته تا پایان فعالیت حرفه‌ای‌اش دوام بیاورد؟ شما اگر در جایگاه جونیپر بودید، چه می‌کردید؟

این روایت داستانی خوش‌خوان و جذاب، به کوشش فاطمه محمدصادق به فارسی برگردانده شده و به همت انتشارات سنگ در دسترس شما عزیزان قرار گرفته است.

جوایز و افتخارات کتاب زردپوست

• برنده‌ی جایزه‌ی بهترین کتاب گودریدز در سال 2023
• کتاب سال آمازون و منتخب ویراستاران آمازون
• نامزد جایزه‌ی واتر استونز
• برگزیده‌ی عنوان کتاب داستانی سال 2024 از طرف جایزه‌ی کتاب بریتانیا
• پرفروش‌ترین کتاب ساندی تایمز
• برنده‌ی جایزه‌ی کتاب لس آنجلس تایمز
• نامزد جایزه‌ی اسپین وردز
• پرفروش‌ترین کتاب نیویورک تایمز

نکوداشت‌های کتاب زردپوست

• ناخوشایند اما اعتیادآور ... کتابی که باید بخوانید. (مجله‌ی ایندیپندنت)
• کتاب زردپوست با تیزهوشی به فرهنگ طرد (Cancel culture) و تصاحب فرهنگی می‌پردازد. (لوئیس اونیل، مولف ایرلندی)
• کتابی روشن، طنزآمیز و فریبا از آر. اف. کوآنگ ... شگفت‌انگیز است. (راسل تی دیویس، تهیه‌کننده‌ی تلویزیونی)
• تصویری تند، خشن، تیره و تار، هوشمندانه و شوم از امتیاز سفیدپوست بودن. (نیکی می، نویسنده)

کتاب زردپوست برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی کتاب زردپوست، نوشته‌ی آر. اف. کوآنگ، به تمامی بزرگسالان علاقه‌مند به داستان‌های اجتماعی، روانشناختی، جنایی و معمایی پیشنهاد می‌شود. علاقه‌مندان به کنکاش در دنیای نویسندگان و تعاملات بین آن‌ها نیز، از مطالعه‌ی این کتاب لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب زردپوست می‌خوانیم

واقعاً ده دقیقه‌ی تمام پیش از این‌که تکنسین‌های فوریت‌های پزشکی برسند، کنار بدن بی‌جان او نشستم. واقعاً چشم‌های متورم باز اندوهگین بی‌فروغ او را دیدم. آن خاطرات، باعث گریه‌ی من نمی‌شوند. نمی‌توانم آن را به عنوان درد توصیف کنم، اما به دیوار خیره می‌شوم و چندین بار در روز زیر لب می‌گویم: «این چه وضعشه؟»

مرگ آتنا باید خبر‌ساز شده باشد، چون گوشی من دائماً با تماس دوستانی که سعی می‌کنند حرفی بجا و بیانگر دلواپسی بزنند اشغال شده است (سلام، خبر را خواندم، حالت چه‌طور است؟) و آشنایان سعی می‌کنند از تمام جزییات سر‌در‌آورند. (اوه خدایا، خبر را در توییتر دیدم واقعاً آن‌جا بودی؟) انرژی ندارم تا به آن‌ها جواب بدهم. به تعداد اعداد قرمزی که در گوشه‌ی پیام‌رسانم بیش‌تر و بیش‌تر می‌شوند، با انزجاری سرگشته و لرزان نگاه می‌کنم.

به نصیحت خواهرم روری، یک گروه حمایتی محلی را ملاقات می‌کنم و از یک درمانگر متخصص اندوه وقت می‌گیرم. هر دو آن‌ها حالم را بدتر می‌کنند، چون آن‌ها فرض را بر دوستی‌ای می‌گذارند که وجود ندارد و خیلی سخت است که توضیح بدهم چرا درباره‌ی آتنا خیلی درهم شکسته نیستم، بنابراین هیچ کدام از آن‌ها را ادامه نمی‌دهم. نمی‌خواهم درباره‌ی این‌که چه‌قدر دلم برایش تنگ شده یا این‌که چه‌قدر روزهایم بدون او خالی است صحبت کنم. مشکل این است که روزهای من کاملاً عادی است، جز این حقیقت منحصربه‌فرد گیج‌کننده که آتنا مرده است، این حقیقت که او رفته است و نمی‌دانم قرار است احساسم در برابر آن چه‌طور باشد، بنابراین هر موقع غم‌ها در غروب به سراغم می‌آید شروع به نوشیدن و پرخوری می‌کنم و بعد از چند هفته از تمام آن بستنی‌ها و لازانیا‌ها کاملاً باد می‌کنم، اما اوضاع به همان بدی روز اول است.